سرانگشتان زن نابینا، در جستجوی طلای سرخ
زعفران میخواند از هر سو بهسوی خویشتن
کشتبان و مرد دهقان و همه خرد و کلان
تازه گردد وقت گل چیدن ز بوی خوش مشام
خنده بر لبها نشاند سکر مستی بیگمان
در گل ششبرگ زیبا و ظریف زعفران
یک کلاله با سه پرچم شد نهان
از کلاله،…