از یک چشم دیگر: گفتوگوی نشریه نسل مانا با حدیثه اسدزاده و خانم بازیاری، کارمند نابینا و مدیر مرکز مشاوره ناحیه چهار شیراز
میرهادی نایینیزاده: دانشجوی دکتری پژوهشهای قرآنی
مصاحبه اول
«سرکار خانم اسدزاده به خاطر حضور شما در این گفتوگو از شما سپاسگزارم. لطفاً کمی درباره کاری که به آن مشغول هستید با مخاطبین ما صحبت کنید.»
«ضمن سلام و آرزوی موفقیت برای شما و همۀ کسانی که این گفتوگو را به هر طریقی دنبال میکنند، باید در پاسخ شما بگویم که من اکنون در بخش پذیرش و مصاحبه اولیه مرکز مشاوره ناحیه چهارم شیراز مشغول به کار هستم. کار ما از چند بخش تشکیل میشود: بخش اول ارتباط تلفنی با مراجعینی است که برای اولینبار با مرکز تماس میگیرند؛ بخش دیگر کار من شامل ثبت سیستمی اسامی مراجعین میشود. برای ارجاع مراجعین به رواندرمانگران مرکز، ما باید اسامی آنها را در اختیار داشته باشیم و کارهای ثبت آنها را انجام دهیم.»
«از مراحل پس از فارغ التحصیلی از دانشگاه تا رسیدن به شغلی که اکنون دارید برای مخاطبین ما صحبت کنید.»
«من در سال ۱۳۹۶ و پس از فراغت تحصیلی، در آزمون استخدامی آموزش و پرورش شرکت کردم. تقریباً یک سال طول کشید تا مراحل مقدماتی کار مهیا شود و من بتوانم وارد دنیای کار بشوم. این مراحل بهطور مختصر شامل مصاحبههای کاری، معاینات پزشکی و شرکت در دورههای مهارتآموزی دانشگاه فرهنگیان بود. وقتی در مهر ماه سال ۱۳۹۷ برای تعیین محل خدمتم مراجعه کردم، یک محدودیت به وجود آمد. ازآنجاکه من وارد آموزش و پرورش عادی شده بودم، جایابی مناسب برای من با فراز و نشیب روبهرو بود. ازاینجهت با همکاری مسئولین مربوط توانستم وارد بخش مشاوره شوم و کار خود را در این قسمت ادامه دهم.»
«بسیاری از مخاطبین ما با مشکلات متعددی هنگام مصاحبه و گزینش روبهرو میشوند. آیا شما هم در بدو استخدام چنین مسائلی را تجربه کردید؟ آیا در کار شما هم اشکالات مرسوم آموزش و پرورش برای افراد نابینا پیش آمد؟»
«در مراحل اولیه و بهخصوص در بخش مصاحبه، تأکید مصاحبهکنندگان بیش از نابینایی من روی توانایی انجام کارم معطوف بود. من در رشتۀ آموزگاری ابتدایی پذیرفته شده بودم. از نظر من این صحیح است که برای افراد بینا در مقطع ابتدایی باید یک آموزگار بینا عهدهدار تدریس باشد تا بتواند بهتر مسائل این سن دانشآموزان را لحاظ کند. بهخاطر وجود این محدودیت از من خواسته شد که کارهایی که میتوانم با توجه به رشتۀ تحصیلی خودم به عهده بگیرم را بهصورت درخواست تقدیم اداره آموزش و پرورش ناحیه کنم. بعد از حدود دو ماه و به پیشنهاد خودم، در آبان سال ۹۷، به مرکز مشاوره معرفی شدم و کار خود را در آنجا آغاز کردم. در ابتدای ورود به مرکز البته با مخالفتهایی هم مواجه بودم؛ این تصور وجود داشت که یک کارمند نابینا نمیتواند برای بخش پذیرش مفید باشد و حتماً باید کار خود را در آموزش و پرورش استثنایی دنبال کند. از سوی دیگر، عدم آشنایی همکاران با وضعیت کاری ما نابینایان در ابتدای امر باعث میشد که مسائلی برایم اتفاق بیفتد. بهعنوانمثال یک بار یکی از همکاران وقتی میدید که من در برخی از ساعات کاری فعالیت زیادی ندارم، به من گفت میتوانی برای مطالعۀ آزاد برای خودت کتاب بیاوری. این صحبت برای من خیلی جالب نبود؛ زیرا این امکان وجود دارد که برای تمام افراد در ابتدای کار قدری سردرگمی وجود داشته باشد و این به دیدن یا ندیدن اصلاً بستگی ندارد.
