از تنهایی تا توانمندی: نقش RNIB در زندگی امریت

سارا شاهپورجانی

0

گاهی در دل تاریکی، نوری کوچک می‌تواند مسیر یک زندگی را دگرگون کند. در این شماره از نشریه نسل مانا، به سراغ داستان الهام‌بخش «امریت» می‌رویم؛ زنی نابینا از لندن که با وجود چالش‌های فراوان ناشی از بیماری چشمی، توانسته زندگی پُررنگ، خلاقانه و سرشار از امیدی بسازد که نه‌تنها خانواده‌اش، بلکه بسیاری از افراد جامعه نابینایان را تحت‌تأثیر قرار داده است. او امروز هنرمند، رقصنده، خواننده و فعّال اجتماعی است؛ اما مسیر رسیدن به این نقطه آسان نبوده و بخش بزرگی از این موفقیت‌ها با همراهی و حمایت سازمان RNIB امکان‌پذیر شده است.

اکنون با هم مسیر زندگی امریت را مرور می‌کنیم؛ مسیری که از تنهایی و محدودیت‌های کودکی آغاز شد و با همراهی RNIB به سوی توانمندی، خلاقیت و امید ادامه یافت.

امریت، زنی از جامعه آسیایی‌تبار در لندن، از پنج‌سالگی به دلیل ابتلا به گلوکوم بینایی خود را به‌تدریج از دست داد و امروز کاملاً نابینا است و تنها در یک چشم، توانایی اندک تشخیص نور دارد.

با وجود همه‌ دشواری‌ها، او همراه با همسر و دو فرزند نوجوانش زندگی پُر نشاطی را تجربه می‌کند. امریت هنرمندی است که با سنگ‌های قیمتی آثار هنری می‌آفریند، آواز می‌خواَند و می‌رقصد؛ در سال ۲۰۲۳، با افتخار برنده‌ جایزه‌ «انتخاب مردمی» در رقابت رقص وست‌مینستر شد. او همچنین در زمینه‌ حقوق افراد دارای معلولیت فعّالیت می‌کند، به‌عنوان سخنران عمومی در مراسم‌های مختلف حضور می‌یابد، با پادکست‌ها همکاری دارد و در فعّالیت‌های اجتماعی به‌صورت داوطلبانه شرکت می‌کند. امریت تجربیات خود را به دو زبان پنجابی و انگلیسی با دیگران در میان می‌گذارد تا آگاهی‌بخشی کند و از کسانی که با نابینایی زندگی می‌کنند حمایت نماید.

بخشی از موفقیت‌های چشمگیر او به‌ واسطه‌ حمایت‌های حیاتی RNIB میسر شده است؛ حمایتی که به لطف افرادی فراهم آمده که در وصیت‌نامه‌ خود سهمی برای این نهاد خیریه در نظر گرفته‌اند.

اما نکته قابل توجه آن است که مسیر امریت آسان نبوده است.

او از سال‌های کودکی‌اش می‌گوید که نابینایی باعث می‌شد احساس «تنهایی، محدودیت و انزوا» داشته باشد. او به‌خاطر می‌آورد که از فعّالیت‌هایی مثل بازی‌های رومیزی و رنگ‌آمیزی – که بسیار دوست داشت – کنار گذاشته می‌شد. او می‌گوید: «به من فقط می‌گفتند چون نمی‌توانی ببینی، نمی‌توانی شرکت کنی… کاش آن زمان می‌دانستم که فروشگاه RNIB بازی‌های رومیزی لمسی، کتاب‌های رنگ‌آمیزی و قلم‌های معطر می‌فروشد».

امریت نخستین‌بار در ۱۳سالگی از طریق یک مددکار اجتماعی با RNIB آشنا شد. او در این باره می‌گوید: «وقتی به گذشته نگاه می‌کنم، باور دارم همان لحظه نوری زیبا و امیدبخش در زندگی محدود من به‌عنوان یک نوجوان نابینا روشن شد». امریت می‌گوید کتاب‌هایی که آن زمان در اختیارش قرار گرفت، برایش کشفی بزرگ بود؛ دری تازه به روی دنیایی که فکر می‌کرد از آن محروم شده است. این تجربه به او یادآوری کرد که دنیای مطالعه و کتاب‌خواندن همچنان برایش باز است و هیچ‌گاه بسته نخواهد شد. او به یاد می‌آورد که با افتخار درباره‌ RNIB و خدمات کتاب‌های صوتی آن با همه صحبت می‌کرد و می‌افزاید: خانواده‌ام، به‌ویژه، از خوشحالی من شاد بودند.

