بازار بیفروغ آموزش جهتیابی و حرکت
زهرا همت: روانشناس و آموزگار آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران
«تصمیم گرفته بودم دوباره زندگی را شروع کنم. خیلی برایم سخت بود؛ اما تنها چاره را در این میدیدم که با آنچه اتفاق افتاده کنار بیایم و راهی پیدا کنم که از نگرانی و اندوه نجات پیدا کنم و به هر قیمت به زندگی برگردم. خیلی رنج کشیده بودم و دیگر توان ادامه این رنج را نداشتم. احساس میکردم مجبور به انتخاب بین بد و بدتر هستم. یا باید در خانه میماندم و زنده اما زندگی نمیکردم یا باید از خانه بیرون میزدم و به هر قیمتی که شده زندگی جدیدی میساختم. میدانستم بیرون که بروم، قرار است ترحم بینم، خجالت بکشم، عصبانی بشوم، شکست بخورم، گریه کنم… اما چارهای نبود و این بهایی بود که برای مستقل شدن باید میپرداختم. خانواده خیلی به من کمک کرده بودند؛ اما هرکس برای خود کاری داشت و دلم نمیخواست مزاحم کسی باشم. شاید هم دلم برای چند دقیقه تنها بودن و قدم زدن تنگ شده بود. دلم کمی تنهایی میخواست. اولین فکری که به ذهنم رسید، رفتن به اداره بهزیستی بود. بهسختی آدرس مرکز توانبخشی را پیدا کردیم و با خانواده به آنجا رفتیم؛ اما بهجای جهتیابی، به من پیشنهاد شد خیاطی یاد بگیرم! من هنوز نمیتوانم بدون همراه تا سر کوچه بروم و یک ماست بخرم! خیاطی به چه دردم میخورد؟! خلاصه بگویم که آب پاکی را روی دستم ریختند و گفتند به دلیل عدم استقبال از کلاس جهتیابی، مدتهاست مربی ندارند و کلاسی برگزار نمیشود و من به هر کجا سر زدم نتوانستم کلاسی پیدا کنم. کلاسهای خصوصی هم برای هر جلسه بین ۳۵۰ تا ۴۵۰ هزار تومان هزینه داشت که تأمین آن برای من امکانپذیر نبود.
من ناامیدتر از قبل به خانه برگشتم. حالا یک سال دیگر هم به عمر نابیناییام اضافه شده و نهتنها پیشرفتی نداشتهام؛ بلکه دیگر فکر خروج از خانه هم مرا میترساند. حس میکنم از من گذشته و دیگر کاری از دستم بر نمیآید.»
در پی صحبتهای دوستمان، ما هم به پرسوجو از مراکز آموزشی و توانبخشی پرداختیم و متأسفانه دریافتیم که آموزش جهتیابی و حرکت در بیشتر مناطق، در دسترس افراد آسیبدیده بینایی نیست. در کنار تمامی موانع اداری و اقتصادی برگزاری این دوره آموزشی بسیار مهم، برگزار نشدن این دوره به دلیل عدم استقبال افراد آسیبدیده بینایی از همه بیشتر خودنمایی میکند. بسیاری از مراکز، مدعی شدند که در گذشته کلاسهایی برگزار میکردند؛ اما اکنون تعداد متقاضیان آموزش جهتیابی و حرکت به حدنصاب لازم تشکیل کلاس نمیرسد.
با وجود تمام محاسن یادگیری جهتیابی و حرکت، عدم استقبال افراد آسیبدیده بینایی از یادگیری این مهارت، بسیار ناراحتکننده است؛ بنابراین به نظر میرسد حیاتی است دوباره و چندباره به مبحث ضرورت آموزش جهتیابی و حرکت بهعنوان عامل مهم زندگی مستقل افراد آسیبدیده بینایی بپردازیم و مخاطبان گرامی را به تفکر و تجدید نظر در خصوص یادگیری این مهارت دعوت کنیم.
جهتیابی و حرکت، مجموعهای از مفاهیم و مهارتها و تکنیکها و ترفندهایی است که به افراد با آسیب بینایی کمک میکند بهصورت مستقل و ایمن در محیط حرکت کنند. این افراد برای یادگیری این مهارت نیاز به آموزش توسط یک فرد متخصص جهتیابی و حرکت دارند. یادگیری جهتیابی از ابتدای تشخیص آسیب بینایی آغاز و تا بزرگسالی ادامه دارد. بنابراین نمیتوان گفت چون کودک آسیبدیده بینایی در دوره آمادگی تحصیلی، در هفته یک ساعت در مدرسه آموزش جهتیابی و حرکت را دریافت کرده (که متأسفانه بسیاری از کودکان به دلیل عدم ارتباط با مدارس و مراکز ویژه افراد آسیبدیده بینایی یا به دلیل عدم برگزاری این دوره حتی در برخی مدارس ویژه، از یادگیری جهتیابی و حرکت بهرهمند نمیشوند)، پس دیگر نیازی به پیگیری و تکرار آموزش در سنین نوجوانی و بزرگسالی نیست. در هر گروه سنی، مهارتهای خاص جهتیابی و حرکت آموزش داده میشود. برای مثال، کودکان نوپا با محیط خانه و مهدکودک آشنا میشوند و مهارتهای سادهای به ایشان آموزش داده میشود؛ اما نوجوانان با استفاده صحیح و پیشرفته عصای سفید و عبور از معابر پیچیده و تردد در خیابان و استفاده مناسب از تمام حواس در جهتیابی آشنا می شوند. در بیشتر موارد، افراد با آسیب بینایی نیازمند بهروزرسانی مهارتهای جهتیابی و حرکت با توجه به موقعیتهای جدیدی که قرار میگیرند (مانند مهاجرت به شهری دیگر) هستند. پس میتوان گفت یادگیری و بهروزرسانی مهارتهای جهتیابی و حرکت، همواره برای فرد با آسیب بینایی ضروری است.
