خصوصیسازی مرکز توانبخشی خزانه؛ آزمون دوباره آزمودهها
زهرا همت: روانشناس و آموزگار آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران
چند هفتهای میشود که خبر ناگواری، جامعه افراد آسیب دیده بینایی بهویژه اهالی شهر تهران را بهشدت متأثر و متأسف کرده. در ادامه دومینوی تعطیلی مراکز ارائه خدمات به افراد آسیبدیده بینایی، این بار نوبت به مرکز توانبخشی خزانه رسیده است. مرکزی که سالها در حوزه توانبخشی افراد با آسیب بینایی فعالیت میکرده؛ درست در زمانی که بیشتر کشورهای دنیا به اهمیت آموزش و توانبخشی افراد آسیبدیده بینایی پی برده و در این زمینه فعالتر شدهاند؛ بهسادگی و با وعدههای بیپایهای مانند جایگزینی مکانی دیگر برای برپایی این مرکز توسط سازمان بهزیستی، تعطیل میشود. پرسش اینجاست که چگونه مسؤولین سازمان بهزیستی انتظار دارند که این وعدههای دروغین را باور کنیم؟ آیا تجربهای که از مرکز رودکی کسب کردیم و مشاهده شد که سازمان بهزیستی، علیرغم تمام پیگیریها و اعتراضات جامعه افراد با آسیب بینایی هیچ اقدامی جهت فعالسازی مجدد این مرکز نکرد و این مرکز بهحالت نیمهفعال باقی ماند؛ به ما اجازهی باور وعدههای مسؤولین بهزیستی برای برپایی دوباره مرکز خزانه را میدهد؟ آیا میتوانیم بپذیریم که خصوصیسازی میتواند راه چاره درستی برای تداوم فعالیتهای این مرکز باشد؟ مخاطبان محترم نسل مانا بهخوبی از اهمیت آموزش و توانبخشی افراد آسیبدیده بینایی آگاه هستند؛ اما گویا باید توانبخشی و اهمیت آن در زندگی افراد با آسیب بینایی از ابتدای آسیب بینایی تا همیشه را یک بار دیگر برای مسؤولین محترم بهزیستی که ظاهراً آشنایی چندانی با ابعاد معلولیت ندارند؛ توضیح دهیم.
توانبخشی افراد آسیبدیده بینایی فرایندی است که طی آن افراد میآموزند با بهکارگیری باقیمانده بینایی و سایر حواس به امور روزمره خود رسیدگی کنند و تا حد زیادی محدودیتهای ایجاد شده در اثر آسیب بینایی را کنترل کنند و کیفیت زندگی خود را بهبود بخشند.
بروز آسیب بینایی در هر سنی امکانپذیر است. برخی افراد با آسیب بینایی متولد میشوند و برخی دیگر در سنین متفاوت در اثر حوادث گوناگونی مانند بیماریهای زمینهای، انواع مسمومیتها، تصادف و … دچار آسیب بینایی میشوند. فارغ از این که آسیب در چه زمانی اتفاق بیفتد، توانبخشی در کنار مراقبتهای پزشکی از ضروریترین نیازهای زندگی افراد آسیبدیده بینایی است. لازم به یادآوری است که فرایند توانبخشی محدود به سن و دوره زمانی خاصی نیست و برای مثال، نمیتوانیم بگوییم که فرد آسیبدیده بینایی چند ماه یا حتی چند سال پس از بروز آسیب، آموزشهای لازم را دریافت میکند و پس از آن به هیچ آموزشی نیاز نخواهد داشت؛ بلکه توانبخشی فرایندی است که افراد آسیبدیده بینایی در تمام سنین و مراحل زندگی بهنوعی به آن نیاز دارند. بنابراین مخاطبان مراکز آموزش و توانبخشی مانند مرکز خزانه، افرادی از تمام سنین هستند و خدمات این مراکز، افراد آسیب دیده بینایی از سنین خردسالی تا کهنسالی را شامل میشود. چگونه میتوان مرکزی با دامنه فعالیتی چنین گسترده را حتی برای زمانی کوتاه تعطیل کرد؟ چگونه میتوان امیدوار بود که مطابق وعدههای مسؤولین سازمان بهزیستی کشور، این مرکز چند ماه دیگر دوباره فعال شود؟
