اگر قرار باشد یکی از پرسروصداترین وقایع یکی دو ماه اخیر در دنیای دسترسیپذیری دیجیتال را انتخاب کنم، بدون شک باید به رویداد آگاهی از دسترسیپذیری (GAAD) اشاره کنم؛ رویدادی به میزبانی رعد و با همکاری شرکت دیوار و رهنما کالج که توانست آدمهای جدی این حوزه را از گوشهوکنار ایران و حتی خارج از کشور، کنار هم جمع کند.
برای من که همیشه اخبار این حوزه را دنبال میکنم و روزانه با اجرای عملی دسترسیپذیری در محصولات دیجیتال سروکله میزنم، همیشه این سؤال مطرح است: آیا این نشستوبرخاستها اصلاً فایدهای دارند؟ چه چیزی از دل این رویدادها عوض میشود؟ بیپرده بگویم، بعضیها فکر میکنند این حرفها کهنه شده؛ اما واقعیت این نیست.
از سخنرانی و اسلاید تا تعامل واقعی
امسال، مثل هر سال، رویداد با چند سخنران شروع شد؛ فردی از کانادا درباره نقش کل سازمان در دسترسیپذیری صحبت کرد، دیگری مشکلات پیدا کردن شغل برای افراد نابینا را باز کرد و یک نفر هم تجربه زیستهاش از مواجهه با معلولیت را با بقیه در میان گذاشت. هر کدام از این روایتها، تکههایی از پازل دسترسیپذیریاند؛ پازلی که هنوز بخش زیادی از قطعاتش برای بسیاری از ما ناشناخته است.
در این رویداد، زیاد شنیدیم که باید به فرایندها، الزامها و بازبینیهای دورهای توجه کنیم؛ این حرفها درستاند. بحث درباره نقش تست انسانی، اهمیت حضور واقعی افراد با معلولیت و مشارکت جدیشان هم بارها تکرار شد. حتی برخی، از هوش مصنوعی حرف زدند و گفتند هنوز ابزارها نمیتوانند جای تجربه انسانی را پر کنند. اینها را شاید هر کسی ظرف چند دقیقه در اینترنت هم پیدا کند. اما مسئله چیز دیگری است: پس چرا باز هر سال دور هم جمع میشویم؟ واقعاً چه اتفاقی میافتد؟
داستان مطالبهگری و بالارفتن توقع جمعی
یکی از مهمترین اتفاقهایی که توی این نشستها میافتد، همین مطالبهگری جمعی و هوشمند است. وقتی چند نفر با دغدغه مشترک دور هم جمع میشوند، حتی اگر به بهانه یک رویداد سالانه باشد، توقع کلی جامعه هم بالا میرود. نتیجهاش چیست؟ حالا دیگر کسی وقتی به فرم بیبرچسب یا ویدئوی بی زیرنویس در یک اپلیکیشن میرسد، بیصدا از کنارش رد نمیشود. یکی در شبکههای اجتماعی اعتراض میکند، دیگری ایمیل میزند به پشتیبانی، یکی دیگر شاید موضوع را در رسانهها مطرح کند. تأثیر این موج مطالبه جمعی را نمیشود دستکم گرفت؛ دستاوردی که مطمئناً ثمره همین دورهمیها و حلقههای همافزایی است.
وقتی نوبت به سازمانهای مردمنهاد میرسد، موضوع مهمتر هم میشود. این گروهها بلدند مشکل را زبانزد مدیران کنند. گاهی با یک فایل صوتی، یک یادداشت، یا حتی با تماس و گفتوگو با تصمیمگیرها موتور یک تغییر را روشن میکنند. مطالبهگری فقط کار آدمهای متخصص یا پرحوصله نیست؛ هر کسی که با یک مسئله واقعی روبرو شده و صدایش را به اطرافش میرساند، دارد یک قطعه دیگر از این پازل را کامل میکند.
سازمانهای مردمنهاد؛ معلم و دیدهبان و پل ارتباطی
سازمانهای مردمنهاد این روزها نقش واسطه، دیدهبان و حتی معلم را پیدا کردهاند. صرفاً برای جلسه گرفتن آدمها دور هم جمع نمیشوند، بلکه مهمتر از آن، آموزش میدهند که مطالبهگری یعنی چه و چرا باید گاهی سر یک فرم ساده کوتاه نیامد. طبیعی است که خودشان هم در جریان همین رویدادها دائماً یاد میگیرند و ارتقا پیدا میکنند.
بارها در همین رویدادها دیدهام که یک انجمن، حلقه وصل کاربر نابینا و تیم طراحی یک پلتفرم مهم شده یا تستهای خاص دسترسیپذیری را یاد گرفته و به دیگران یاد داده است. کمکهای کوچک و بزرگ همین انجمنهاست که مسیر را برای مطالبه، رفع ایراد و پیگیری باز میکند. خیلیها را دیدهام که بیتعارف میگویند «تا سازمانهای مردمنهاد پشت کار را نگیرند، هیچ شرکتی سراغ حل مشکل دسترسیپذیری نمیرود؛ مگر تحت فشار قانون یا صدای بلند مطالبهگران.»
نمونه واقعی؛ دسترسیپذیری ماندگار در برخی پلتفرمهای شناختهشده
در بعضی پلتفرمهای معروف ایرانی هم تأثیر همین رویدادها را به چشم میبینیم. جایی که حالا اسناد و فرایندهای کاری مدون شده و ماجرای دکمه بدون برچسب یا ویدئوی بدون کپشن، بعد هر بهروزرسانی، دیگر تابع شانس یا سلیقه تیم فنی نیست. تستهای دسترسیپذیری اجباری شدهاند و هر چند ماه یکبار، وضع دسترسیپذیری از نو، دستی و خودکار چک میشود. اضافهشدن همین مسئولیتها، روی کاغذ و در عمل، اگر اسمش دستاورد نباشد، چیست؟
دنیای بدون این رویدادها چه شکلی است؟
بدون این نشستها، هیچکس محتواهای آموزشی را دستبهدست نمیکند، آشنایی با اسباب تست دسترسیپذیری کمرنگ میشود و کارشناس تازهکار هم همان ترس همیشگی از سروکله زدن با تست دستی را دارد. مدیران هم تکلیفشان با گزارش باگهای دسترسیپذیری معلوم نیست. از آن طرف، همین شبکهسازی و رفتوآمدهای بین فعالان، باعث میشود هر بار که راهحلی بهدردبخور از یکی از جمعها بیرون میآید، کلی زمان و انرژی صرفهجویی شود.
قرار نیست این رویدادها معجزه کنند یا همه مشکلات این حوزه را یکشبه حل کنند؛ اما، بودنشان مثل این است که هر سال یکپایه جدید برای پلی ساخته شود که آدمهای بیشتری را به دنیای دیجیتال وصل میکند. شاید روزی برسد که وقتی حرف از دسترسیپذیری میزنیم، دیگر شنوندهاش با تعجب نپرسد چرا باید به فکر افراد با نیازهای ویژه باشیم. آن وقت است که میشود همین رویدادها را جدیتر تحسین کرد. تا آن روز، باید جمع شد، بحث کرد، مطالبه کرد و… از این جنس نشستها برپا کرد.