پیشخوان: مروری بر پادکستها و نشریات انگلیسیزبان ویژه افراد با آسیب بینایی
امید هاشمی: سردبیر
ایستگاه نخست ما در این شماره از پیشخوان، شهر کلیِرواتِر [1]در ایالت فلوریدای آمریکا خواهد بود؛ جایی که گلِن گوردون و همکارانش، پادکست اِفاِسکَست [2]را تهیه میکنند. این بار به مرور یکی از هیجانانگیزترین شمارههای این پادکست خواهیم پرداخت. در ادامه، پای صحبتهای یک گوینده حرفهای کتابهای صوتی خواهیم نشست و به معرفی دو تا از ابزارهای تسهیل کننده زندگی خواهیم پرداخت که اخیراً به بازار عرضه شدهاند.
جنگ با چشمان بسته: نگاهی به اوضاع نابینایان در اوکراین
آنچه این شماره از افاسکست را در مقایسه با سایر شمارهها -به زعم نگارنده- شنیدنیتر میکند، حضور مهمانانی از بلوک شرق سابق است. جایی که به خاطر رواج پایین استفاده از انگلیسی، چیزهای زیادی درباره نابینایانش نمیدانیم. افاسکست در شماره ۲۲۶، ابتدا از یک زبانشناس و برنامهنویس روس میزبانی کرده و در ادامه هم از انگلیسیدانیِ زبانشناس روس استفاده کرده تا دو نابینای اوکراینی را روی خط بیاورد و از اوضاع و احوال نابینایان در این کشور درگیر جنگ سراغی بگیرد.
«آندره پولیکاناین»، [3] آنطور که خود میگوید، در مسکو به دنیا آمده. در روزهایی که اسم آن بخش از دنیا اتحاد جماهیر شوروی بود. گوینده درباره وضعیت زندگی نابینایان در زمان شوروی سابق از آندره میپرسد و توضیح میدهد که خودش چون در پایتخت به دنیا آمده به امکانات مناسبی دسترسی داشته است. در یک مدرسه ویژه نابینایان درس خوانده؛ جایی که از معلمان نابینا و بینا همزمان بهره میبرده است. به عنوان مثال، معلم ریاضی و تاریخ آندره نابینا بودهاند. این حضور معلمان نابینا باعث میشده آندره و همنسلانش به آینده امیدوارتر شوند؛ چرا که میدیدند علیرغم نابینایی میتوان موفق هم بود و مثل سایر افراد جامعه زندگی را ادامه داد. آندره تحصیلاتش را در همان مدرسه به پایان رسانده اما با یک تفاوت کوچک اما تأثیرگذار نسبت به سایر همکلاسیها؛ آندره برخلاف بقیه در خوابگاه زندگی نمیکرده و والدینش هر روز او را به خانه میبردهاند و همین هم باعث شده او علاوه بر دنیای افراد نابینا، با سایر اقشار هم ارتباط داشته باشد. او همه سالهای تحصیل را در همان مدرسه گذرانده اما تحصیل همزمانش در رشته موسیقی به او این امکان را داده که از محیطهای آموزشی افراد بینا هم بهرهمند شود.
آندره که در حال حاضر یکی از تسترهای فعال صفحهخوان جاز هم محسوب میشود، در دانشگاه به تحصیل در رشته زبانشناسی پرداخته است. او درباره انتخابش اینطور توضیح میدهد که آن سالها مثل حالا نبود که بتوانیم به سادگی موضوعاتی همچون ریاضیات و علوم پایه را فرا بگیریم. به همین خاطر من بهناچار به سراغ رشتهای رفتم که بری از این مفاهیم باشد. آندره پس از پایان دانشگاه، به شغل مترجمی پرداخته است. او همچنین علاوه بر مترجمی، در دانشگاه هم تدریس کرده است. آندره در ادامه مسیر شغلی خود به سراغ شغلی رفته که تلفیقی از ترجمه و علوم رایانه باشد که هر دو علاقهاش را پوشش دهد. او به مدت هشت سال با کمپانی الیتا گروپ همکاری کرده است. گروهی مستقر در استانبول ترکیه که به تولید و عرضه نرمافزارها و سختافزارهای ویژه نابینایان میپردازد.
