بررسی راهاندازی روزنامۀ ویژۀ نابینایان بدون حضور نابینایان
امیر سرمدی: مدیرمسؤول
درباره مسئلۀ ایران سپید بارها نوشته و گفتهایم؛ اما بهانهای که دستمایۀ نوشتن این یادداشت شد، جلسۀ مشترک دو مدیر مرتبط، مدیرعامل مؤسسۀ مطبوعاتی ایران با رئیس سازمان بهزیستی در خصوص روزنامۀ ایران سپید بود. یازدهم اردیبهشتماه خبری با تیتر «راهاندازی مجدد روزنامۀ ایران سپید بررسی شد»، روی خروجی وبسایت سازمان بهزیستی کشور قرار گرفت. در این خبر خواندیم: «علیمحمد قادری، رئیس سازمان بهزیستی کشور در دیدار با
محمدحسن روزیطلب، مدیرعامل روزنامۀ ایران در خصوص بازگشایی روزنامۀ ایران سپید، بهعنوان اولین روزنامۀ بریل در ایران به بحث و تبادل نظر پرداختهاند و مقرر شده است مقدمات و شرایط لازم راهاندازی مجدد این روزنامه اتخاذ شود. در این دیدار، «احسان جعفری» مدیرکل روابطعمومی و امور بینالملل و «سید محمدجواد حسینی» مشاور رئیس سازمان در امور توسعه و نظارت بر برنامههای سازمان بهزیستی کشور نیز حضور داشتند.»
جزئیات بیشتری از این دیدار منتشر نشده است و مشخص نیست آقایان با چه سازوکاری میخواهند انتشار مجدد ایران سپید را از سر بگیرند. نکتۀ قابلتأمل دراینبین اما عدم حضور نابینایان و مشورتگرفتن از آنها در موضوعی است که مستقیماً به آنها مربوط میشود. مگر میشود در خصوص یکی از مهمترین میراثهای فرهنگی جامعۀ نابینایان، بدون حضور خود آنها تصمیمی گرفت؟ در ماهها و هفتههای اخیر، بارها از طرف مدیرعامل و قائممقام انجمن نابینایان ایران، مدیرعامل شبکۀ ملی نابینایان و خبرنگاران سابق این روزنامه درخواست ملاقات با آقای روزیطلب مطرح شده بود که تمامی آنها بدون پاسخ ماند. ایشان حتی حاضر نشدند پاسخی به نامهها و درخواستها بدهند و با اعضای تحریریۀ ایران سپید دیدار کنند. حال بهیکباره و پس از پخش گزارش یکی از شبکههای تلویزیونی فارسیزبان مستقر در لندن در خصوص ایران سپید که بازتاب گستردهای را بههمراه داشت، به این صرافت افتادهاند که با رئیس سازمان بهزیستی دراینارتباط دیدار کنند که خروجی مشخصی هم از آن جلسه بیرون نیامده است.
فراز و نشیبهای ایران سپید در یک دهۀ اخیر
اوج روزهای طلایی ایران سپید را میتوان تا پایان دهۀ هشتاد شمسی قلمداد کرد. روزگاری که ایران سپید در تمامی نهادها از جمله مجلس، استثنایی و بهزیستی خبرنگار اختصاصی داشت. یک تحریریۀ پرشور و مجرب که بسیاری از خبرنگاران آن در حال حاضر در رسانههای داخل و خارج مشغولبهکارند. در ابتدای دهۀ نود شمسی نیز تعداد صفحات روزنامه از ۱۲ به ۲۰ افزایش یافت و وبسایت این روزنامه افتتاح شد؛ اما از اواسط دهۀ ۹۰ بود که دوران افول ایران سپید کمکم آغاز شد. اعضای تحریریۀ ایران سپید هرسال تقلیل پیدا کرد و هیچ نیروی متخصصی جایگزین نشد. خبرنگاران حقالتحریری نیز در طول هشت سال علیرغم وعدههای مدیران مؤسسۀ ایران، هیچگاه جذب نشدند و حمایتهای بیمهای و سایر مشوقهای معمول به آنها تعلق نگرفت. ناکافیبودن تعداد اعضای تحریریه کمکم باعث شد کیفیت مطالب اختصاصی و تخصصی دچار افت شود و مطالب عمومی غیرمرتبط با نابینایان بخش عمدهای