آموزش بر بسترهای مجازی، مهمانی که صاحبخانه شد
زهرا همت: روانشناس و آموزگار آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران
درست سه سال پیش در چنین روزهایی، شیوع بیماری ناشی از همهگیری ویروس کرونا درهای مدارس را بست و دانشآموزان را از مدرسه راهی خانه کرد. در ابتدای شیوع کووید۱۹، همه اعضای جامعه، همدلانه به مبارزه با آن برخاستند. معلمان، دانشآموزان و خانوادههایشان ازجمله افرادی بودند که با هدف ممانعت از وقفه تحصیلی، گروههایی را در فضای مجازی تشکیل دادند و بهایننحو چراغ آموزش و پرورش کودکان سرزمینمان را روشن نگه داشتند. پس از مدتی، اصطلاح کلاس مجازی نقل سخنرانیهای مسئولین گرانقدر آموزش شد و با گذشت چند هفته، برنامهای تحت عنوان شبکه اجتماعی دانشآموزان (شاد) بهمنظور برگزاری منظم کلاسهای مجازی طراحی شد؛ شبکهای که برخلاف نام زیبایش، کام همه بهویژه دانشآموزان، والدین و معلمان با آسیب بینایی را تلختر از زهر کرد. البته از افتخارات آخرین بهروزرسانی این شبکه، ایجاد دسترسپذیری برای افراد آسیبدیده بینایی است که در این نوشتار ترجیح میدهیم به این موضوع نپردازیم و قضاوت در زمینه دسترسپذیری شبکه شاد برای افراد با آسیب بینایی را به شما مخاطبان گرامی وا میگذاریم؛ چراکه هدف ما از این نوشته بررسی مشکلات شبکه شاد یا بستر مجازی دیگر نیست؛ بلکه قصد داریم به محاسن و معایب آموزش مجازی دانشآموزان آسیبدیده بینایی بپردازیم.
متأسفانه این روزها بهانههای بسیاری برای تعطیل کردن مدارس و جایگزینی آموزش غیرحضوری پیدا میشود: یک روز کرونا و آنفولانزا به قله میرسند و روز دیگر آلودگی هوا، یک روز برف هوا را سرد میکند و روزی دیگر کمبود منابع انرژی یا روزی فرا میرسد که رانندگان سرویسهای مدارس به دلیل عدم پرداخت هزینهها دست به اعتصاب میزنند و کودکان معصوم، قربانی بیتدبیریها میشوند. و این قصۀ دردناک آموزش کودکان ایرانزمین ماست؛ کودکانی که بیش از آموختن از آموزگار، از پدر، مادر، دوست و آشنا و هر کسی میآموزند که در اطراف باشد و وقتی برای کودک بگذارد؛ کودکانی که تا با فضای مدرسه و مقررات آن آشنا میشوند، بنا به دلیلی دوباره خانهنشین میشوند و چند روز بعد که به مدرسه بازمیگردند، همهچیز برایشان نو و تازه است و دوباره از نقطه صفر شروع میکنند و ادامه حکایت افتادن دانۀ مورچه… .
اما در میان دانشآموزان سرزمین ما، گروههایی هستند که شاید هیچکس توجه تخصصی و صحیحی به آنها ندارد. گروه کودکان با نیازهای ویژه بسیار مظلوم واقع شدهاند و هیچکس گوشه چشمی به مشکلات و مسائل آنان در هنگام تعطیلی مدارس و آموزش غیرحضوری ندارد و شاید در برخی موارد، آموزش کودکان با نیازهای ویژه، با دلیلتراشی آسیبپذیریهای جسمانی، زودتر از سایر همسالانشان تعطیل میشود. ما نیز آسیبپذیریهای جسمانی این گروه از کودکان را درک میکنیم؛ ولی مسلماً راه حفظ سلامت دانشآموزان، محروم کردن ایشان از آموزش و یادگیری نیست.
