نقش انجمنهای حوزه معلولان در ایجاد تغییرات فرهنگی
ابوذر سمیعی: دکترای سیاستگذاری فرهنگی
تردیدی نیست که بیشتر مسائل و مشکلات حوزه افراد دارای معلولیت، ریشه در موضوعات فرهنگی-اجتماعی دارد و برای عبور از این مسائل، راهی جز آموزش و انجام کارهای فرهنگی به نظر نمیرسد. جدایی افراد دارای معلولیت از جامعه به واسطۀ برنامهریزیها و سیاستگذاریهای نادرست صورتگرفته، موجب شده عموم جامعه اطلاعات اندک و ناقصی دربارۀ معلولیت داشته باشند. ازسویدیگر، رسانهها نیز با ارائه اطلاعات غیرمعتبر و سلیقهای در این حوزه و استفاده از افراد دارای معلولیت صرفاً به منظور جلب مخاطب، بر عدم آگاهی عموم جامعه دامن زدهاند. همۀ این موضوعات باعث شده چرخهای معیوب درخصوص افراد معلول شکل بگیرد که طی آن، این افراد به دلیل عدم شناخت جامعه از آنان، توانایی حضور در اجتماع را نداشته باشند و غیبت آنان در تعاملات اجتماعی نیز باعث بازتولید ناشناسی بیشتر آنان شود. در این میان شکستن این چرخه و توقف آن، تنها از راه آموزش و معرفی افراد دارای معلولیت امکانپذیر است و بس. ارائه آموزشهای معتبر و پرداختن به مسائل فرهنگی حوزه معلولان، از موضوعاتی است که باید بیشتر مورد توجه قرار بگیرد.
انجمن باران شهرستان قروه در استان کردستان، بهعنوان یکی از فعالترین انجمنهای حوزه افراد دارای معلولیت در سراسر کشور همواره تلاش کرده برنامههای آموزشیفرهنگی در خصوص معرفی هرچهبیشتر افراد دارای معلولیت داشته باشد. اینبار این انجمن، با هدف ارتقاع دانش عمومی در حوزه معلولان، اقدام به برگزاری کارگاه تربیت مدرس «چگونگی تعامل با افراد دارای معلولیت» نمود. در این کارگاه دو روزه که بهصورت حضوری در شهرستان سنندج و با همکاری انجمن باران، اداره کل بهزیستی و استانداری استان کردستان برگزار شد، نمایندگانی از انجمنهای حوزه معلولان سراسر استان، کارشناسان توانبخشی ادارات بهزیستی استان و نمایندگانی از سایر ادارات از جمله آموزش و پرورش و شبکه بهداشت استان حضور داشتند.
این کارگاه مجموعاً در دو روز و دوازده ساعت آموزشی و با هدف تربیت مدرس برگزار شد. درواقع هدف از این کارگاه، بحث و گفتوگو و بهاشتراکگذاشتن محتوای آموزشی بود که مدرسان میتوانستند چکیده آن را در کارگاهها و کلاسهای آموزشی کوتاهی استفاده کنند که خود برگزار خواهند کرد. بخشهای مختلف این کارگاه عبارت بودند از: چگونگی تعامل با نابینایان و کمبینایان، ناشنوایان و کمشنوایان، افراد ناشنوا-نابینا، معلولان حرکتی، معلولان ذهنی و کودکان مبتلا به اوتیسم و نیز پرداختن به نکات کلی و عمومی در خصوص مسائل حوزۀ معلولان از جمله دسترسپذیری فیزیکی و مجازی، تبعیض علیه معلولان، بازنمایی معلولان در رسانه و موضوعاتی از این قسم.
نکتۀ برجستۀ این کارگاه، پرداختن به موضوعات حوزه معلولیت به صورت عملی بود. افرادی که در کارگاه حضور داشتند، عملاً نکات آموزشدادهشده را اجرا کردند و در تعامل با معلولان حاضر در کارگاه، به خوبی نحوۀ تعامل با این افراد و مسائل مربوط را فرا گرفتند. اگرچه بسیاری از افراد شرکتکننده، از پیش با موضوع معلولیت تا حدود زیادی آشنا بودند؛ اما به دلیل اینکه آنها صرفا در یک حوزۀ خاص مشغول به کار بودند، با سایر معلولیتها بهصورت تخصصی آشنا نبودند. بهعنواننمونه، کارشناسان حوزه نابینایان یا ناشنوایان دربارۀ موضوع کودکان اوتیسم اطلاعات کمتری داشتند.
علاوهبراین، تعاملی بودن این کارگاه موجب میشد از اطلاعات و تجارب کارشناسان حاضر در جلسه نیز تا حد امکان بهره گرفته شود و به نوعی تبادل اطلاعات صورت بگیرد. همچنین حضور افراد غیرمتخصص در کنار متخصصان حوزه معلولیت نیز باعث میشد سطح کارگاه تعدیل یابد و کاربردیتر شود؛ بدانمعنی که افراد متخصص حوزه معلولان با مشاهدۀ افرادی که با معلولیت آشنا نبودند، عملاً متوجه نیازهای واقعی آنان در حوزۀ معلولیت شوند و بیشازحد نیاز، وارد موضوعات تخصصی و غیرضرور معلولیت نشوند.
