آموزش فراگیر، از واقعیت تا توهم
زهرا همت، روانشناس و آموزگار آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران
استفاده از اصطلاح زیبای «آموزش فراگیر» بهطور روزافزونی در حال افزایش است. همه ما از شنیدن این اصطلاح زیبا به وجد میآییم و پر از امید میشویم؛ چراکه همه نیک میدانیم در روزگاری شاید نهچندان دور، کودکان آسیبدیده بینایی از آموزش محروم بودهاند و در بسیاری از فرهنگها، حتی توسط خانوادهها مخفی میشدند. روزگاری را پشت سر گذاشتهایم که افراد تصور میکردند تولد کودکی با آسیب بینایی، پاسخ گناهان پدر و مادر اوست و بسیاری با همین تصور، کودک آسیبدیده بینایی را در خانه نگهداری میکردند و از معرفی او به دوستان و آشنایان خجالت میکشیدند و این کودک در خانه میماند و از هرگونه حق زندگی محروم بود. با گذشت زمان و گسترش اطلاعرسانیها و فعالیت افرادی مانند کشیش کریستوفل، آموزش افراد آسیبدیده بینایی رونق گرفت و کمکم زمینههای ورود مؤثرتر این افراد به جامعه فراهم شد. در مراحل آغازین آموزش افراد با آسیب بینایی، این افراد تنها در مدارس خاص و زیر نظر آموزگاران متخصص حوزه آموزش افراد آسیبدیده بینایی تحصیل میکردند.
امروزه با گسترش مطالعه و پژوهش در حوزه آموزش افراد با نیازهای ویژه و ظهور نظریههای نوین روانشناسی یاددهی و یادگیری، فرایند آموزش کودکان با نیازهای خاص از انحصار آموزش و پرورش استثنایی و مدارس ویژه خارج شده است؛ چراکه نظریههای نوین آموزش و پرورش معتقدند که تمام کودکان فارغ از تفاوتها و نیازهای خاص باید در کنار هم قرار بگیرند و آموزش ببینند. این نظریهها معتقدند بهترین مدرسه برای هر کودک، نزدیکترین مدرسه به محل سکونت اوست. این شیوه آموزشی تقریباً در سراسر دنیا مرسوم و بهطور روزافزونی در حال گسترش است. طرفداران این نظریه آموزشی معتقدند که حضور کودکان با نیازهای ویژه در کنار کودکان فاقد نیازهای خاص در مدارس همگانی، برای هر دو گروه این دانشآموزان منافعی دارد. آنان اظهار میدارند که آسیبهای جسمانی و نیازهای خاص آموزشی کودکان نباید آنان را از حق حضور در کنار همسالانشان محروم کند و فراهم کردن فرصتهای برابر آموزشی برای تمام کودکان برعهدۀ آموزش و پروش است. ایشان بر این باورند که حضور این کودکان در مدارس عادی و رشد و پرورش تمامی کودکان در کنار یکدیگر، موجب معرفی صحیح معلولیت، شناخت و پذیرش تفاوتهای فردی و فرهنگسازی در کودکان و نوجوانان میشود.
تا اینجای کار همهچیز بسیار عالی به نظر میرسد و نظام آموزش فراگیر، از نظر بیشتر متخصصان حوزه آموزش، ایدهآل به نظر میرسد؛ اما با تمام محاسنی که برای این سبک آموزشی برشمردیم -که البته طرح تمام آنها در این یادداشت امکانپذیر نیست– نباید نحوه اجرا و استانداردهای موردنیاز را نیز از نظر دور کنیم. این طرح درصورتیکه بهدرستی اجرا شود، میتواند گام بسیار مؤثری در مسیر آموزش و پرورش کودکان با نیازهای ویژه باشد اما از سوی دیگر، درصورت اجرای ناقص و نادرست، این طرح ممکن است بهگونهای مخرب باشد که آسیبهای جبرانناپذیری به رشد و آموزش کودکان با نیازهای خاص وارد کند.
امروزه اصطلاح دانشآموزان با نیازهای ویژه جایگزین کودکان استثنایی شده است و این اصطلاح بهروشنی به نیازهای خاص آموزشی و پرورشی این کودکان اشاره دارد و زمانیکه در مورد یک دانشآموز از این اصطلاح استفاده میکنیم، بهطور ضمنی میپذیریم که آموزش و پرورش این کودک، نمیتواند بهطور کامل، مشابه آموزش و پرورش همسالانش باشد و آموزش مهارتهای خاص موردنیاز این کودک و درنظرگرفتن نیازهای خاص او در این فرایند برعهدۀ نظام آموزشی است.
