نقاشی با کلمات (قسمت سیزدهم) ، لزوم توصیف ویژگی‌های شخصی

جواد سقا (دکتری علوم ارتباطات)

0

فیلم دیدن یکی از راه‌های ارزشمند شناخت دنیای اطراف است. از این دریچه رو به جهان به طور گسترده می‌توان با فرهنگ‌ها و دیدگاه‌های متفاوت‌تر آشنا شد. فیلم می‌تواند علاوه بر جنبه سرگرمی، گاه فرهنگ‌ساز باشد، به آگاهی مخاطبش بی‌افزاید و یا بر افکار و ارزش‌های افراد تأثیرگذار باشد. در فیلم از طرق متفاوت معنا منتقل می‌شود. معنای عینی یک تصویر یا صدا همان چیزی است که وجود دارد و نیازی به درک بیشتر نیست. وقتی مردم فیلم می‌بینند همیشه شخصیت‌ها، کنش‌ها یا رفتارهای متفاوت بازیگران را به‌خاطر می‌آورند و این برای همه قابل‌درک است، درحالی‌که نابینایان  و کم‌بینایان گاهی آن‌ها را از دست می‌دهند.

در نوشتار قبلی گفته شد یکی از عناصر مهمی که هم مخاطبان و هم توصیف‌گران در مورد روایت تصاویر بصری فیلم در مورد آن اتفاق دارند «مرتبط بودن» است. البته عناصر مختلفی در آن دخیل است. از جمله موارد نیاز به توصیف برای افراد نابینا/کم‌بینا ویژگی‌های شخصی و فیزیکی و حالت‌های بازیگران است. توصیف زمانی ضروری است که برای درک و لذت بردن مرتبط و ضروری باشد و به افراد نابینا و کم‌بینا کمک می‌کند تا با بهره بردن از آن شناختی مانند افراد بینا از بازیگران داشته باشند و آن‌ها را از هم تشخیص دهند. توصیف‌کردن یا نکردن ویژگی‌های بازیگران می‌تواند بر تجربه یک فرد از فیلم و جذابیت داستان مؤثر باشد. تصویر ذهنی افراد نابینا یا کم‌بینا بر اساس توصیف ساخته می‌شود و به تجربه آنها غنایی می‌دهد که تماشاگران بینا به روش‌های متفاوت تجربه می‌کنند. بدن و فیزیک بازیگران معانی در خود دارد. آنها منعکس‌کننده پیام‌هایی هستند. یک نابینا با گوش دادن به توضیحات صوتی به اندازه یک فرد بینا حق دارد در مورد ویژگی‌های شخصی بازیگران فیلم بداند. با اشاره به آنچه پاکر (1996) می‌گوید، در دنیای تصویر، توصیف ویژگی‌های شخصی مزایایی ساده برای تماشاگر نابینا دارد. به آنها کمک می‌کند تا شخصیت‌های فیلم را شناسایی کنند. دقت در توصیف این ویژگی‌ها می‌تواند باعث تسهیل در شناخت مخاطب شود. این می‌تواند در مورد یافتن چیزهایی باشد که به نظر گیج‌کننده می‌آیند. مانند رفتار و یا خلق و خوی خاص یک بازیگر که با توصیف آنها سعی می‌شود به درک بهتر آن کمک شود. کاربران AD اتفاق نظر دارند گاهی در مورد توصیف شخصیت‌های داستان بیشتر به طور سطحی ظاهر او بیان می‌شود و برداشت تماشاگر نابینا هم بر همین اساس شکل می‌گیرد. کاربران AD گاه از توضیحات فقط می‌توانند حدس بزنند، زیرا توصیف‌ها کامل نیستند. تماشاگران نابینا نمی‌خواهند این اطلاعات را از دست بدهند. افراد آسیب‌دیده بینایی باید با دسترسی به اطلاعات به پاسخ مستقل خود برسند. تعیین ارتباط از مسئولیت‌های توصیف‌کننده صوتی به‌عنوان تسهیل‌کننده دسترسی نابینایان به محتوای بصری فیلم  است؛ البته توصیف‌گرانی که مهارت و دانش لازم برای توصیف صوتی را دارند و با استانداردهای این حوزه آشنا هستند. توصیف ویژگی‌های مرتبط به ارائه تجربه یکسان برای مخاطبان نابینا و کم‌بینا کمک می‌کند. تعیین اینکه در توصیف‌ها یک ویژگی واقعاً مرتبط است یا نه همیشه روشن نیست و می‌تواند ذهنی باشد. اگر بخشی از اطلاعات توصیف صوتی حذف شود، نتیجه متفاوت خواهد بود. توصیف‌کننده باید بدانند که ممکن است تماشاگران نابینا درک متفاوتی از فیلم داشته باشند. آنها باید واقعیت‌های متفاوت محیط اطرافشان را درک کنند و از آن آگاه باشند نابینایان مایل‌اند نشانه‌ها، حالات بازیگران، پوشش و حرکات آنها برایشان توصیف شود. یکی از آنها می‌گوید: «در فیلم «محمد رسول‌الله» وقتی آنتونی کوئین در نقش حمزه سوار بر اسب می‌آید، دوست داشتم بدانم او چه پوشیده و چه ظاهری دارد، اسبی که سوار است چه رنگی است؛ اما این بیان نمی‌شود. اما در صحنه‌ای از فیلم «تولایف»، آرنولد با اسب یک تروریست را دنبال می‌کند و رنگ اسب را توصیف‌کننده می‌گوید و اینکه آرنولد چه اسلحه‌ای به دست دارد برای نابینایان توصیف می‌شود و توصیف‌گر  می‌گوید اسلحه مگ تن  مسلسل دستی سبک.»