از فضای روزنامه را اشغال کند. این امر در خصوص محتوای وبسایت نیز صدق میکرد. از طرفی مؤسسۀ مطبوعاتی ایران، ایران سپید را مانند جزیرۀ جداگانهای میدانست که نه برای اعضای تحریریه آن دورههای معمول آموزشی را برگزار میکرد و نه برای اعزام خبرنگاران این روزنامه برای پوشش رویدادهایی که داخل شهر یا خارج از تهران بودند، مساعدت کافی را داشت. واقعیت دیگر آن است که ایران سپید وابسته به خبرگزاری رسمی دولت و زیرنظر آن اداره میشد و بهخاطر همکاری و ارتباطی که برخی از مدیران مسئول این روزنامه با این سازمانها داشتند، نقد آزادانۀ نهادهای مرتبط با نابینایان که آنها نیز تماماً سازمانها و مؤسسات دولتی بودند با وجود آن روابط خاص، امکانپذیر نبود. تمامی این عوامل چیزی جز بیانگیزگی و دلسردی عوامل روزنامه و مخاطبان آن را بهدنبال نداشت. از اسفندماه ۹۸ و با شیوع کرونا نیز تیر خلاص به پیکر نیمهجان ایران سپید زده شد و چاپ بریل که هویت اصلی ایران سپید بود، متوقف شد. توقف چاپ بریل چندین ماه ادامه پیدا کرد و واکنش مؤثر و حساسیت چندانی را از طرف انجمنهای ویژۀ نابینایان و اعضای جامعۀ هدف بهدنبال نداشت. مخاطبان قدیمی و ثابت ایران سپید هم که پیگیر چاپ مجدد بریل بودند، با وعدههای پوچی از سوی مدیرمسئول وقت مواجه میشدند که از نظر عملی هیچ پشتوانهای نداشت. کمااینکه احیای چاپ بریل تا اسفندماه ۱۴۰۰ نیز هیچگاه عملی نشد. مجموع این عوامل سبب شد مخاطب احساس کند واقعیتهای پشتپرده به آنها گفته نمیشود و همین احساس بیصداقتی باعث فاصلهگرفتن بیشتر جامعۀ هدف با ایران سپید شد.
انتخاب مدیرمسئول تنها در حد شنیدهها
با روی کار آمدن دولت جدید و تغییر و تحولات مدیریتی، همزمان با بیست و پنجمین سالروز تأسیس ایران سپید، سهیل معینی، مدیرمسئول وقت این روزنامه برکنار شد. این امر بهخودیخود محل اشکال نیست؛ چه آنکه در تمامی این ۲۵ سال مسئولان وقت مؤسسۀ ایران، مدیران همسو با خود را از منظر جناحبندیهای سیاسی بر سر کار میآورند؛ اما بعد از برکناری معینی، نهتنها مدیرمسئولی انتخاب نشد؛ بلکه خبرنگاران تحریریه هم که چندین ماه بهصورت حضوری در دفتر کار خود حاضر شده بودند، به دورکاری اجباری فرستاده شدند. از آذرماه ۱۴۰۰ خبرنگاران تحریریه بهدنبال تعیین تکلیف خود و وضعیت روزنامۀ ایران سپید بودند. کمکم فشارهای رسانهای نیز بیشتر شد و برخی از نابینایان با تماسهای مکرر خود با مؤسسۀ مطبوعاتی ایران، خواستار چاپ مجدد ایران سپید به خط بریل شدند. مجموع این عوامل باعث شد مدیران مؤسسۀ ایران به خبرنگاران ایران سپید اعلام کنند، مسئول دفتر مدیران قبلی که مسئول دفتر فعلی شخص روزیطلب نیز محسوب میشود، بهعنوان مدیرمسئول ایران سپید انتخاب شده است و دفتر تحریریۀ ایران سپید که از بهمنماه تخلیه شده بود، قرار است به مکان دیگری منتقل شود. مجموعۀ رفتارهای مدیرمسئول نامبرده طوری بود که ظن واقعیبودن ادعای انتصاب وی را تقویت میکرد؛ اما با گذشت چهار ماه از آن دوران، علیرغم وعده و وعیدهای متعدد، نه آن مدیرمسئول کار خود را آغاز کرده و نه تحریریۀ ایران سپید بر سر کار خود برگشتهاند.