در کشور ما نیز مانند بسیاری از کشورهای دیگر، طرح آموزش یکپارچه و فراگیر و آموزش کودکان با نیازهای ویژه در مدارس پذیرا در حال اجراست؛ اما متأسفانه استانداردهای این طرح بهدرستی رعایت نمیشود و بسیاری از دانشآموزانی که در مدارس پذیرا تحصیل میکنند، تا مرز رهاشدگی در این مدارس و حضور بیفایده در کلاس درس و عدم دریافت آموزش مناسب پیش رفتهاند؛ بهگونهایکه گاهی دانشآموزی که در مدرسه پذیرا تحصیل کرده است، به علت ناآشنایی معلم کلاس درس با آموزش کودکان با نیازهای ویژه، حتی خواندن و نوشتن را نیاموخته و تمام آموزش او به صورت شفاهی بوده و چند سال از زمان آموزشی دانشآموز به دلیل ناآگاهی یا غفلت و مسؤولیتناپذیری اولیای مدرسه به بطالت سپری شده و دانشآموزی که از مدرسه فارغالتحصیل شده، عملاً هیچ چیزی نیاموخته است. البته کیفیت آموزش در مدارس استثنایی نیز مطلوب نیست ولی بررسی این مهم، موضوع این نوشتار نیست و آن را به مجالی دیگر موکول میکنیم. یکی از موارد مهم و مورد تأکید در آموزش و پرورش نوین، انجام کار گروهی و تشکیل تیمهای آموزش است. متأسفانه به دلیل محدودیت نیروی انسانی، بسیاری از دانشآموزانی که در مدارس پذیرا تحصیل میکنند، از داشتن معلم ویژه محروم هستند. آموزش دانشآموز با نیازهای ویژه بدون همکاری تیمی معلم ویژه و معلم کلاس درس امکانپذیر نیست. لازم به یادآوری است که طرح آموزش فراگیر، تنها کودکان آسیبدیده بینایی را شامل نمیشود و سایر گروههای کودکان با نیازهای ویژه را نیز دربر میگیرد؛ اما ما در اینجا تنها به بررسی نیازهای آموزشی کودکان آسیبدیده بینایی میپردازیم. فراهم کردن امکانات ابتدایی آموزشی کودکان آسیبدیده بینایی از عهده و توان مدارس پذیرا خارج است و متأسفانه فراهمسازی این امکانات توسط آموزش و پرورش استثنایی نیز بهدرستی و در زمان مناسب انجام نمیشود. کتاب درسی، از ابتداییترین و مهمترین ملزومات هر دانشآموز است؛ اما متأسفانه تهیه کتاب بریل و درشتخط برای دانشآموزان تبدیل به دغدغه بزرگی شده و این کتابها گاه پس از گذشت دو ماه از سال تحصیلی به دست دانشآموز میرسد. تهیه کاغذ و نوشتافزار بریل و ابزارهای آموزشی و توانبخشی نیز با همین مشکل روبهرو است. گاهی بهدلیل ناآگاهی مدرسه و خانواده، هیچگونه وسیله توانبخشی به دانشآموز معرفی نمیشود و تعداد زیادی از دانشآموزان با ابزارهایی مانند درشتنما، برجستهنگار و تجهیزاتی از این دست آشنا نمیشوند. در خوشبینانهترین حالت، پس از این که امکانات با تمام مشکلات فراهم شد، نوبت به شروع فرایند آموزش میرسد. کودکان بسیاری در مدارس به دلیل نبود معلم ویژه از آموزش خواندن و نوشتن خط بریل محروم میمانند و متأسفانه گاهی دانشآموزی را میبینیم که تمام دروس بهصورت شفاهی به او آموزش داده شده است.
پرورش حواس و بهکارگیری آنها برای انجام امور روزمره و تحصیلی نیز از سرفصلهای مهم آموزش کودکان با آسیب بینایی است؛ اما آموزش این مهارتها در برنامه آموزشی مدارس عادی جایی ندارد. تقویت لامسه برای آموزش خط بریل و انجام امور روزمره زندگی فرد آسیبدیده بینایی ضروری است؛ چراکه افراد با آسیب بینایی بسیاری از اطلاعات محیطی را از طریق لمس با دست و پا کسب میکنند. اهمیت تقویت حس شنوایی و نقش مهم این حس در آموزش و توانبخشی و انجام امور روزمره افراد آسیبدیده بینایی نیز بر هیچکس پوشیده نیست؛ ولی متأسفانه پرورش حواس پنجگانه نیز در دانشآموزان با نیازهای ویژه مشغول به تحصیل در مدارس پذیرا، مغفول میماند.
مهارت جهتیابی و حرکت، از مهمترین مهارتهای موردنیاز فرد آسیبدیده بینایی در مسیر زندگی مستقل است که متأسفانه مورد غفلت واقع شده و کودکان، هیچ آموزشی در این حوزه دریافت نمیکنند و این محرومیت، خسارت سنگین و گاه غیرقابلجبرانی به فرد آسیبدیده بینایی وارد میکند.
مانند بسیاری موارد دیگر، هیچ چارهای جز داشتن مقداری آرزوی خوب و امیدواری به پیشرفت و ارتقای کیفیت آموزش دانشآموزان با نیازهای ویژه هم در مدارس پذیرا و هم در مدارس استثنایی نداریم. امیدواریم فاصله تا روز شادی زیاد نباشد و هیچ دانشآموزی از حق دریافت آموزش باکیفیت محروم نماند.