سخن طرح و تدبیر: گفتوگوی نشریۀ نسل مانا با داوود خلیلآبادگان
میرهادی نایینیزاده: دانشجوی دکتری پژوهشهای قرآنی
داوود خلیلآبادگان، زادۀ سال ۵۲، نابینا، طراح بازیهای فکری مخصوص نابینایان و مدیر شرکت آذررها است.
«از چه زمانی به این فکر افتادید که میتوانید با ورود به کار تولید تجهیزات نابینایی، به درآمد برسید؟»
«میتوانم بگویم من از دوران کودکی در کنار پدرم تجربۀ کار دادوستد را در بازار تبریز داشتم؛ اما کار خود را در این زمینه از بیست سال پیش و فروش تجهیزات نابینایی آغاز کردم. ازآنجاکه مشتریهای من بیشتر ارگانهای دولتی بودند و دادوستد با آنها مستلزم شرایط خاصی است، من به فکر تأسیس یک شرکت افتادم و در زمستان سال ۱۳۸۸ این کار را کردم.»
«با توجه به نابینایی، شما چه مشکلاتی برای تأسیس یک شرکت داشتید؟»
«البته من به عنوان یک نابینا مشکلات خیلی بیشتری نسبت به سایر افراد در مسیر اداری کار ثبت شرکت داشتم؛ اما اجازه بدهید نیمۀ پر لیوان را مدنظر داشته باشم و به همۀ دوستانی که میخواهند وارد این حوزه شوند، توصیه کنم که توجه به تلخی و شیرینیهای کار میتواند شما را در یک مسیر درست راهبری کند و اگر بخواهیم فقط کثرت مشکلات را به حساب بیاوریم، نمیتوانیم از دستآوردی که خواهیم داشت لذت ببریم. بههمیندلیل، من ترجیح میدهم کمتر در باب مشکلات عدیدۀ کار خود صحبت کنم.»
«آیا خود شما مستقیماً وارد فرآیند تولید میشوید؟»
«من در تولید کارهای خود ورودی ندارم؛ بلکه سرمایهگذاری، طراحی و مدیریت تولید کارها بر عهدۀ من است. کار با برخی دستگاههایی که تولید وسایل را آسانتر میکنند، نهتنها از عهدۀ نابینایان خارج است؛ بلکه هر فرد بینایی هم نمیتواند بدون داشتن تخصص کار با آنها، مبادرت به تولید کالا داشته باشد.»
«شما دربارۀ طراحی صحبت کردید. طرحهای کار خود را چگونه انتخاب میکنید و چه فرآیندی برای رسیدن به طرح نهایی در ذهن شما شکل میگیرد؟»
«اجازه بدهید پاسخ شما را با نقل یک خاطره بدهم. در دوران کودکی و نوجوانی، وقتی من با همسالان بینای خود بازی میکردم، نوعی نابرابری بین خودم و آنها همواره در وجود من احساس میشد. وقتی نمیتوانستم به راحتی تیلههایی که پرتاب میکردم را پیدا کنم، یا جای مهرههای شطرنج را روی صفحه تشخیص دهم، نوعی گرفتگی در من ایجاد میشد. شاید بتوانم بگویم جرقۀ هرگونه طراحی بازی از همینجا در ذهن من شکل گرفت. من پس از دوران نوجوانی و با داشتن تجربۀ حس نابرابری، سعی کردم بازیهایی طراحی کنم که هم برای بیناها ناآشنا نباشد و هم نابینایان بتوانند بهراحتی با آنها ارتباط برقرار کنند. برای این کار البته با افراد مختلف بینا هم مشورت و همفکری داشتم و البته با ممارست در کار میتوانم ادعا کنم، اکنون بسیاری از بازیهایی که زمانی انجام آنها برای نابینایان میسر نبود، کاملاً در اختیار آنها قرار دارد.»
«بخشی از کار شما مدیریت شرکت است. کار شما چه تفاوتهایی با سایر مدیران بینا دارد؟»
«ازآنجاکه کارهایی از قبیل انجام مناسبات اداری، فاکتورنویسی، نظارت بر دفاتر مالیاتی و مراجعۀ مستقیم به دارایی، کارهایی هستند که یک بینا آنها را سریعتر و کاراتر از یک نابینا انجام میدهد، من با استخدام کارمندان بینا، انجام اینگونه کارها را تسریع میکنم. البته باید بگویم سرعت در انجام برخی کارهای اداری حرف اول را میزند و اگر شما مثلاً در خصوص شرکت در یک مناقصه دیر عمل کنید، قطعاً آن را از دست میدهید. بنابراین به نظر من، انجام امور اداری اگر نگویم از عهدۀ نابینایان خارج است، میتوانم بگویم صرفۀ اقتصادی ندارد. موضوع دیگری که باید اینجا به آن اشاره کنم این است که تصور برخی افراد در اینکه کار تولید تجهیزات نابینایی مشمول مالیات نمیشود، کاملاً نادرست است. ما مانند هر بنگاه اقتصادی دیگری در زمان تعیینشدۀ مالیاتی، باید پرداخت داشته باشیم.»
