هیچ معجزهای، بهجز تلاش و تمرین!
زهرا همت: روانشناس و آموزگار آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران
«دیشب تلویزیون، مداح نابینایی را نشان میداد که تمام شعرها را از حفظ میخواند! چه حافظهای دارند نابینایان!»
«بچّۀ ششسالۀ همسایه ما نابیناست؛ اما به قدرت خدا چه گوشهای تیزی دارد! حتی اگر چیزی آرام در گوش مادرش بگویم او میشنود. اگر تلفن بزنی و صدایت را هم عوض کنی؛ امکان ندارد تو را با کسی اشتباه بگیرد! اصلاً نمیبیند؛ ولی گوشهایش صدبرابر ما میشنود!»
«دخترخالهام که نابیناست، بوی صد تا عطر را دقیق میشناسد! در کل، بویایی خیلی قویای دارد. میگوید: غذایتان سوخت و این در حالی است که ما هنوز متوجّه هیچ بویی نشدهایم! عجب قدرتی دارد این دختر»
«چه لامسهای دارند این نابینایان! با دستکشیدن آرام روی کاغذ، نوشتههای بریل را میخوانند. من که هرچه دست میکشم هیچ احساس نمیکنم!»
«آقا هر کاری کردم، نتوانستم شکلات آلبالویی را بهجای شکلات توتفرنگی به برادرزادۀ سهساله نابینایم بدهم! تا شکلات را به دهان برد، متوجّه شد و گفت: عمو من آلبالویی نخواستم، توتفرنگی بده! یعنی محال است این بچّه اشتباه کند! به برادرم میگویم: درست است که این بچّه نمیبیند؛ اما شنوایی و بویایی و هوش و استعدادش خیلی بیشتر از همسنوسالهایش است. این یک معجزه است!»
جملاتی از این دست را به کرّات شنیدهایم. تفکّری در بین مردم وجود دارد که فکر میکنند خداوند در عوض بینایی که افراد آسیبدیدۀ بینایی از آن محروم هستند، تواناییها و استعدادهای خارقالعادهای به این افراد داده است و تصوّر میکنند که افراد آسیبدیدۀ بینایی از شنوایی، بویایی، لامسه و حس چشایی قویتری برخوردارند.
تاکنون هیچ پژوهش علمی و معتبری نتوانسته چنین تفاوتی بین افراد آسیبدیدۀ بینایی و افراد فاقد این آسیب پیدا کند. باید بگوییم که هیچگونه معجزهای در کار نیست و افراد آسیبدیدۀ بینایی از نظر قدرت سیستم حسی و تواناییهای حافظه، هیچ برتری ذاتی نسبت به سایرین ندارند. شاید شما نیز افرادی را در بین آسیبدیدگان بینایی بشناسید که یکی از حواس پنجگانۀ آنان -برای مثال: لامسه- بسیار قوی باشد. با خود میگویید: «این فرد آنقدر لامسه قدرتمندی دارد که با کشیدن پایش روی زمین بهراحتی جهتیابی میکند و بدون هیچ مشکلی حرکت میکند. اگر این قدرت لامسه خارقالعاده نیست، پس چیست؟» بله، درست تصور میکنید. یک فرد آسیبدیدۀ بینایی که زندگی مستقل دارد، لامسه قدرتمندی دارد؛ ولی این قدرت در اثر آموزش و تمرین و تقویت ایجاد شده و از بدو تولّد همراه فرد نبوده است.
متأسفانه یکی از عوامل استرسزا در افرادی که در نوجوانی یا بزرگسالی دچار آسیب بینایی شدهاند یا بهاصطلاح عامّه، دیرنابینا هستند؛ این است که تصور میکنند مانند افرادی که از بدو تولّد دچار آسیب بینایی بودهاند، از قدرت شنوایی، لامسه، بویایی و چشایی قوی برخوردار نیستند و بنابراین نمیتوانند مثل آنها از این حواس برای انجام امور روزمره و زندگی مستقل استفاده کنند و در نتیجه، اگر آسیب بینایی برطرف نشود، تا پایان زندگی نمیتوانند به استقلال برسند و باید برای همیشه با زندگی مستقل خداحافظی کنند و برای انجام سادهترین کارها به دیگران وابسته باشند. قاطعانه باید گفت که این تفکّر صددرصد نادرست است و در اینجا فقط باید آموزش و تمرین صحیح آغاز و سایر حواس افراد، تقویت شود.
در مورد کودکانی که با آسیب بینایی متولّد شدهاند نیز وضع به همین منوال است و والدین این کودکان، نباید در دام تفکّرات ناصحیح و خطرناک بیفتند. والدین این کودکان باید بدانند که قدرت حواس در کودکشان ذاتی و خدادادی نیست و باید با راهنمایی و مشورت متخصصین حوزۀ آسیبدیدگان بینایی، به تربیت و تقویت صحیح این حواس بپردازند تا کودکان بتوانند زندگی طبیعی و مستقل داشته باشند.