از سال بعد همکاری من با سرکار خانم بازیاری آغاز شد. ایشان در ابتدا بهعنوان یک همکار بخش مصاحبه در کنار من قرار گرفتند و از همان زمان تمام تلاش خود را کردند تا به من در مناسبسازی محیط کاری کمک کنند. شایان ذکر است که از همان ابتدای همکاری ما، ندیدن من کمترین تأثیر را در ایجاد یک ارتباط کاری صحیح داشت.»
«منظور شما از مناسبسازی محیط کار چیست؟»
«در مرکز ما کارهایی وجود دارد که حتماً باید آنها را یک بینا انجام دهد. با یک تقسیم کار ساده ایشان توانستند کارهایی که از عهدۀ من بر میآمد را به من محول کنند و کارهایی مثل ثبت دفاتر و از این قبیل را خود انجام دهند. کار مهمتری که در جهت مناسبسازی برای من انجام دادند این بود که آنچه از عهدۀ من خارج نبود را از من میخواستند. بهعنواننمونه ایشان میتوانستند با سرعت بسیار بیشتری از من کاغذها را به هم منگنه کنند؛ اما این اجازه را به من دادند که این کار را یاد بگیرم و خودم عهدهدار کاری باشم که توان انجام آن را دارم. شایان ذکر است که مثال منگنه یک مورد کوچک از کارهایی بود که ایشان برای من انجام دادند.
نکتۀ پایانی اینکه با ارتقای ایشان به سمت مدیریت مرکز، ایجاد امکانات و تسهیل کارها برای من بسیار بیشتر شد و من اکنون میتوانم ادعا کنم که با فراغ بال بیشتری کارهای جاری مرکز را انجام میدهم.»
مصاحبه دوم
«سرکار خانم بازیاری: از اینکه وقت خود را به ما اختصاص دادید، بینهایت از شما ممنونم. عنوان شغلی شما چیست؟»
«من مدیر بخش مشاورۀ ناحیه چهار شیراز هستم.»
«پیش از همکاری با نابینایان، چه تصوری از آنها در ذهن داشتید؟»
«آشنایی من با نابینایان به دوران دبیرستان برمیگردد. تا پیش از این آشنایی تصور میکردم آنها بسیار محدودتر از چیزی هستند که اکنون میبینم. این اولین نقطۀ عطف من در آشنایی با نابینایان بود. دومین نقطۀ عطف زمانی پیش آمد که بهعنوان آموزگار در یک مدرسه عادی مشغول به کار شدم و توانایی دانشآموزان نابینا را از نزدیک لمس کردم. آخرین بارقهای که به کشف توانایی آنها انجامید، کار کردن با همکاران نابینایی بود که اکنون با آنها کار میکنم و فهمیدم که باید نابینایان را جدی گرفت و به درستی از آنها در عرصههای شغلی حمایت کرد.»
«از منظر شما چرا با وجود این توانایی، موانع زیادی در راه استخدام نابینایان بهویژه در آموزش و پرورش وجود دارد؟»
«من تصور میکنم مهمترین عامل عدم آگاهی کامل مدیران و سایر افراد از مجموعۀ توانایی افراد نابیناست. این عدم آگاهی باعث تصورات غلطی میشود که اجازۀ به دست دادن یک تصور صحیح را به مدیران نمیدهد. من به جرئت میتوانم بگویم که با حضور دو همکار نابینایی که دارم، خیالم کاملاً از بابت انجام کارها راحت است و بیدغدغه میتوانم حتی بعضی اوقات به مرکز نیایم. من بهعنوان مدیری که با افراد نابینا کار کردهام، همواره در جلساتی که با سایر همکاران و حتی آموزش و پرورش کل داشتهام، کوشیدهام تا تصور صحیحی از کار و کیفیت حضور افراد نابینا به دست دهم و امیدوارم در آینده بتوانم بیشتر به این مهم مبادرت داشته باشم.»
«چه چیزی برای موفقیت افراد نابینا در شغل شما ضروری است؟»
«مسئولیت و وجدان کاری مهمترین داشتۀ نابینایان برای توفیق در کاری میتواند باشد که به آن مشغول میشوند. بهعنوان سخن پایانی باید بگویم که همکاران نابینایی که با من کار میکنند، دارای این دو ویژگی هستند و من میتوانم بهراحتی از همکارانم بخواهم که با استخدام افراد نابینای توانمند این تجربۀ گرانبها را از دست ندهند.»
علاقهمندان به موضوع اشتغال، میتوانند مشروح این دو گفتوگو را در قالب یک فایل صوتی، ذیل همین نوشته در وبسایت نسل مانا بشنوند.