دیگر موضوع قابل توجه، همکاری اداره کل بهزیستی استان کردستان با انجمن باران در برگزاری این کارگاه آموزشی بود. این اداره کل با در اختیار قرار دادن سالن کنفرانس جهت برگزاری کارگاه و نیز فراهم کردن محل اسکان برای شرکتکنندگان، کیفیت برگزاری کارگاه را تا حد قابل قبولی افزایش داد. حضور مدیرکل بهزیستی این استان در بخش افتتاحیه کارگاه نیز نشان از نگاه همراه و همدلانه این دستگاه با انجمن باران و فعالیتهای حوزه معلولان داشت. لازم به ذکر است که این کارگاه در روزی برگزار شد که به دلیل آلودگی هوا و وجود ریزگرد، استان کردستان تعطیل اعلام شده بود؛ اما بااینحال کارگاه با موافقت شرکتکنندگان برگزار شد و اداره بهزیستی نیز مشکلی در فراهم کردن امکانات کارگاه در روز تعطیل نداشت.
مراد از ذکر این گزارش، پرداختن به اهمیت نقش انجمنهای حوزه معلولان در ارائه آموزشهای معتبر به عموم مردم و ایجاد تغییرات فرهنگی در این زمینه است. بیشک در وضعیت کنونی یکی از پرقوتترین و توانمندترین نهادها در حوزه معلولان، نهادهای غیردولتی و سازمانهای مردمنهاد است. این سازمانها با ظرفیتهای بالقوهای که دارند، میتوانند برنامههای متنوعی را به اجرا در بیاورند. بهویژه یکی از ضروریترین موضوعاتی که لازم است این انجمنها به آن بپردازند، حوزۀ آموزش و فرهنگسازی است. در این میان، موضوع چگونگی تعامل با افراد دارای معلولیت، از برجستهترین موضوعات حوزه فرهنگی-آموزشی است که باید در اولویتهای برنامههای عموم انجمنها، بهویژه انجمنهای آسیبدیدگان بینایی قرار بگیرد.
واقعیت این است که متأسفانه نهادهای دولتی، نه از خلاقیت لازم به منظور ورود به چنین حوزههایی برخوردارند و نه انگیزهای برای ورود به موضوعاتی از این دست دارند. دراینمیان، انجمنهای حوزه نابینایان میتوانند با ورود به این موضوعات و چانهزنی و فشار، از نهادهای دولتی بخواهند در برگزاری چنین برنامههایی آنان را یاری کنند. اگرچه اوضاع معیشتی بسیاری از معلولان، مثل عموم جامعه مناسب نیست؛ اما دیگر وقت آن فرا رسیده که مسائل آموزشی-فرهنگی معلولان در اولویت برنامههای انجمنها قرار بگیرد و بیش از تهیه سبد کالا و بستههای معیشتی، مسائل فرهنگی مورد توجه قرار بگیرد؛ چراکه تا زمانی که نگرشها و ارزشهای اجتماعی دربارۀ معلولان تغییر نکند، در بر همین پاشنه خواهد چرخید و همۀ مشکلات باقی خواهند ماند.
مطمئناً انجمنها در ورود به چنین برنامههایی با چالشهای فراوانی مواجه خواهند شد و همهچیز تنها به خواست ایشان برنمیگردد. ازجمله مهمترین مسئله، تأمین مالی اینگونه برنامههاست. احتمالاً بیشتر انجمنهای حوزۀ نابینایان قادر به تأمین بودجه به منظور اجرای برنامههایی در این مقیاس نیستند؛ بههمیندلیل آن را از اولویتهای رده چندم خود نیز حذف نمودهاند. تردیدی نیست که بیشتر انجمنها با مسائل مالی روبهرو هستند؛ اما دیربازدهبودن موضوعات فرهنگی و نیز قابلیت مانوردهی اندک این امور در مقایسه با توزیع بستههای معیشتی، موجب میشود مسائل فرهنگی با بالاترین خطر حذف مواجه باشند. ضروری است انجمنها از سویی با تخصیص بودجه به این موضوعات، زیربنای برگزاری چنین اموری را فراهم نمایند.
پایه دیگر برگزاری اینگونه برنامهها نهادهای دولتی مرتبط هستند. اگرچه تخصیص بودجه در حوزۀ آموزشی-فرهنگی در برنامه بیشتر نهادها گنجانده شده؛ اما همان موضوعات پیشگفته موجب شده بودجه این بخشها همواره به بخشهای دیگر اختصاص یابد. ازسویدیگر تعریفی که در رویکرد جدید از موضوعات فرهنگی ارائه میشود، دستوبال انجمنهایی را که ارادهای برای چنین کاری دارند بسته و آنها را بیشتر محدود کرده است. ازهمینرو باز هم این وظیفه انجمنهاست که با ارائه برنامههای دقیق و صحیح فرهنگی و اصرار بر اجرای آن، نهادهای دولتی را متقاعد به همکاری نمایند.
به نظر میرسد یکی از بهترین راههای عبور از مسائل و مشکلات موجود حوزۀ معلولان، سرمایهگذاری در زمینههای فرهنگیآموزشی از سوی انجمنها و فشار به نهادهای دولتی برای همراهی در این زمینه است. ما افراد دارای معلولیت، بهعنوان ذینفعان مستقیم باید این خواسته را به عنوان مطالبهای پراهمیت از انجمنها داشته باشیم و از آنان بخواهیم بیش از پرداختن به موضوعات معیشتی و مادی، به امر آموزش، بهویژه آموزش عموم جامعه و فرهنگسازی در حوزۀ معلولیت بپردازند. با چنین برنامهریزیای میتوان امیدوار بود در سالهای آتی و با تغییرات نگرشی ایجادشده، بسیاری از مسائل اجتماعی معلولیت از پیش پای افراد معلول برداشته شود.