«اگر کسی بخواهد وارد مسیری بشود که شما طی کردهاید، به چه چیزهایی باید فکر کند و چه مواردی را باید در نظر بگیرد؟»
«قبل از هر چیز باید این مژده را به تمام دوستان نابینا بدهم که ورود و پیشرفت در این راه کاملاً ممکن است. دوستان قبل از ورود به هر عرصهای، از نظر من باید هدف و برنامهریزی مشخصی داشته باشند و کاملاً متوجه این نکته باشند که پیشرفت یکشبه بهدست نمیآید و باید آن را به صورت پلهکانی دنبال کنند. شعار زندگی من همواره این بوده است که پیشرفت یک امر تدریجی است و به نظر خودم، با اتکا به این شعار بوده است که من اکنون میتوانم خود را آدم موفقی بدانم. همچنین مواردی از قبیل داشتن پشتکار، رعایت اصول اخلاقی کار، زحمت مضاعف، داشتن صبر و حوصله و در نهایت عدم ناامیدی از شکستهای احتمالی، مواردی هستند که به نظر من هر کسی باید در کار خود به آنها توجه داشته باشد.»
«آیا ورود به مسیر کاری شما مستلزم داشتن یک سرمایۀ کلان است یا میشود نداشتن سرمایه را با کار جبران کرد؟»
«طبیعتاً مهمترین سرمایهگذاری برای هر کسی همت، امیدواری و برنامهریزی صحیح است؛ اما حتماً سرمایۀ مالی هم در کار نقش مهمی دارد. از طرف دیگر، داشتن یک مکان مناسب برای انجام کار حائز اهمیت است. این مکان در ابتدا البته میتواند خانۀ خود شما باشد و میتوانید بهعنوان یک کار خانگی به شغل خود نگاه کنید؛ اما مهمتر از همۀ این موارد، صبر و برنامهریزی صحیح شما خواهد بود.»
«به برنامهریزی اشاره کردید. چه ملاکهایی برای یک برنامۀ صحیح از نظر شما باید مدنظر باشد و نقطۀ آغاز کار برنامهریزی از نظر شما کجاست؟»
«از نظر من، نقطۀ آغاز زمانی است که با تمام پیشبینیها و دقتها اقدام به ورود به کار میکنید. اینجا همان جایی است که باید توجه داشته باشید که همهچیز طبق پیشبینیتان پیش نخواهد رفت و همیشه باید انتظار این را داشته باشید که ممکن است مسائل گوناگونی سر راه شما باشد که حتی در تخیلتان هم راه نیافتهاند. از دیگر مواردی که حتماً باید به آن توجه داشت، شناخت صحیح مشتری محصولی است که فکر تولید آن را دارید. یک تولیدکننده باید حتماً به انبارداری صحیح و حملونقل امن و بهصرفه هم توجه کافی داشته باشد. نحوۀ تبادل هزینۀ کالا هم از نکات مهم کار تولید است. افراد باید تعیین کنند که چه زمانی هزینۀ کالای خود را از مشتری دریافت کنند. برای ما نابینایان، داشتن روابط عمومی صحیح و تجربۀ پایدار کار با انواع مشتری، چه فردی و چه ارگانی، موضوع بسیار در خور توجهی است که میتواند نقطۀ قوت کار ما هم محسوب شود.»
«با سپاس از حضور شما در این گفتوگو، نکتۀ پایانی شما برای مخاطبان ما چیست؟»
«ضمن تشکر از شما بابت این مصاحبه، میخواهم توصیهای به مخاطبین نابینای شما داشته باشم. معمولاً این گله وجود دارد که سازمان بهزیستی به فکر مسائل نابینایان نیست؛ اما تجربۀ من ثابت کرده است که اگر تشکلهای نابینایی در هر جا فعال شوند و درخواستها بهصورت یک درخواست تشکیلاتی به دست متولیان بهزیستی برسد، آنها با ردیفهای بودجهای که دارند، باید نیاز و درخواست افراد نابینا را در تهیۀ تجهیزات فراهم کنند. بیشتر اوقات عدم دریافت رایگان تجهیزات به این دلیل اتفاق میافتد که افراد خواستۀ خود را بهصورت فردی و نه متشکل بیان میکنند.»
آنچه خواندید، خلاصهای بود از گفتوگوی نسل مانا با این کارآفرین نابینا. میتوانید مشروح این گفتوگو را در قالب یک فایل صوتی، ذیل همین نوشته در وبسایت نسل مانا دریافت کنید.