مطابق وعدههای مسؤولین سازمان بهزیستی در تجمع اعتراضی خانواده افراد با آسیب بینایی، قرار است این مرکز پس از واگذاری به بخش خصوصی، فعالیتهای خود را از نو آغاز کند. در ابتدا باید بگوییم که آزموده را دوباره آزمودن خطاست و از این وعدهها و عمل نکردنها از مسؤولین سازمان بهزیستی، بسیار دیده شده است. نمونههای بارز آن نیز مرکز ابابصیر، کتابخانه رودکی و مؤسسه عصای سفید هستند. اما با فرض صحت این ادعا، سؤال ما از مسؤولین سازمان متولی امور افراد آسیبدیده بینایی این است که آیا تعطیل کردن یک مرکز با کارکنان باتجربه بالای کار با جامعه هدف و شروع مجدد کار با افراد جدیدی که احتمالا هیچ تجربهای از فعالیتهای آموزشی و توانبخشی افراد با آسیب بینایی ندارند و استفاده از نیروهای غیرمتخصص اما ارزانقیمت توسط بخش خصوصی، توجیهپذیر است؟ عموماً وقتی فردی دچار آسیب بینایی میشود، خود او و خانوادهاش هیچگونه اطلاعات صحیح و معتبری از آموزشها و خدمات مورد نیازشان ندارند و راهنمایی در این زمینه توسط متولیان آگاه مراکز آموزشی و توانبخشی انجام میشود. حال پس از واگذاری مرکز توانبخشی به فرد یا گروه مورد نظر سازمان بهزیستی که حتی نحوه انتخاب آنها مشخص نیست و بنا به تجارب گذشته، معمولاً هیچگونه آشنایی با جامعه هدف ندارند؛ این آگاهیبخشی و راهنمایی توسط چه کسی انجام میشود؟ چگونه کارمندان تازه استخدام شده توسط بخش خصوصی که احتمالاً هیچگونه آموزشی در زمینه کار با افراد آسیبدیده بینایی ندیدهاند و هیچ تجربه کاری با این گروه را ندارند؛ میتوانند برنامه آموزش و توانبخشی صحیح و علمی برای کودک یا بزرگسال با آسیب بینایی طراحی و اجرا کنند؟
آقای رامین رضایی (سرپرست دفتر امور توانبخشی روزانه و توانپزشکی سازمان بهزیستی) در صحبتهایش در پاسخ به تجمع اعتراضی افراد آسیبدیده بینایی و خانواده آنها، اظهارات ضد و نقیضی داشتند که نشان از عدم برنامهریزی و آیندهنگری سازمان بهزیستی دارد و تنها آشکار میشود که چشم سازمان به مکان وقفی این مرکز است! راستی، چگونه میشود ملک وقفی را خصوصی کرد؟ البته آقای رامین رضایی با پوزخند تمسخرآمیز و قطع میکروفن معترضان، به این پرسش پاسخ دادند ولی متأسفانه مفهوم پاسخ ایشان برای ما واضح نیست.
ایشان در بخش ابتدایی صحبتهایشان گفتند که گوش به شایعات نسپارید که خبر خصوصیسازی مرکز توانبخشی خزانه از ریشه کذب است و دشمن میخواهد شما را علیه سازمان متولی دلسوزتان تحریک کند؛ ولی در بخش دوم صحبتها نظرشان بهکلی تغییر کرد و با ذکر خاطرهای از بازدید مرکز توانبخشی خزانه بههمراه آقای دکتر ریاضی (بیناییسنج) که تجربه سالها کار با افراد آسیبدیده بینایی را دارند و در جامعه افراد با آسیب بینایی کاملاً شناخته شده هستند؛ فرمودند که مرکز بسیار خلوت بوده و مراجعان اندکی داشته است و آقای دکتر ریاضی پیشنهاد کردهاند جهت پویاسازی، این مرکز به بخش خصوصی واگذار شود و حتی چند مرکز خصوصی دیگر هم در سایر نقاط شهر تأسیس شود که البته با توجه به تجربه کار چندینساله آقای دکتر ریاضی، قضاوت در مورد صحت این ادعا کار بسیار دشواری است. با عنایت به هزینههای بالای زندگی همه اقشار جامعه، بهویژه خانوادههای افراد با آسیب بینایی که هزینههای پزشکی را افزون بر هزینههای جاری زندگی متقبل میشوند و با در نظر گرفتن مقدار اندک مستمری پرداختی سازمان بهزیستی، چگونه میتوان به کسب درآمد از این قشر فکر کرد؟ البته آقای رضایی در قسمت سوم صحبتهایشان به این پرسش، پاسخی کاملاً حساب شده و تخصصی داده و فرمودند که خانوادهها نگران هزینهها نباشند که تمام هزینهها توسط سازمان بهزیستی پرداخت خواهد شد! باز هم ما ماندیم و دانش و هوش اندکمان و متوجه نشدیم که چه لزومی دارد، مرکز دولتی با سابقه فعالیت چندینساله که تجارب ارزندهای در زمینههای آموزشی، توانبخشی و فرهنگی دارد را تعطیل و به بخش خصوصی واگذار کنند و از سوی دیگر تمام هزینهها را پرداخت کنند؟ کدام یک از ما میتوانیم چنین وعدههای بیپایهای را بپذیریم؟
کمترین انتظارمان از شبکههها و انجمنهای نابینایان و فعالان حوزه حقوق افراد دارای معلولیت این است که به موضوع ورود کنند و با اتحاد و پیگیری بهموقع و مستمر موضوع، اجازه تعطیلی مرکز توانبخشی خزانه را پس از مراکز مشابه ندهند و مانع محرومتر شدن افراد با آسیب بینایی از خدمات آموزش و توانبخشی که از اساسیترین حقوق شهروندی است باشند.