 

توصیف متعادل   

یک توصیف‌گر باید در مورد انتخاب خود تصمیم بگیرد که آیا فراتر از ویژگی‌های شخصی و «ذهنی» توصیف کند و یا ویژگی‌های فیزیکی را ببیند و به شکل «عینی» به توصیف فیلم بپردازد. در توصیف صوتی فیلم اصل “من آنچه را می‌بینم توصیف می‌کنم” / “آنچه می‌بینید همان چیزی است که می‌گویید” است که توسط بسیاری از توصیف‌کنندگان مورد حمایت قرار می‌گیرد، از نظر جوئل اسنایدر توصیف‌کنندگان باید به مخاطبان اجازه دهند قضاوت‌های خود را انجام دهند. با این مفهوم  استفاده از اطلاعات اضافی فراتر از مسئولیت توصیف‌کننده و به معنای دورشدن از توصیف و به سمت «تفسیر» است. در رابطه با توصیف ویژگی‌های انسانی، این به معنای پرهیز از توصیف ویژگی‌های شخصی ، فیزیکی ، حالات ، هویتی و …است. با این حال، چنین رویکردی مشکل ساز خواهد بود؛ زیرا،  اطلاعات را از مخاطبان نابینا یا کم بینا دریغ می کند و آگاهی کافی از شخصیت‌های داستان را به او نمی‌دهد، گاه عینیت‌گرایی در توصیف‌ها غیرممکن می‌شود و باید چاشنی تفسیر را هم به آن افزود.

باید بر این نکته تأکید کرد که انتخاب توصیف‌گران به دانشی بالا نیاز دارد و توصیف‌گر در ابتدا باید مهارت‌های آموزشی لازم را کسب کرده باشد و بعد در مقام اجتهاد دست به انتخاب بزند. هرچند باید بدانیم که دو فرد بینا  لزوماً خوانش مشابهی از آنچه می‌بینند ندارند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

حاصل عبارت را در کادر بنویسید. *-- بارگیری کد امنیتی --