مرور برچسب

اسماعیل ترکی

در رثای دوست

رفتی و داغ بر جگر من گذاشتی، با جان به عرش بر شدی و تن گذاشتی. نی تن، که روح بودی و آزاده در جهان، با لطف دوست ما شدی و من گذاشتی. در رثای کسی می نویسم که از او جز خاطره ی با هم بودن چیزی بر جای نمانده؛ آنکه پرنده ی رهایی شد و…