تغییرات عمده زندگی آندره از جایی شروع میشود که با همسر اوکراینی خود ازدواج میکند. آندره که تباری اوکراینی دارد، بعد از این ازدواج، خاک روسیه را رها میکند و به سرزمین پدری باز میگردد. در آنجا به کمک همسرش زبان اوکراینی را فرا میگیرد و علاوه بر این، موفق میشود به کمک او که یک برنامهنویس حرفهای است، برخی زبانهای برنامهنویسی را هم فرا بگیرد. زمزمههای آغاز جنگ، او را هم وادار به ترک سرزمین اجدادی میکند. بنابر این، نیامده عزم رفتن میکند. در نسخه صوتی پیشخوان به جزئیات مربوط به چگونگی به وقوع پیوستن این اتفاقات و یافتن شغل در جایی بیرون از اوکراین خواهیم پرداخت.
افاسکست در ادامه از حضور مهمان اول خود به عنوان مترجم بهره میگیرد تا دو نفر دیگر را هم روی خط بیاورد؛ «ساشا هوردِیکو»[4] و «ایگور کوشنیر»[5] دو نفر از مدیران انجمن نابینایان اوکراین هستند که آندره کار ترجمه صحبتهای آنها را به عهده میگیرد. آن دو از روزهای قبل از جنگ میگویند. از زمانی که کلاسهای رایانه و جهتیابی برقرار بود و نابینایان به انجمنشان رفت و آمد میکردند و بهناگاه همه چیز زیر و رو شد و بسیاری از نابینایان مجبور به ترک خاک اوکراین شدند و آنها هم که ماندند، دیگر امکان تردد به روال سابق را نداشتند. در گفتگوی این دو اوکراینی از روزهای پر التهاب جام جهانی فوتبال میشنویم. از ساعتهای بیبرقی و وضعیت قرمز و موشکباران و کار کردن در زیرزمینهای مترو و راهاندازی یک ایستگاه رادیوی اینترنتی و جهتیابی و تردد در دل زمینهای مینگذاری شده. نسخه صوتی پیشخوان را دریابید تا از سرنوشت نابینایان در میانه آتش و خون برایتان حکایت کنیم.
خلاقیتهای کوچک اما کاربردی در طراحی عینک و عصا
از وقتی که کار و بار سَم سیوی [6] در کانال یوتیوبش سکه شده ما هم بخت آن را به دست آوردهایم که به واسطه تبلیغاتی که میگیرد، با جدیدترین تجهیزات تسهیل کننده زندگی افراد نابینا و کمبینا آشنا شویم. این ماه هم او دو وسیله جالب را در دو ویدئو به مخاطبانش معرفی کرده است. اولی یک عینک نسبتاً هوشمند است که سر و شکلی شبیه عینکهای گرانقیمت رِیبَن دارد و به فناوری بلوتوث مجهز شده است. اما کاربرد این عینک برای افراد کمبینا چه میتواند باشد؟
بسیاری از افراد کمبینا دچار اختلالی به نام فوتوفوبیا یا هراس از نور هستند و در محیطهای پرنور اذیت میشوند. به همین دلیل ترجیح میدهند همواره از عینک آفتابی استفاده کنند. در میان آنها کم نیستند آنهایی که دوست دارند در حین رفتوآمد موزیک یا کتاب صوتی گوش کنند.
این عینک آفتابی متعلق به کمپانی ژاپنی راکیت، هر دو امکان را به طور همزمان در اختیار کاربران میگذارد. عینک به بلوتوث نسخه ۵ مجهز شده و دو هدفون از نوع القای استخوانی[7]، در هر دو دسته عینک تعبیه شده است. این فناوری کمک میکند افراد از هدفون به گونهای استفاده کنند که صدا به جای اینکه داخل گوش هدایت شود، از طریق استخوانهای اطراف گوش شنیده شود. همین هم به کاربر امکان میدهد همزمان از صدای محیط هم باخبر باشد که در نوع خود برای کاربران نابینا و کمبینا امتیازی محسوب میشود. همچنین دو دسته عینک یا صحیحتر بگوییم دو طرف هدفون، مجزا از هم کار میکنند و میتوان یک طرف را مستقل استفاده کرد که این هم در نوع خودش امتیازی برای نابینایان است. در نسخه صوتی پیشخوان به مزایا و معایب این عینک و هدفون ۸۰ دلاری خواهیم پرداخت.
