باید از سر نوشت؛ شاید این بار کمی بهتر نوشت: تعریفی نو از معلولیت
زهرا همت، روانشناس و آموزگار آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران
همیشه وقتی از توانبخشی و کنار آمدن با شرایط ایجادشده در اثر معلولیت و رشد و پیشرفت افراد دارای معلولیت صحبت میشود، خواسته و ناخواسته صحبت از پذیرش شرایط نیز به میان میآید. شاید بتوان بااطمینان گفت که همه با این نظر که راه پیشرفت و به ثمر نشستن تواناییها و استعدادها از پذیرش شرایط آغاز میشود؛ موافق هستند. میدانیم برای اینکه بخواهیم گام در راه پیشرفت و بر عهده گرفتن نقشی مؤثر در جامعه و رسیدن به موفقیت بگذاریم، باید جایی را که هستیم و شرایط کنونی را بپذیریم و مشخص است که این تنها شامل افراد دارای معلولیت نیست و تمامی افراد جامعه را در برمیگیرد. هر فردی باید نقطهای را که اکنون در آن قرار دارد، بهخوبی بشناسد و بپذیرد و تنها از این مسیر است که میتواند به سمت هدف حرکت کند، اما در اینجا تنها به افراد دارای معلولیت میپردازیم.
بهطورمعمول، پیش از انجام هر کاری به ملزومات آن میاندیشیم و وسایل موردنیاز انجام کار را فراهم میکنیم. در مورد انتخاب و برنامهریزی برای دستیابی به یک هدف نیز همین روال در پیش گرفته میشود، اما مشکلی که ممکن است برخی افراد دارای معلولیت در این مرحله با آن مواجه شوند؛ این است که در بسیاری از موارد، نگاه جامعه نگاهی سیاه و سفید است و افراد بر اساس توانستنها و نتوانستنها دستهبندی میشوند؛ برای مثال گفته میشود: نابینا و بینا و بر اساس این دستهبندی، افراد به دو گروه تقسیم میشوند که اعضای یکی از گروهها توان دیدن دارند و اعضای گروه دیگر، این توانایی را ندارند. این نوع نگاه، هم برای افراد دارای معلولیت هم برای خود جامعۀ گسترده، پیامدهای منفی بسیاری دارد؛ بهاینصورت که از یکسو موجب میشود افراد دارای معلولیت، خود را برای رسیدن به مقصدی توانمند نبینند و از سوی دیگر، جامعه با اتکا بر این نگاه سیاه و سفید و باور به محدودیت و ناتوانی افراد دارای معلولیت، از نیروی این افراد به شکل شایسته و مؤثری استفاده نمیکند.
اکنون با توجه به پیشرفت دنیای امروز و تغییر نظرات و دیدگاهها، زمان آن رسیده است که این نگاه طبقهبندیشده و سیاه و سفید کنار گذاشته و هر فرد به شکل مجموعهای از ویژگیها در نظر گرفته شود و معلولیت نیز در کنار سایر ویژگیهای فردی نگریسته شود. هر انسانی، مجموعهای از تواناییها، محدودیتها، نیازها، خواستهها، میلها، سلیقهها و … است. میزان بینایی، شنوایی یا بهرۀ هوش افراد نیز یکی از همین ویژگیهاست که باید در کنار سایر ویژگیها و همتراز و هماندازه با آنها نگریسته شود و جلوتر و پررنگتر از آنها نباشد.
در یکی از یادداشتهای مایکل هاینسون، از دستاندرکاران کرزویل، خاطرهای جالب خواندم که ذکر آن در این مجال خالی از لطف نخواهد بود. او نقل میکند که روزی با تعدادی از بستگانش در هتلی اقامت داشته است. هنگامیکه با همراهانش از پلههای هتل پایین میآمده است، صدای جیغ و فریاد افراد حاضر در طبقۀ اول ساختمان را میشنود و از آنها میپرسد که این سر و صداها برای چیست و متوجه میشود که برق ساختمان قطع شده است و این افراد دچار ترس شدند و سعی میکنند با کمک نور موبایلهایشان، راه خود را پیدا کنند و تازه این در حالی بوده که برق ساختمانهای دیگر و خیابان هم وصل بوده و فضا بهطور کامل تاریک نشده بوده است. این اتفاق، فکر مایکل را به خود مشغول میکند. او به این میاندیشد که چگونه افراد تا این اندازه به نور وابسته هستند و حتی نمیتوانند زمان کوتاهی را بدون نور تحمل کنند. افراد با وجود داشتن قدرت بینایی، بدون حضور نور کافی، نمیتوانند از این ویژگی فیزیکی خود استفاده کنند و انسان برای برطرف کردن این نیازش یا شاید بتوان گفت برای مناسبسازی محیط با توجه به تواناییها و محدودیتهایش، نور مصنوعی را اختراع کرده و با این کار، قدرت پیدا کرده است که در هنگام شب و عدم حضور نور طبیعی از حس بینایی استفاده کند. به نظر میرسد که این الگوی بسیار خوبی برای تعریف دوبارۀ معلولیت بهعنوان یک ویژگی و نه بهعنوان یک کاستی و محدودیت باشد.
در بسیاری از موارد، با در نظر گرفتن تمهیداتی اغلب ساده، فضا و امکانات برای افراد دارای معلولیت نیز قابلاستفاده و دسترسپذیر خواهد بود؛ بهعنوانمثال یک برنامهنویس میتواند با تبعیت از پروتکلهای دسترسپذیری، محصول خود را برای افراد دارای معلولیت، اعم از افراد با آسیب بینایی، شنوایی، جسمی و … کارآ یا اصطلاحاً «دسترسپذیر» کند. با در نظر گرفتن تجهیزاتی مانند یک رمپ ساده میشود مکانی را برای فردی که از ویلچر استفاده میکند دسترسپذیر ساخت یا با کمک توصیف صوتی برای افراد با آسیب بینایی و مترجم زبان اشاره برای افراد با آسیب شنوایی میتوان لذت تماشای محتوای ویديویی را به این افراد هدیه کرد. مسلماً همانگونه که انسان توانست برای تولید نور مصنوعی کاری بکند؛ قدرت انجام کارهایی، حتی بزرگتر برای دسترسپذیری دنیا برای همه را دارد.
با توجه به تنوع ویژگیهای افراد و تواناییها و محدودیتهای گستردۀ انسانها ضروری است که تغییرات بزرگی در نگاه دنیا به این ویژگیها ایجاد شود که البته خوشبختانه این گردش نظری مدتی است که آغاز شده است و هرکداممان باید به سهم خود در ترویج این نگاه جدیدتر و البته زیباتر و مفیدتر بکوشیم. ضرورت این کوشش زمانی بیشتر میشود که به احتمال بالای حوادث و بروز معلولیت در همۀ افرادی که دستکم اکنون معلول نیستند بیندیشیم، پس باهم بکوشیم سهمی در عبور دنیا از تاریکی شب و طلوع نوری دوباره داشته باشیم.