از آن زمان تاکنون، RNIB به منبعی مادام‌العمر برای حمایت از امریت تبدیل شده است. خودش می‌گوید: «هیچ خدمتی از RNIB نبوده که من از آن استفاده نکرده باشم یا زندگی مرا آسان‌تر نکرده باشد». از پشتیبانی در زمینه‌ فناوری‌های نو گرفته تا آموزش استقلال در آشپزی، هر مرحله برایش اهمیت داشته است. امریت توضیح می‌دهد که این خدمات که به طور خاص با نیازهای افراد نابینا طراحی شده‌اند، «زندگی من و خانواده‌ام را به طرزی چشمگیر بهتر کرده‌اند».

در طول سال‌ها، RNIB مسیر اشتغال و فعّالیت‌های داوطلبانه را نیز برای امریت هموار کرد. پس از مدت‌ها دست‌وپنجه نرم کردن با فرم‌های کاری غیرقابل‌دسترس و اعتمادبه‌نفس پایین، او به خدمات اشتغال این نهاد معرفی شد. خودش می‌گوید: «RNIB کمک کرد به خودم ایمان بیاورم و توانایی‌ها و مهارت‌هایی را که می‌توانم به کارفرما ارائه دهم بشناسم». نتیجه‌ این حمایت، دستیابی به نخستین شغل رسمی‌اش به‌عنوان دستیار پژوهشی در RNIB بود؛ تجربه‌ای که برای او شور و شعف فراوان به همراه داشت.

اما اثر این حمایت تنها به دنیای کار محدود نشد. از شرکت در گروه‌های هم‌خوانی و صخره‌نوردی با طناب گرفته تا رفتن به تئاتر و بازدید از کاخ باکینگهام، امریت توانست ماجراجویی‌ها و دوستی‌های تازه‌ای را تجربه کند.

امروز، او به‌عنوان سخنران عمومی و مدافع حقوق افراد دارای معلولیت فعّالیت می‌کند و با نهادهای خیریه، شوراها و پادکست‌ها همکاری دارد تا آگاهی‌بخشی کند و دیگران را توانمند سازد. او می‌افزاید: «وقتی فرصتی پیدا می‌کنم که در برابر جمع سخنرانی کنم، احساس می‌کنم شنیده و دیده شده و ارزشمند هستم».

امریت به‌خوبی می‌داند که کمک‌های مالی از طریق وصیت‌نامه‌ها چه نقشی در توان RNIB برای ارائه‌ این خدمات حیاتی دارند و چه تفاوت بزرگی ایجاد می‌کنند. او توضیح می‌دهد: «می‌دانم که هدایا و کمک‌های وصیتی حدود یک‌سوم درآمد RNIB را تشکیل می‌دهند و امکان انجام فعّالیت‌های حیاتی را برایشان فراهم می‌سازند. دانستن این موضوع مرا سرشار از امید می‌کند که من و دیگر افراد نابینا همچنان می‌توانیم روی دریافت حمایت‌های ضروری حساب کنیم».

از نگاه او، RNIB چیزی فراتر از یک سازمان است: تا جایی که می‌گوید: «برای من، RNIB بهترین دوست وفادار و مورد اعتماد است؛ همراهی که دستم را می‌گیرد، پشتیبان و راهنمایی که در سخت‌ترین لحظات کنارم ایستاده است. آن‌ها به وعده‌شان برای ایجاد تغییر مثبت وفادار مانده‌اند و هرگز مرا در زمان نیاز تنها نگذاشته‌اند».

امریت در پایان خطاب به کسانی که تاکنون چنین کمک‌هایی کرده‌اند، با قدردانی می‌گوید: «هدیه‌ شما به من این امکان را داده که بدون بینایی، زندگی پُرباری را که می‌خواهم، تجربه کنم. سخاوت شما باری سنگین را از دوش من و اطرافیانم که می‌خواهند کمک کنند اما راهش را نمی‌دانند، برداشته است».

 

نویسنده: تیم محتوای وب‌سایت RNIB

گردآوری از وب‌سایت rnib.org.uk

مترجم سارا شاهپورجانی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

حاصل عبارت را در کادر بنویسید. *-- بارگیری کد امنیتی --