نواک: نوای کتاب در گفتوگو با متخصصان نابینا
رقیه شفیعی: کارشناس بخش نابینایان نهاد کتابخانههای عمومی ایلام
همراه شما میزبان محمدصادق افشاری داستاننویس و فارغالتحصیل ادبیات نمایشی میشویم تا از خواندهها و کتابهای موردعلاقهاش بدانیم و راجع به داستان کوتاه و بلند در ادبیات معاصر ایران برایمان صحبت کند. پیش از آن بر این نکته هم تأکید میکنیم که هر کتابی که موضوع گفتوگوی ما با افشاری بوده، در قالب فایل صوتی در اختیار علاقهمندان است و اهالی مطالعه میتوانند برای دریافت کتب نامبرده در گفتوگوی صوتی و بهطورکلی منابع مطالعاتی موردنیازشان با بخشهای نابینایان در مراکز نهاد کتابخانههای عمومی در شهر محل سکونتشان تماس بگیرند. چنانچه شنونده گفتوگوی صوتی باشید، فهرستی از جدیدترین کتابهای ضبطشده را هم دریافت خواهید کرد.
افشاری شروع داستاننویسی و خواندن را داستان زندگی آدمها میداند و از قول مهسا محبعلی، داستاننویس معاصر، میگوید: ما چیزهایی را که نمیدانیم مینویسیم و برای خواندن هم همین امر صدق میکند. او داستان را تجربه زیسته جماعتی میداند که با کمترین هزینه ممکن در اختیار کسانی قرار میگیرد که به سراغ آن میروند. وی از کارکرد داستان در زندگی میگوید و جایگاه داستان را در زندگی خودش تشریح میکند.
محمدصادق افشاری رمانها و داستانهایی را که زرد مینامند عامیانه توصیف میکند و برای آنها نیز ارزشی به اندازه شروع مطالعه قائل است. وی میگوید که خودش نیز در دهه اول زندگیاش و حتی دوران نوجوانی با این کتابها مأنوس بوده است. رمان عامیانه خواندن را به جهت روایت داستانی آن میپسندد و کتابهای عامیانه را چون برای مخاطبانشان از چیزهایی میگویند که زندگی آنها نیست، جذاب میداند؛ اما معتقد است که در جایی این عامیانه خواندن تکرار مکررات میشود و برای مخاطبش حرف جدیدی ندارد؛ لذا خواستار چیز دیگر از کتاب است.
دوران تحصیلی و زندگی خودش و کتابهایی که خوانده را بیان میکند و از سال 1394 میگوید که چگونه پنجرههای جدیدی در جهان به روی او باز شده است.
افشاری در ادامه صحبتهایش راجع به ارزش کتابها میگوید و توضیح میدهد چرا رمان «گندم» مؤدبپور در بردارنده آن ارزشی که رمان «زمستان 62» فصیح دارد نیست. نیز موضوع عشق را در کتاب غزاله علیزاده و نویسندهای دیگر مورد بحث قرار میدهد. موضوع کتاب «از میان شیشه از میان مه» علی خدایی را تشریح میکند و تشخیص شکل جدید جهان، نشان دادن چیزهای جدیدتر، موقعیتهای پیچیدهتر را عواملی میداند که در تعیین خوب یا بد بودن کتاب تأثیر دارند.
آغاز داستاننویسی به شیوه مدرن از بحثهایی است که افشاری درباره آن توضیح میدهد.
محمدصادق افشاری توضیح میدهد که ادبیات داستانی معاصر ایران از کجا شروع شده، چه کسانی داستان نوشتهاند و به کجا رسیدهاند. شروع را در سال 1300 شمسی به بعد میداند؛ زمانیکه افرادی میآیند و ابتدا سفرنامه مینویسند و تاریخ و سیاحتنامه جزء اولین نوشتههایشان است. سپس به نوشتن رمان اجتماعی مبادرت میکنند؛ مانند مرتضی مشفق کاشانی که رمان اجتماعی «تهران مخوف» را مینویسد. پس از او کسانی مثل جمالزاده با «یکی بود یکی نبود» و نویسندگانی چون مسعود و حجازی و دیگران نوشتن را آغاز کردهاند تا سیر تاریخی به صادق هدایت میرسد. هدایت، علوی، چوبک و گلستان، چهار نویسندهای هستند که بهعنوان شروع داستاننویسی معرفی میشوند. بعد از این نویسندگان چهارگانه، سیر داستاننویسی با نویسندگانی چون هوشنگ گلشیری، غلامحسین ساعدی، بهرام صادقی، غزاله علیزاده، گلی ترقی، بهمن شعلهور، هرمز شهدادی، بهمن فرسی نویسندگان دهه پنجاه، شصت، هفتاد، هشتاد و… در دورههای مختلف ادامه مییابد.
افشاری برای آن دسته از کسانی هم که میخواهند سراغ داستاننویسی معاصر ایران بروند نیز کتابهایی معرفی میکند که میتواند به آنها در این زمینه کمک شایانی نماید.
مهمان نواک توضیح میدهد که چرا صادق هدایت، چوبک، علوی و گلستان سرآغاز داستاننویسی به مثابه داستان برای داستان محسوب میشوند.
افشاری در پاسخ این سؤال که نویسنده موردعلاقهاش در داستان کیست، میگوید: در هر زمان این موضوع میتواند تغییر کند. وی ادامه میدهد به همان اندازه که بهمن فرسی را برای «شب یک و شب دو» دوست دارد، به سارا سالار برای «احتمالاً گم شدهام» نیز علاقهمند است. همان موقع هم میتواند دوستدار مهشید امیرشاهی برای «آخر تعزیه» باشد و عاشق مهدی ربیع برای «برو ولگردی کن رفیق و آن گوشه دنج سمت چپ». در ادامه نویسندگان معاصر و داستانهای مهم آنان توسط محمدصادق افشاری معرفی میشوند. همچنین راجع به دسترسپذیری کتب معرفیشده برای نابینایان نیز توضیحاتی ارائه میدهد. در پایان افشاری تأکید دارد که از داستان خواندن سیر نشوید و همچنان بخوانید تا بیشتر بهدست بیاورید و نویسندگان نیز داستانهای بهتری بنویسند.