آسیب بینایی با افزایش خطر زمین خوردن یا برخورد با موانع و کاهش کیفیت زندگی، بر سلامت جسمی شما تأثیر میگذارد. همچنین میتواند تأثیر زیادی بر سلامت روان شما داشتهباشد. آسیب بینایی با تنهایی، انزوای اجتماعی و احساس نگرانی، اضطراب، ترس و افکار خودکشی مرتبط است.
افسردگی در افراد با آسیب بینایی شایع است. در پژوهشی که بهتازگی صورت گرفته، از هر چهار بزرگسال با آسیب بینایی، یک نفر اضطراب یا افسردگی را گزارش کرده است. طبق این مطالعه، افراد جوان با آسیب بینایی، تقریباً پنج برابر بزرگسالان ۶۵ سال به بالا، در معرض خطر اضطراب یا افسردگی جدی قرار دارند؛ احتمالاً به این دلیل که آنها هنوز مهارتهای مقابلهای مؤثر یا خودمدیریتی را پرورش نداده بودند.
اضطراب درماننشده میتواند خطر ابتلا به افسردگی را افزایش دهد. افراد با آسیب بینایی باید از نظر ابتلا به اضطراب یا افسردگی غربالگری شوند. هرچه زودتر این مشکلات درمان شوند، کیفیت زندگی افراد بهتر خواهد بود.
چه راههایی برای استفاده از کمکهای تخصصی در زمینه سلامت روان وجود دارد؟
ما بهعنوان جامعهای از افراد با آسیب بینایی، باید اهمیت آگاهی از سلامت روان را بپذیریم. با نشان دادن شجاعت لازم و گفتوگو دربارۀ تجربیات خود، میتوانیم به دیگرانی که در حال سازگاری با آسیب بیناییشان هستند کمک کنیم تا آنان نیز در مواقع لازم از کمکهای حرفهای و تخصصی بهرهمند شوند. اگر شما یا یکی از دوستانتان برای یک اختلال روانی به کمک نیاز دارید، راههایی برای کمک گرفتن وجود دارد. با پزشکتان یا یک روانپزشک یا روانشناس صحبت کنید. اگر هزینه خدمات روانشناختی برای شما سنگین است، از خدمات مشاوره رایگان تلفنی و حضوری سازمان بهزیستی استفاده کنید. همچنین برخی انجمنهای مردمنهاد بهطور رایگان یا با هزینهای اندک به اعضای خود خدمات روانشناختی ارائه میکنند.
نکاتی در جهت حفظ و بهبود سلامت روان در افراد با آسیب بینایی
۱. مراقب بدن و سلامت جسمیتان باشید
این مراقبت میتواند از راههای گوناگونی انجام شود. کارهای زیادی وجود دارند که میتوانید برای حفظ بدن و درنتیجه سلامت روانتان انجام دهید؛ از تغذیه سالم گرفته تا ورزش کافی. مراقبت از سلامت جسمی، برای حفظ سلامت روان اهمیت زیادی دارد؛ خصوصاً اگر آسیب بینایی شما ناشی از یک بیماری مثل دیابت باشد.
۲. از خانه بیرون بروید
مزایای زیادی برای بیرون رفتن وجود دارد؛ از دریافت ویتامینD کافی تا آثار مفید روانی. ما میدانیم که اگر نابینا یا کمبینا هستید، با چالشهای بیشتری در این مورد مواجهید؛ خصوصاً اگر به مهارتهای جهتیابی و تحرک خود اطمینان ندارید یا آموزشهای لازم را در این زمینه ندیدهاید. اما این بدان معنا نیست که نمیتوانید از خانه خارج شوید و کمی هوای تازه بخورید!
۳. تعاملات اجتماعی برقرار کنید
مشابه بیرون رفتن، مزایای زیادی برای تعاملات اجتماعی وجود دارد؛ چه از راه یک مکالمه تلفنی، چه ارتباط در شبکههای اجتماعی یا نرمافزارهای ارتباط گروهی و چه بهصورت یک ملاقات حضوری. همه گزینههای مناسبی برای بیرون آمدن از تنهایی به شمار میروند.
۴. خواب کافی را در اولویت قرار دهید
خواب نهتنها برای سلامت روان؛ بلکه برای سلامت عمومی ما ضروری است. اگر با مشکلی مانند اختلال چرخه خواب غیر 24 ساعته دست و پنجه نرم میکنید، داشتن یک برنامه منظم خواب بسیار مهم است. اگر بهسختی میخوابید، استفاده از داروی ملاتونین یک گزینه طبیعی و مؤثر به شمار میرود؛ اما قبل از استفاده با پزشک خود مشورت کنید. در شماره قبلی از همین ستون به تفصیل در این مورد سخن بهمیان آمد.
۵. از یک متخصص سلامت روان کمک بگیرید
مشکلات روانشناختی همیشه به دست خودمان قابل حل نیستند و همه ما ممکن است در مقاطعی از زندگی نیاز به کمک افراد متخصص داشته باشیم. کمک گرفتن از یک روانپزشک، روانشناس یا مشاور، در بسیاری موارد ضروری است و هرچه سریعتر برای آن اقدام شود، مؤثرتر خواهد بود.