ایران سپید به چه سمتوسویی باید برود
واقعیت آن است که شرایط امروزی جامعۀ ایران با ۲۸ آبان ۱۳۷۵، بسیار متفاوت است. توسعۀ شبکههای اجتماعی و فراگیرشدن اینترنت حتی در مناطق دورافتاده، باعث شده اخبار در سریعترین زمان ممکن در دسترس همگان قرار گیرد. این امر بهمعنای صحه گذاشتن بر تعطیلی ایران سپید نیست؛ چه آنکه این روزنامه تنها مرجع موثق اطلاعرسانی برای نابینایان کشور محسوب میشد و نقش آن در بسیاری از موارد از یک روزنامه که میبایست جنبۀ اطلاعرسانی داشته باشد، فراتر رفته بود. ایران سپید بهسان یک واحد مددکاری بود که عمدۀ مشکلات جامعۀ هدف را با همۀ کمی و کاستیهای موجود با مسئولان در میان میگذاشت و آنها را پاسخگو میکرد. این یک واقعیت انکارناپذیر است و نقش بیبدیل ایران سپید در این زمینه را هیچ خبرگزاری یا وبسایت خبری نمیتواند ایفا کند؛ لذا ادامۀ فعالیت ایران سپید یک ضرورت جدی است؛ اما اگر بخواهیم واقعبین باشیم، راهاندازی ایران سپید به خط بریل با شرایط گذشته دیگر امکانپذیر نیست. روال سرویسهای دوصفحهای که وجود برخی از آنها ضرورتی هم نداشت، باید بهطور کل تغییر کند و ایران سپید باید دستخوش یک جراحی بنیادین شود. باتوجهبه محدودیتهای چاپ بریل و بستن محتوای روزنامه پیش از ساعت ۱۲ ظهر، عملاً عمدۀ مطالب روز قبل پوشش داده میشود و پرداختن به نشستهای خبری روز، به شمارۀ فردای روزنامه موکول میشود. ارسال از طریق پست نیز در همۀ این سالها نشان داده نمیتواند راه مطمئنی برای دسترسی بهروز مشترکان به ایران سپید باشد. در واقع، روزنامهای که خود بسیاری از اوقات با محتوای خبری بیاتشده بسته میشود، با تأخیر دوچندان بهدست مخاطب میرسد و کارکرد روزنامهای خود را از دست میدهد؛ لذا ضمن افزایش خبرنگاران متخصص و آشنا به مسائل آسیبدیدگان بینایی در تحریریه، باید تمهیدی اندیشیده شود که هم محتوای روزنامه شامل کمترین بخش خبری و زماندار باشد و هم ارسال از طرق دیگری صورت گیرد که روزنامه در سریعترین زمان ممکن بهدست مشترک برسد. شاید روالی که در ارسال روزنامۀ ایران به سراسر نقاط کشور وجود دارد، بتواند یکی از راههایی باشد که توزیع ایران سپید را تسریع کند. در غیر این صورت، چنانچه مدیران مؤسسۀ ایران نتوانند چنین زیرساختهایی را پیادهسازی کنند، اگر قرار باشد ایران سپید مانند گذشته با محتوای زماندار منتشر شود و صرفاً از طریق پست به سراسر نقاط ایران ارسال شود، با چند روز تأخیر بهدست اعضای جامعۀ هدف میرسد و محتوای آن ارزش خبری خود را از دست میدهد؛ لذا نگارنده معتقد است اطلاعرسانی خبری بهروز ایران سپید، باید روزانه از طریق وبسایت و شبکههای اجتماعی انجام شود و محتوای بریل که شامل گزارش و تحلیل خبرهای موجود است، در قالب یک هفتهنامۀ بریل چند ده صفحهای در اختیار نابینایان کشور قرار گیرد. در این صورت، حتی اگر ایران سپید با چند روز تأخیر بهدست اعضای جامعۀ هدف برسد، دیگر با اتلاف منابع مواجه نیستیم؛ چراکه محتوای آن صرفاً جنبه خبری ندارد.
اشکال دیگری که در سالهای اخیر با آن مواجه بودیم، عدم مدیریت صحیح تیراژ روزنامه بود. ارسال فلهای و رایگان به مراکزی که بعضاً تعطیل شده بودند یا افرادی که اساساً خوانندۀ روزنامه محسوب نمیشدند، چیزی جز اتلاف منابع را بهدنبال نداشت. این امر نیز باید دستخوش اصلاحات ساختاری شود. عملیترین راه ممکن آن است که برای دریافت اشتراک نسخۀ بریل، فراخوان مجدد منتشر شود. در این صورت، تیراژ بریل به یکچهارم یا یکپنجم گذشته کاهش پیدا میکند و نسخۀ بریل صرفاً در اختیار افراد یا سازمانهایی قرار میگیرد که متقاضی واقعی مطالعۀ این روزنامه یا هفتهنامه به خط بریل هستند. واقعیت آن است که استفاده از این راهکار، هزینهها را بسیار کاهش میدهد و در مقایسه با تیراژ چند دههزار نسخهای روزنامۀ ایران در روز، عددی محسوب نمیشود. از مدیران مؤسسۀ مطبوعاتی ایران انتظار میرفت با درایت و سعهصدر بیشتری نسبت به یک پدیدۀ فرهنگی ۲۵ساله تصمیمگیری کنند تا این قبیل رفتارها و تصمیمات شتابزده و غیرمنتظره، به سوژۀ شبکههای فارسیزبان آنسوی آبها بدل نشود. قول معروفی است که میگویند مدیران را با عملکردشان قضاوت میکنند و نه گفتهها یا عکسهای یادگاریشان. جامعۀ نابینایان همچنان امیدوار است مدیران فعلی که با شعار انقلابیگری و حمایت از اقشار آسیبپذیر و مستضعف بر صندلی مدیران پیشین تکیه زدهاند، نسبت به شعارهایشان اندکی وفادار باشند و تعطیلی روزنامۀ نابینایان را بهنام خودشان سند نزنند.
