پیشخوان: مروری بر پادکستها و نشریات انگلیسی زبان ویژه افراد با آسیب بینایی
امید هاشمی: سردبیر
در شماره پیش رو، ابتدا یک امکان جالب در مایکروسافت را از نظر خواهیم گذراند که برای کمک به کاربران دارای معلولیت راهاندازی شده است. سپس با یک آشپز نابینا آشنا خواهیم شد که دستی بر کار آموزش آشپزی هم دارد و از طرحی برایتان خواهیم گفت که دانشآموزان نابینا را برای ورود به بازار کار یا تحصیلات تکمیلی آماده میکند.
مدل مایکروسافت برای پشتیبانی از کاربران دارای معلولیت
شرکت مایکروسافت از آن جمله تولیدکنندگان نرمافزار و سختافزار است که از سالیان دور موضوع دسترسی کاربران دارای معلولیت به محصولاتش را در زمره مهمترین اولویتهای خود به شمار آورده است. مثلاً ویندوز، از همان نسخههای اولیهاش به امکاناتی مجهز میشده که کاربران دارای معلولیت بتوانند از آن استفاده کنند. ردپای دسترسیپذیری را میتوان در سایر محصولات مایکروسافت هم مشاهده کرد.
یکی از خدمات شرکت مایکروسافت به افراد دارای معلولیت، ارائه پشتیبانی تخصصی به این دسته از کاربران است. پشتیبانی، امری مرسوم در تمامی شرکتهایی است که محصولات کاربر محور دارند. کاربران برای پرسیدن سؤالات یا رفع اشکالات احتمالی، از طریق خط تلفن یا گفتگوی برخط، با مرکز پشتیبانی تماس میگیرند و آن طرف خط، کسی هست که آنها را راهنمایی کند. حالا ۱۲ سال میشود که مایکروسافت، یک مرکز پشتیبانی تخصصی برای پاسخگویی به نیازهای افراد دارای معلولیت راهاندازی کرده است. مرکزی که نامش را «میز پاسخگویی به معلولین»[1] گذاشتهاند.
در شماره ۲۴۶ از پادکست افاسکست، گفتگویی منتشر شده بین گلن گوردون، گرداننده پادکست و «کریستال جونز»،[2] مدیر ارشد ارائه پشتیبانی شرکت مایکروسافت. او اطلاعات جالبی را درباره چگونگی راهاندازی بخش میز پاسخگویی به معلولین و خدماتی که در حال حاضر در این میز ارائه میشود در اختیارمان قرار میدهد.
میز مذکور در سال ۲۰۱۲ راهاندازی شده است. متقاضیان میتوانند از طرق مختلف با این میز تماس بگیرند و مشکلات و سؤالاتشان راجع به محصولات مایکروسافت را با کارشناسان مطرح کنند. برای تماس با کارشناسان این میز، یک خط تلفن و یک سامانه گفتگوی آنلاین در نظر گرفته شده است. همچنین کاربران ناشنوا میتوانند در قالب یک تماس تصویری، با کارشناسان با استفاده از زبان اشاره گفتگو کنند. از سال ۲۰۱۸ به این سو هم کاربران نابینا میتوانند از طریق نرمافزار «چشم من باش»، با کارشناسان مایکروسافت تماس بگیرند. جونز درباره میزان مراجعه کاربران دارای معلولیت به این میز این طور توضیح میدهد که به طور میانگین در هر ماه حدود ۱۰۰۰۰ تماس از سراسر دنیا با این میز برقرار میشود. از زمان شروع این طرح تا به حال چیزی حدود ۱.۶ یا ۱.۷ میلیون تماس با این میز گرفته شده است. این تماسها را حدوداً ۵۰ کارشناس آموزشدیده پاسخ میدهند اما بسته به حجم تماسها ممکن است دیگرانی هم به این ۵۰ نفر اضافه شوند.
خدمت دیگری که مایکروسافت در سطح پشتیبانی به کاربران دارای معلولیت ارائه میدهد، خدمتی تحت عنوان «میز پاسخگویی سازمانی به معلولین» است. این میز همان خدمات بالا را در سطح سازمانها ارائه میکند. تصور کنید که یک سازمان، در سطح نیروهای خودش از یک یا چند محصول مایکروسافت استفاده میکند. به طور مثال، از آفیس به عنوان ابزار نوشتن بهره میبرد. حال اگر تعدادی از کارکنان دارای معلولیتش با آفیس با مشکلی مواجه شوند، سازمان میتواند با میز پاسخگویی سازمانی تماس بگیرد تا راهنمایی دریافت کند. همچنین در این میز امکانی فراهم شده تا آموزشهای لازم برای استفاده از محصولات مایکروسافت هم در اختیار کارکنان دارای معلولیت در سازمانهای دیگر قرار گیرد. هر ماه حدود ۵۰۰ تماس هم با این خدمت که در سال ۲۰۱۶ راهاندازی شده برقرار میشود.
اگر شنونده نسخه صوتی پیشخوان باشید، برایتان از کریستال جونز خواهیم گفت که کیست و چگونه توانسته به چنین جایگاهی در مایکروسافت راه یابد. همچنین درباره نوع ارائه خدمات در میز پاسخگویی به معلولین و اینکه کارشناسان چه مهارتهایی را آموختهاند تا بتوانند پاسخ کارآمدی به مراجعان دارای معلولیت بدهند و بسیاری نکات دیگر درباره روش ارائه خدمات به کاربران دارای معلولیت در مایکروسافت صحبت خواهیم کرد.
از وحشت آشپزخانه تا مربیگری آشپزی
یکی از معضلات همیشگی نوجوانان نابینا این است که والدینشان از ترس اینکه نکند آنها آسیبی به خود یا دیگران برسانند، این نوجوانان را به محیط آشپزخانه راه نمیدهند و امکانی برای فراگیری آشپزی برایشان فراهم نمیکنند. «کامِرون لوهِر»[3] هم یکی از همین نابینایان است که با چنین مشکلی مواجه بوده اما نه تنها مشکلش حل شده، که حالا خود به یک مدرس آشپزی تبدیل شده و در مرکز نابینایان لوئیزیانای آمریکا به علاقهمندان نابینا آشپزی و شیرینیپزی میآموزد. در ادامه، میتوانید قصه کامرون را که در ماهنامه بریل مانیتور نقل شده از نظر بگذرانید.
در دوران کودکی به عنوان یک نابینا، به ندرت اجازه ورود به آشپزخانه را داشتم. هیچ وقت از من خواسته نمیشد که به مادربزرگم یا پدرم در آشپزی کمک کنم. حتی در نوجوانی هم به آرامی مرا از محیط آشپزخانه دور نگه میداشتند. در حالی که همه برای مهمانیهای خانوادگی غذا آماده میکردند، من باید مراقب بچههای کوچکتر میبودم. با گذشت زمان، این تجربیات من را نسبت به آشپزخانه که مکانی کاملاً ناآشنا بود، پر از اضطراب و ترس کرد.
اما در شانزده سالگی، پدرم متوجه شد که باید برای مستقل شدن در آینده، آشپزی یاد بگیرم. آن تابستان، پدر تقریباً هر شب به من آشپزی یاد میداد و با دستور غذاهای مختلف خانگی آشنا میکرد. اوایل از این کار لذت نمیبردم و فکر میکردم کارهای بهتری برای انجام دادن دارم.
یادگیری آشپزی اصلاً آسان نبود و در طول مسیر اشتباهات زیادی هم کردم. یک بار، وقتی پدرم روش تهیه مرغ سرخ شده را به من یاد میداد، پودر شکر را به جای آرد، اشتباه گرفتم. مرغ مزه افتضاحی داشت و شکر هم به آن نمیچسبید. پدرم سریع متوجه اشتباه من شد و با خنده از آن گذشت. آن شب شام ساندویچ خوردیم.
کشف کردم که از آشپزی لذت میبرم، زمانی که دیگران از غذایم خوشحال میشدند. پس به ادامه دادن ترغیب شدم. چند سال بعد، پدرم را به دلیل بیماری از دست دادم. آشپزی برای من به روشی برای احترام به یاد او و حفظ سنتهای خانوادگیمان تبدیل شد.