اگر به صحبتهای دوستی که در ابتدای مطلب آورده شد دقت کرده باشید، ایشان به ترس از خروج از منزل اشاره کردند که متأسفانه نتیجه عدم یادگیری بههنگام مهارت جهتیابی و حرکت است. زمانی که فرد، آموزش را به علت نگرانیهای کوچک به تعویق میاندازد و یادگیری را شروع نمیکند، احساس نگرانی و اضطراب از مخاطرات تردد بدون کمک حس بینایی، بهطور روزافزونی در وی تشدید میشود. انسان همیشه در مواجهه با موقعیتهای ناشناخته دچار استرس می شود. طبیعی است که وقتی قرار باشد فردی کاری انجام دهد، به راهکارها و ابزارهای مورد نیاز انجام آن کار میاندیشد و اگر مهارت و ابزارهای مورد نیاز را داشته باشد، تا حد زیادی آرامش مییابد؛ زیرا میتواند نتیجه کار را پیشبینی کند. اما زمانی که هیچ تصوری از نتیجه کاری در دست نباشد، فرد دچار استرس بالایی میشود. حال تصور کنید فردی که در بزرگسالی دچار آسیب بینایی شده و پس از مدتی با وجود نبود خدمات روانشناختی، تصمیم گرفته با یادگیری مهارتهای جهتیابی و حرکت، به زندگی مستقل خود بازگردد، به دلیل نداشتن اطلاعات صحیح و کافی در زمینه جهتیابی و حرکت و بهکارگیری سایر حواس و استفاده از تکنیکها و ابزارها، دچار استرس بالایی است. درصورتیکه آموزش وی در زمان مناسب (بهترین زمان، در آغاز آسیب بینایی است) شروع نشود؛ این نگرانی و حتی ترس در فرد افزایش مییابد و در بسیاری موارد ممکن است نیاز به درمان تخصصی آن ایجاد شود. متأسفانه در حال حاضر، خدمات روانشناسی تخصصی مناسبی به افراد با آسیب بینایی ارائه نمیشود و در بسیاری از موارد، افراد اگر خود بهدنبال خدمات روانشناسی نروند، به حال خود رها میشوند. این در حالی است که آسیب بینایی افراد را دچار ضربه روانی میکند و نیازمند توجه و مراقبت تخصصی است. چه کنیم که مسئولین و دستاندرکاران حوزه افراد با آسیب بینایی نمیخواهند یا شاید به علت محدودیت اقتصادی و نیروی انسانی و… نمیتوانند خدمات مناسب روانشناسی را در اختیار افراد آسیبدیده بینایی قرار دهند! در اینجا افراد باید از خدمات خصوصی استفاده کنند که با توجه به بازار آشفته خدمات روانشناسی امروز، خطر دریافت اطلاعات نامناسب و درمانهای غیرتخصصی و بدتر شدن اوضاع بسیار بالاست. بنابراین مسئولین، بهویژه مدیران حوزه آموزش و توانبخشی افراد با آسیب بینایی، شامل آموزش و پرورش، بهزیستی، سازمانهای مردمنهاد و… باید به این مهم توجه داشته باشند و در فراهم کردن خدمات روانشناسی تخصصی و توانبخشی افراد آسیبدیده بینایی، بهویژه برگزاری دورههای آموزشی جهتیابی و حرکت که اولین گام به سوی استقلال است، بکوشند. افراد آسیبدیده بینایی نیز باید متقاضی این دورههای آموزشی باشند که از قدیم گفتهاند: مغازه بیمشتری تعطیل میشود! خانوادههای این افراد نیز باید حمایت همهجانبه خود از عضو آسیبدیده بینایی را به همراهی همیشگی او و فراهم کردن تمام امکانات محدود نکنند و از نهادهای دولتی درخواست برگزاری دورههای آموزشی جهتیابی و حرکت را داشته باشند. همچنین اعضای خانواده باید به از بین بردن ترس از تردد مستقل کمک کنند و خود با همراهی همیشگی، عامل تشدید این ترس نباشند.
برخلاف ضربالمثل قدیمی که میگوید: خواستن توانستن است، تغییر فقط با خواستن شروع نمیشود؛ بلکه این آموزش است که آغازگر تحول است.
آقای هاشمی عزیز، مقالۀ شما را خواندم و چه خوب که فرد موفقی چون شما که از کاربران بسیار دقیق و خوب مهارتهای جهت یابی و حرکت است، تلاش در توسعۀ این مهارت ها در جامعۀ افراد دارای آسیب بینایی دارد. تلاشتان برای فرهنگ سازی و مطالبه گری در این حوزۀ مهم که منجر به استقلال افراد نابینا و کمبیناست ارزشمند است. موفق باشید.