همچنین عصای جدیدی را معرفی خواهیم کرد که سَم در یک ویدئوی دیگر از آن رونمایی کرده است. عصایی که خطر تردد نابینایان در محیطهای بسیار تاریک را کاهش میدهد. این یک عصای غیر تاشو است که سازنده آن در طراحیاش از یک لامپ الایدی استفاده کرده.
لامپی که با دکمهای که بر روی دسته عصا تعبیه شده خاموش و روشن میشود و به کاربر امکان میدهد در محیطهایی که نور خیلی کم است آن را روشن کند تا اگر کمبینا است، از نور برای دیدن استفاده کند و در صورت نابینا بودن، به کمک نور الایدی بتواند توجه سایرین را به خود جلب کند و بهخصوص رانندگان متوجه عبور یک نابینا از آن معبر بشوند. از چگونگی عملکرد این عصای نوظهور در نسخه صوتی پیشخوان بیشتر خواهیم شنید.
گویندهای با بیش از هفتصد کتاب صوتی در کولهبارش
از میان چهار اپیزودی که پیت و نانسی در قالب پادکست «آیز آن ساکسِس» [8]در طول ماه گذشته منتشر کردهاند، اپیزود ۲۳۰۸ توجه نگارنده پیشخوان را جلب کرده است. اپیزودی که در آن از یک گوینده جایزه برده کتابهای صوتی میزبانی شده و او از چند و چون کارش برایمان گفته است.
«هیلاری هیوبر»[9] بیست سال است که گویندگی میکند. بیش از هفتصد کتاب صوتی را تا به حال به زیور صوت آراسته است که در نوع خود آمار خارقالعادهای به شمار میآید. او علاوه بر اینها بر روی آنونسهای تبلیغاتی هم گویندگی میکند. البته خودش کتابهای صوتی را ترجیح میدهد و از همین رو هم ۹۸ درصد وقتش را روی کتاب و فقط دو درصد باقیمانده را بر روی تبلیغات میگذارد. رونق کتابهای صوتی در آمریکا اتفاقی مسبوق به سابقه است و عمری دراز دارد. نه فقط نابینایان که بسیاری دیگر از آمریکاییها به این قبیل کتابها علاقه دارند. همین هم باعث شده تجارت هیلاری برایش نان و آب قابل قبولی به دنبال داشته باشد. او در این اپیزود از سختیهای فیزیکی و روانی کار در زمینه ضبط کتاب برایمان میگوید و برخی باورهای غلط درباره شغل گویندگی کتاب را واکاوی میکند. افزون بر اینها، درباره نحوه آماده شدنش برای ضبط و تمریناتی که با هدف مراقبت از تارهای صوتی انجام میدهد توضیحاتی ارائه میکند. بازاریابی کتاب صوتی هم از دیگر موضوعاتی است که هیلاری به آن پرداخته است. با توجه به اقبالی که اخیراً در ایران به کتابهای صوتی پدیدار شده، شنیدن این بخش از نسخه صوتی پیشخوان را به گویندگان و سایر دستاندرکاران تولید و عرضه کتابهای صوتی پیشنهاد میکنیم. شما میتوانید نسخه صوتی پیشخوان را که به میزبانی امید هاشمی و امیر سرمدی تولید شده، ذیل همین نوشته در وبسایت نسل مانا یا در کانالهای این نشریه در شبکههای اجتماعی و پیامرسانها بشنوید.
[1] Clearwater
[2] FSCast
[3] Andre Polykanine
[4] Sasha Hordiiko
[5] Igor Kushnir
[6] Sam Seavey
[7] Bone Conduction
[8] Eyes on success
[9] Hillary Huber