همه ما بر این عقیدهایم که آموزش کودکان با نیازهای ویژه یک کار تخصصی است که والدین و خاله و عمو و دوست و آشنا از عهده آن برنمیآیند. در میان کودکان با نیازهای ویژه، آموزش به کودکان آسیبدیده بینایی، بیشتر نیازمند افراد متخصص است. برای مثال، آموزش خط بریل که از ابتداییترین نیازهای آموزشی دانشآموزان با آسیب بینایی است، کاری نیست که والدین بتوانند بهراحتی بهجای معلم کلاس درس انجام دهند. در آموزش کودکان فاقد نیازهای ویژه، پیشفرض آن است که درصد بسیار بالایی از والدین از سواد ابتدایی خواندن و نوشتن برخوردارند و گروهی که از نعمت سواد بیبهرهاند، از اطرافیانشان برای آموزش به فرزند درخواست کمک میکنند؛ اما درمورد کودکان با آسیب بینایی، چند درصد از دانشآموزان در اطراف خود کسی را میشناسند که قادر به خواندن و نوشتن خط بریل باشد؟! این مسئله موجب میشود آموزشی که توسط آموزگار در کلاسهای مجازی ارائه میشود، درواقع آموزش به اولیا باشد. پدر و مادر و اطرافیان، ابتدا باید خط بریل را بیاموزند و سپس به کودک آموزش دهند. اینجاست که با مشکلاتی مانند برعکس نوشتن بریل، نوشتن از چپ به راست، عدم فاصلهگذاری بین کلمات، نوشتن حروف کلمات بهصورت جداجدا و حتی پدیدههای غریبی مانند برعکس کردن کلمات برای نوشتن آنها با این هدف که پس از برگرداندن کاغذ، کلمات از سمت راست به چپ بهدرستی خوانده شوند، مواجه میشویم و تجربه نگارنده نشان داده که ارسال فیلم آموزشی و راهنمایی گامبهگام خواندن و نوشتن خط بریل نیز نمیتواند این مسائل را بهدرستی برطرف کند.
از آموزشهای مرسوم و سرفصلهای کتابهای درسی که بگذریم، به توانبخشی کودکان با آسیب بینایی میرسیم. آیا آموزش مهارتهایی مانند جهتیابی و حرکت، بهصورت مجازی امکانپذیر است؟ آموزش این مهارتها نیازمند تماس مستقیم مربی و دانشآموز است و ارسال یک فیلم آموزشی و تماشای آن پس از تحمل دشواریهای بارگیری، نمیتواند نقش چندان مؤثری در آموزش ایفا کند. برای مثال، یکی از مهمترین اتفاقات در آموزش مهارتهای جهتیابی و حرکت، همکاری مربی و دانشآموز در جهت غلبه بر ترسهاست و یقیناً این اتفاق با شنیدن صدای یک کلیپ آموزشی امکانپذیر نیست.
در زمینۀ آموزش مهارتهای روزمره زندگی به کودکان با آسیب بینایی، تقریباً تمام آموزشها از طریق لمس و تماس مستقیم دست مربی و دانشآموز انجام میشود و این امکان از طریق کلاس مجازی و راهنمایی از راه دور فراهم نمیشود. در موارد بسیاری این آموزشهای از راه دور یا شاید بگوییم آموزشهایی که با واسطه والدین و اطرافیان انجام میشود، کژآموزیهایی را موجب میشود که قطعاً اصلاح آن بسیار دشوار خواهد بود. گویی ما میمانیم و دیواری که تا ثریا کج بالا رفته! پس باید بازگردیم و پایه را از ابتدا بگذاریم که کاری بس دشوار و حتی در مواقعی ناممکن است.
از نواقص آموزش مجازی هرچه بگوییم کم گفتهایم و باز هم، ناگفتههای بسیار دیگری باقی میماند؛ اما متأسفانه فضای این نوشته محدود است و چارهای جز توقف نداریم.
با اشکالاتی که برای آموزش مجازی برشمردیم، بهنظر میرسد که تنها حسن آن، عدم توقف آموزش دانشآموزان است. همه ما نیک میدانیم که هدف از حضور دانشآموزان با آسیب بینایی در مدارس استثنایی، تنها آموزش سرفصلهای درسی نیست و توانبخشی این دانشآموزان از اهمیت بالایی برخوردار است و توانبخشی در فضای مجازی، چندان معنایی ندارد؛ بنابراین از متولیان آموزش و پرورش کودکان با نیازهای ویژه انتظار میرود چارهای بیندیشند و بستن مدارس را اولین راهحل تمام مشکلات ندانند و تا حد امکان از تعطیلی مدارس استثنایی و غیرحضوری شدن آموزش این دانشآموزان جلوگیری کنند.