بر اساس مطالعات انجامشده، میدانیم که بیشترین سهم درونداد حسی و دریافت اطلاعات محیطی، متعلق به حس بینایی است. هرچند هیچ توافقی بر سر میزان این سهم وجود ندارد؛ ولی متخصصین بر اینکه افراد، بیشترین اطلاعات محیطی را از طریق بینایی کسب میکنند، توافق نظر دارند؛ اما در افراد آسیبدیدۀ بینایی -چه کمبینا و چه نابینا- شرایط متفاوت است و با توجه به اینکه حس بینایی با محدودیت مواجه است؛ باید راههای جایگزینی برای دریافت اطلاعات محیطی و یادگیری در نظر گرفته شود و آن، تقویت سایر حواس و استفاده از آنها برای دریافت اطلاعات و یادگیری و انجام امور روزمرۀ زندگی است. افراد فاقد آسیب بینایی، اطلاعات بسیاری را بهکمک حس بینایی، از محیط دریافت میکنند؛ ولی شرایط برای افراد آسیبدیدۀ بینایی متفاوت است و این افراد باید، برای سازگاری با محیط و انجام امور، راههای متفاوتی را بهکار گیرند. اوّلین گام، افزایش کارایی و بهرهوری حواس پنجگانه است. دلیل اینکه هنوز میگوییم حواس پنجگانه و حس بینایی را کنار نمیگذاریم، این است که بر اساس مطالعات و تجربیات، معتقدیم که با توجه به شرایط خاص هریک از افراد، ممکن است بتوان از حداقل باقیماندۀ بینایی افراد نیز برای انجام برخی امور استفاده کرد. متخصصین، در اینجا اصطلاح «سِنسوری ایفیشِنسی[1]» را بهکار میبرند. این اصطلاح ترجمههای گوناگونی دارد؛ ولی بهنظر میرسد که بهرهوری حسی، خیلی خوب میتواند مفهوم را منتقل کند؛ بنابراین ما نیز اصطلاح بهرهوری حسی را بهکار میبریم.
افراد آسیبدیدۀ بینایی باید یاد بگیرند برای دسترسی به اطلاعات و انجام امور از راههای متفاوت استفاده کنند یا حتی راههایی برای خود ابداع کنند. برای مثال: یک فرد کمبینا ممکن است با استفاده از یک ذرهبین کوچک دستی، بتواند بهراحتی، منوی رستوران را بخواند و فرد کمبینای دیگری نیازمند این است که با تلفن همراهش، از منو عکس بگیرد و با جلو آوردن عکس و یا استفاده از درشتنمایی گوشی تلفن همراه، آن را بخواند. هر کسی با توجه به شرایط خاص خودش، راههای دریافت اطلاعات را مییابد یا میسازد. در اینجا باید متذکّر شوم که متأسفانه بسیاری از افراد آسیبدیدۀ بینایی به دلایلی مانند خجالت یا ترس از نگاه ترحّمآمیز دیگران، ترجیح میدهند کاری که موجب جلب توجه دیگران شود، انجام ندهند و با یک همراه بیرون بروند یا از دیگران بخواهند که منو را برایشان بخوانند. این خود بحثی مفصل است که امیدواریم بتوانیم در مطلبی دیگر به آن بپردازیم.
بهعنوان مثالی دیگر: یک فرد نابینا میتواند با تقویت حس شنوایی و گوشدادن به صدای حرکت ماشینها در خیابان، وضعیت شلوغی و خلوتی خیابان را تشخیص دهد و در جهتیابی و حرکت، از این اطلاعات محیطی استفاده کند. مربیان جهتیابی و حرکت و آموزگاران افراد نابینا و کمبینا، باید فعالیتهایی را در جهت تقویت حواس و یادگیری استفاده از دروندادهای حسی غیردیداری برای ارتقای بهرهوری حسی افراد آسیبدیدۀ بینایی برنامهریزی و اجرا کنند.
دوستان عزیزی که دچار آسیب بینایی شدهاید! مادرها و پدرهای مهربانی که فرزند شما دچار آسیب بینایی است! منتظر هیچ معجزهای نباشید. معجزه از درون ما آغاز میشود. برداشتن اوّلین قدم با شماست. شما هستید که باید بین زندگی مستقل و لذتبردن از این عمر چندروزه و یک زندگی وابسته و بیحرکت و پژمرده، دست به انتخاب بزنید. آغاز راه و برداشتن گامهای ابتدایی، سخت است و این غیرقابلانکار است و بر هیچکس پوشیده نیست؛ اما «نابرده رنج، گنج میسر نمیشود». با تقویت حواس و یادگیری روشهای جایگزین برای دریافت اطلاعات محیطی، میتوان بسیاری از امور روزمرۀ زندگی را بدون نیاز به کمک دیگران انجام داد؛ پس بیایید بهعنوان نخستین گام، خجالتهای بیمنطق را کنار بگذاریم. استفاده از وسایل کمکی مثل عصای سفید و ذرهبین و… نهتنها باعث سرافکندگی نیست؛ بلکه نشان از تلاش تحسینبرانگیز افراد برای استقلال و موجب افتخار است؛ پس بیایید شروع کنیم.
[1] sensory efficiency