اینها رو همه منتقدان سال ها توی همون وبسایت ها و کانال های به قول حضرات درپیت گفتند و نوشتند، اما ظاهرا فقط سوژه خنده و مسخرگی همون به اصطلاح بزرگان نابینایان قرار گرفت که یه روزگاری با شاه فالوده نمی خوردن، ولی حالا مدیر بالادستیشون حتی حاضر نیست باهاشون حرف بزنه. کسی از ایران سپید نخواسته بیاد دولت مستقر رو نقد بکنه و اینکه ایران سپید به واسطه دولتی بودنش تابع جناح بندی های سیاسی داخل کشور هست، مرزهای دانش رو نمی شکافه. موضوع اصلی دقیقا اینه که چرا وقتی کارت های بانکی سر ماه شارژ می شدند و حقوق ها بدون توجه به میزان کارآیی و برد رسانه توزیع می شد آقایون توی تحریریه واسه منتقداشون تره هم خورد نمی کردن، اما وقتی یه ماه کارت های بانکی شارژ نشدند حضرات یادشون افتاد که بله، ما 25 سال رفیقتون بودیم و لطفا نذارین جیب ما خالی بمونه. اتحاد و همراهی خیلی خوبه، ولی نه فقط واسه وقتی حقوق ها قطع میشه و توی اتاق مدیر راهمون نمیدن. ضمنا چطوریه که شما به عنوان مدیر مسئول این ماهنامه تازه تأسیس می تونید به دوروبر زنگ بزنید و دنبال اهل قلم بگردید تا کار پیش بره و اتفاقا کار خیلی خوبی هم می کنید، اما ایران سپید نمی تونسته؟ شخصا از تعطیلی ایران سپید با این وضع و حالش ابدا ناراحت نیستم و اتفاقا معتقدم شاید این شبیه همون چیزی باشه که توی اقتصاد بهش میگیم تخریب خلاق: یعنی ورود بازیگران جدید به عرصه و مجبور شدن بازیگران قدیمی به پذیرش قواعد جدید بازی. البته این احتمال هم همیشه هست که بازیگران قدیمی با ضرب و زور لابی و راههایی که خودشون توش استاد هستند، دوباره بتونن در رو بر همون پاشنه قدیمی بچرخونن، دوباره کارت های بانکیشون سر ماه شارژ بشه، نابینایان هم خودشون از هرجا دلشون خواست خبر و تحلیل بیارن بخونن. بالاخره اینم یه مدله دیگه.
سلام جناب صالحی. از بیان نقدتون سپاسگزارم.
دیگران رو نمیدونم، اما شخصاً خودم وقتی در سیستم بودم و به قول شما سر ماه کارتم شارژ میشد، باز هم منتقد بودم و نظراتم رو در اون زمان هم صراحتاً بیان میکردم. از جمله گزارشی که به مناسبت بیست و سومین سالروز تأسیس ایران سپید نوشتم و نظرات نقادانه خوانندگان ایران سپید رو بدون یک کلمه سانسور منتشر کردم.
اون مصاحبه هم در وبسایت و هم در ویژه نامه بریل چاپ شد.
https://iransepid.ir/News/19293.html
موارد از این دست کم نیست. حتی در سرویس طنز ماهنامه مانا هم و دقیقاً همون زمانی که مدیریت فعلی بر سر کار اومده بود، باز هم مشکلات رو با زبان طنز بیان کردیم. هر چند همکاران از دست ما ناراحت شده بودند.
http://ibngo.ir/%d8%a8%d8%b1%d8%b1%d8%b3%db%8c-%d8%b9%d9%85%d9%84%e2%80%8c%d9%86%da%a9%d8%b1%d8%af-%d9%86%d9%87%d8%a7%d8%af%e2%80%8c%d9%87%d8%a7%db%8c-%d9%85%d8%b1%d8%aa%d8%a8%d8%b7-%d8%a8%d8%a7-%d9%86%d8%a7%d8%a8/
در برنامه شش نقطه هم چندین بار آقای معینی رو بر روی خط آوردیم و در همون سال ها هم صدای بچه ها در بیان مشکلات مرتبط با ایران سپید بودیم.
خلاصه سابقهی من مشخصه. آدمی نیستم که حالا بخوام ژست اپوزیسیون بگیرم.
مهم ایران سپیده. حالا چه ما باشیم چه نباشیم.
چشم انداز آینده رو هم صراحتاً نوشتم و این مطالب با امضای من اینجا ثبت شده. طبیعتاً میتونه مبنایی برای قضاوت در آینده باشه.
موفق باشید.