در اوایل بیست سالگی، باقیمانده بیناییام را هم از دست دادم. باید یاد میگرفتم که کاملاً بدون بینایی آشپزی کنم. در مرکز نابینایان لوئیزیانا ثبتنام کردم و آموزش فشردهای در خصوص مهارتهای نابینایی گذراندم. مهارتهایی را که قبلاً یاد گرفته بودم با استفاده از باقیمانده بیناییام آنها را انجام دهم، با روشهای غیر بصری جایگزین کردم.
با پختن دوباره غذاهایی که قبلاً در دوران کمبینایی درست کرده بودم، اعتماد به نفسم به شدت افزایش یافت. به سراغ پختن غذاهایی رفتم که هرگز در زمان کمبینایی آنها را امتحان نکرده بودم. حتی وارد دنیای شیرینیپزی شدم، زمینهای که همیشه مرا میترساند. اولین باری که از صفر کوکیهای شکلاتی درست کردم، متوجه شدم که با بررسی بافت آنها بعد از بیرون آمدن از فر، میتوانم زمان پخت را تشخیص دهم. پختن کوکی اعتماد به نفس مرا به شدت بالا برد!
بعد از اتمام برنامه آموزشی، میدانستم که مهارتهای آشپزی و غذاهایی که پدرم به من یاد داده بود، از بین نمیروند. میتوانستم آنها را با خانوادهام به اشتراک بگذارم.
با شروع کار به عنوان مربی مهارتهای زندگی روزمره و بعد از پدر شدن، اشتیاقم به آشپزی بیشتر شد. فرزند من الآن پنج ساله است و او هم نابینا است. از همین حالا به او در آشپزخانه کمک میکنم. الآن وظایف او شامل ریختن مواد، دور ریختن زباله، مخلوط کردن مواد و در صورت نیاز، برش میوه است. هدف من این است که او در آشپزخانه احساس راحتی کند و آشپزخانه به قلب خانه تبدیل شود. نمیخواهم او هرگز این حس را تجربه کند که آشپزخانه به دلیل نا آشنا بودن، مکانی عجیب و ترسناک است. میخواهم پیوندی را که زمانی با پدر خودم داشتم، با او هم به اشتراک بگذارم. آشپزی برای من فراتر از یک سرگرمی شده است. این راهی برای ارتباط با دیگران، حفظ سنتها و خلق خاطرات ماندگار است.
گامهای اولیه برای شکستن هسته سخت زندگی
یکی از چالشهایی که دانشآموزان نابینا با آن مواجه میشوند این است که به محض اینکه دوران تحصیلشان در مدارس استثنایی تمام میشود، بدون دریافت آموزشهای جانبی لازم، قدم در مسیر ناهموار زندگی میگذارند و وارد بازار کار یا دنیای تحصیلات تکمیلی میشوند. پادکست «بلایندَبیلیتیز[4]»، در یکی از آخرین شمارههایش به سراغ طرحی رفته که چند سالی است در آمریکا اجرا میشود تا دانشآموزان را پیش از ورود به دنیای زندگی واقعی، به مهارتهای مختلف مجهز کند. این کار در قالب اردوهای تابستانی انجام میپذیرد که مدارس استثنایی و خدمات ایالتی به نابینایان، مشترکاً آن را برگزار میکنند. در قالب این طرح، افراد نابینا، کمبینا و ناشنوا ـ نابینا در یک محیط اردوگاهی گرد هم میآیند و مدتی را با هم زندگی میکنند و از مربیانی که همراهیشان میکنند، مهارتهایی نظیر جهتیابی و حرکت، کار با فناوریهای کمکی، چگونگی انجام مصاحبههای شغلی، تنظیم رزومه و درخواست برای فرصتهای شغلی و بسیاری موارد مرتبط با مهارتهای نرم و سخت را میآموزند. در نسخه صوتی پیشخوان، به چگونگی برگزاری این اردوها و انواع مهارتهایی که دانشآموزان را آماده ورود به بازار کار و تحصیل میکند، خواهیم پرداخت.
شما میتوانید نسخه صوتی پیشخوان را از وبسایت نسل مانا یا کانالها و صفحات این ماهنامه در شبکههای اجتماعی و پیامرسانها دریافت کنید.
[1]. Disability answer desk
[2]. Crystal Jones
[3]. Cameron Loehr
[4]. Blindabilities