تجربیاتی از افراد با آسیب بینایی در مواجهه با اختلالات روانی
تجربه هالی بونر
از کودکی دچار حملات اضطرابی پانیک بودم. احساس تپش قلب شدید تا حدی که انگار میخواهد از سینهام بیرون بپرد، تنفس سخت و ترس از عذاب قریبالوقوع، تقریباً هرروز رخ میداد. پس از مبارزه با سرطان پستان که در دهه سوم زندگیام تشخیص داده شد، مشخص شد که هم به افسردگی و هم اختلال استرس پس از سانحه (PTSD) مبتلا هستم. وقتی در سال ۲۰۱۲ سرطان منجر به از دست دادن بیناییام شد، افسردگی و اضطرابم به سطحی رسید که برای مقابله با آن آماده نبودم. یک خودکشی ناموفق مرا بر آن داشت که بهدنبال مشاوره حرفهای برای کنار آمدن با ازدستدادن بینایی باشم. من غصه میخوردم و نیاز داشتم که ابزار لازم را به دست بیاورم. ابزاری که به من کمک کند تا با فقدان بزرگی که متحمل شده بودم، کنار بیایم.
رابطه جنجالی من با اختلالات روانیبخشی، از دلایلی بود که باعث شد تصمیم بگیرم رواندرمانگر شوم و مدرک کارشناسی ارشد خود را در رشته مددکاری اجتماعی دریافت کنم. من هنوز مواردی از اضطراب را در طول سال تجربه میکنم؛ بهویژه در سالگرد ازدستدادن بیناییام که اضطرابم افزایش مییابد و گوشهگیر میشوم. وقتی دچار این احساسات میشوم، برای جلب کمکهای خانوادگی و حرفهای تلاش میکنم. من یاد گرفتهام که صبور باشم و اجازه بدهم که این احساسات مانند موجی که در ساحل میشکند، بر من بنشیند. میدانم که این لحظات در نهایت میگذرند و امواج در نهایت فروکش میکنند و حس وضوح و آرامش به زندگی من باز میگردد.
وقتی وبسایت خود را با نام «مادر نابینا» ایجاد کردم، دریچهای برای من فراهم کرد تا در مورد تجربهام در ازدستدادن بینایی صحبت کنم. من توانستم سابقه حرفهای خود را بهعنوان یک رواندرمانگر با تجربیاتی که بهعنوان مادر دو فرزند خردسال داشتم، ترکیب کنم. برقراری ارتباط با دیگران از طریق نوشتههایم و ادغام آن با حمایت حرفهای مستمر، یک شکل ابداعی و معنادار از خوددرمانی است که برای کنار آمدن با اختلال روانیام به من کمک میکند.
تجربیات دیو استیل
در اواخر نوجوانی و اوایل دهۀ سوم زندگی بیخانمان بودم. دچار افسردگی شدم و چندبار اقدام به خودکشی کردم، چون احساس میکردم کسی را ندارم. همسر فوقالعادهام، ایمی، از افسردگی و اختلال اضطراب پس از سانحه رنج میبرد که با تولد آسیبزای کوچکترین پسرمان، آستین، به وجود آمد. به دلیل عوارض زایمان آنقدر خون از دست داد که در مقطعی فکر میکردیم که او را از دست میدهیم. در سالهای اخیر، از زمان تشخیص بیماری RP، حملات پانیک را بهطور منظم و افسردگی را به صورت مقطعی تجربه میکردم؛ زیرا آسیب بیناییام همیشه مرا ناامید میکرد. روزهای بد به اندازه قبل زیاد نیستند؛ اما در چند ماه اول من دچار اضطراب شدم. منزوی شدم، زیرا نمیتوانستم به تنهایی بیرون بروم و در مکانهای شلوغ تردد کنم و چون دچار شبکوری بودم، اصلاً شبها از خانه خارج نمیشدم. اینطور نبود که تلاشی برای کمک گرفتن نداشته باشم؛ اما سیستم فرایند آسانی نداشت و نُه ماه طول کشید تا من و خانوادهام کمکی را که شدیداً به آن نیاز داشتیم دریافت کنیم. در این بین، هرچه فشار مالی بیشتری احساس میکردیم، افسردگیمان بیشتر میشد.
الآن اوضاع زندگیمان خیلی بهتر شده است. همسرم هنوز دچار اختلال است؛ اما ما در کنار هم قوی هستیم و من در موقعیت بهتری هستم که بتوانم در کنارش باشم. اختلالات روانی، مرا به انسانی که امروز هستم تبدیل کرده است. زخمهای بیرونی و درونیام یادآور آن چیزی است که گذرانده و در برابر آن دوام آوردهام. من زندگیام را وقف کمک به کسانی کردهام که با آسیب بینایی دست و پنجه نرم میکنند.
کتابهای شعرم در تاریکترین زمانها به مردم سراسر جهان کمک کرده است. آنها با خواندن کلمات من متوجه میشوند که تنها نیستند. دوستان و خانواده آنها نیز میتوانند از شعرهای من برای بهدستآوردن بینشی منحصربهفرد در دنیایی که همیشه در حال محو شدن است استفاده کنند که توضیح آن برای برخی دشوار است.
منابع: