کارنامهای برای آنها که کارنامه میدهند آیا عملکرد مدارس نابینایان نمره قبولی میگیرد؟
زهرا همت، روانشناس و آموزگار آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران
خرداد که میرسد، همهجا پر میشود از صحبت امتحان، انگار اضطراب امتحان، حتی از دل کسانی که سالها پیش تحصیلاتشان را به پایان رساندهاند، رفتنی نیست. همه آن روزها و شبهای پرالتهاب را خوب به خاطر داریم و گمان نمیکنم آن حال و هوا به این سادگیها فراموششدنی باشد. کم نیستند کسانی که هنوز برخی شبها خواب جلسۀ امتحان و برگۀ سفید و ذهن خالی میبینند و بسیارند افرادی که با کابوس کارنامهای پر از نمرات مردودی از خواب بیدار میشوند و چقدر طول میکشد تا یادشان بیاید که سالها از روزهای مدرسه و امتحان گذشته است! اضطراب امتحان و نمره، تا چه اندازه روان ما را تحت تأثیر قرار داده که پس از سالها، آن روزها و آن حال و هوا، دوباره در ذهنمان زنده میشود؟ این کابوسها و خاطرات دلهرهآور تا کجا و کدام روز همراه ما میآیند؟ آیا روزی میرسد که آن ترسها را فراموش کنیم؟ راستی! کی نوبت مدرسهها میشود؟ چه زمانی نوبت مدرسههاست که ارزیابی شوند؟ چه کسی قرار است نظام آموزشی را ارزیابی کند و برای هر مدرسه، کارنامهای صادر کند؟ آیا مدارس وظایفی را که بر عهده دارند، بهدرستی انجام میدهند؟ یا بهتر است بگوییم: آیا مدارس، تمام وظایفی را که بر عهدهشان گذاشته شده انجام میدهند یا بنا به سلیقۀ هر مدیر و معلم و… بخشی از وظایف مدرسه کنار گذاشته میشود و در گوشهای خاک میگیرد و فراموش میشود؟
بر اساس نظر متخصصان، مدرسه نهادی برای انتقال دانشآموزان از خانه به جامعه است. مدارس آمدهاند که دانشآموزان را از جنبههای گوناگون برای ورود به جامعهای بزرگتر و بر عهده گرفتن نقشی در آن آماده کنند. این نظریه بدان معناست که مدارس، تنها جایی برای یادگیری مطالب کتابهای درسی نیستند و دانشآموزان میبایست در کنار سرفصلهای کتب درسی، مهارتهای بسیاری را برای ورود به جامعه فرابگیرند. به نظر میرسد مدارس استثنایی نیز نهتنها از این قاعده مستثنا نیستند، بلکه به این دلیل که کودکان دارای نیازهای ویژه، نمیتوانند بسیاری از مهارتهای مورد نیاز را به همان شیوۀ همسالان فاقد نیازهای ویژه خود بیاموزند و آموزش بسیاری از این مهارتهای روزمره زندگی، نیاز به دانش و تخصص دارد و والدینِ این کودکان نمیتوانند بهخوبی از عهدۀ آن برآیند؛ نقش بسیار پررنگتر و حساستری دارند. این مدارس میبایست ضمن آموزش مهارتهای مورد نیاز به کودکان، آموزشهای لازم را برای خانوادههای آنان نیز فراهم کنند تا بتوانند با همکاری خانوادهها به اهداف مطلوب نظام آموزشی دست یابند.
در فرصت اندک این نوشتار، بنا داریم به مدارس ویژۀ آموزش دانشآموزان آسیبدیدۀ بینایی بپردازیم. نیاز به یادآوری نیست که در حال حاضر، کودکان با آسیب بینایی هم میتوانند در مدارس ویژۀ دانشآموزان با آسیب بینایی و هم در مدارس پذیرا تحصیل کنند. زمانی که این دانشآموزان، مدارس پذیرا را انتخاب میکنند و وارد طرح آموزش فراگیر میشوند، باید علاوه بر کلاسهای عادی و یادگیری محتوای درسی، با یک معلم ویژه در ارتباط باشند و برخی مهارتها توسط این معلمان آموزش داده شود، ولی متأسفانه بر اساس مشاهدات نگارنده، این دانشآموزان اغلب از این امکان محروم میمانند و در مدارس عادی و در کنار همسالان فاقد آسیب بینایی خود، بدون هیچ حمایتی تحصیل میکنند و تنها به یادگیری محتوای کتب درسی بسنده میشود.
در اینجا قصد داریم به دانشآموزانی بپردازیم که مدارس ویژۀ افراد آسیبدیدۀ بینایی را برای تحصیل انتخاب میکنند. این دانشآموزان انتظار دارند که در مدرسه علاوه بر یادگیری محتوای کتب درسی، مهارتهای روزمره زندگی را بیاموزند. در اصل میتوان گفت یادگیری این مهارتها از مهمترین وظایف مدارس ویژه است؛ چراکه این مدارس تنها مکانهایی هستند که آموزش این مهارتها را بهطور رایگان برای دانشآموزان فراهم میکنند، اما سؤال اینجاست که آیا واقعاً این آموزشها ارائه میشوند یا روی کاغذ باقی میمانند؟
از مهمترین نیازهای فرد با آسیب بینایی، جرئتورزی است. مدارس ویژۀ افراد آسیبدیدۀ بینایی باید محیطی کاملاً مناسبسازی شده و امن داشته باشند تا امکان حرکت آزادانه و بدون ترس در کنکاش محیط برای دانشآموزان فراهم شود. دانشآموزان باید بتوانند در محیطی کمخطر، بازی و جستوخیز کنند. نیک میدانیم که بسیاری از مهارتهای مورد نیاز کودکان، بهسادگی از طریق بازی قابلآموزش است، ولی آیا محیط مدارس ویژۀ افراد با آسیب بینایی فضای مناسب بازی را برای دانشآموزان فراهم کرده است؟ یا در صورت فراهم بودن فضا، اجازۀ حرکت و بازی به بچهها داده میشود؟ یا برعکس، کودکان تنها در محیطی دور از همسالانشان نگهداری میشوند؟
اغلب والدین کودکان با آسیب بینایی، تصور صحیحی از تواناییهای فرزندشان برای انجام مستقل امور شخصی ندارند؛ بهطور مثال آنها فکر نمیکنند که فرزند آسیبدیدۀ بینایی بتواند بهتنهایی رفتوآمد و خرید کند؛ بنابراین برداشتن گامهای اولیه در مسیر آگاهیبخشی والدین و جرئتبخشی کودکان بر عهدۀ مدرسه است.
پسازاینکه دانشآموزان و والدین، آگاه شدند و جرئت و جسارت کافی ایجاد شد، نوبت به آموزشِ یکی از مهمترین مهارتهای مورد نیاز افراد با آسیب بینایی، یعنی مهارت جهتیابی و حرکت میرسد. برخلاف تصور برخی، آموزش جهتیابی و حرکت یک کار کاملاً حرفهای و تخصصی است و مربیان آموزشدیده و متخصص این کار باید در مدارس حضور داشته باشند، اما آیا قوانین تخصیص نیروی انسانی آموزشوپرورش به مدارس ویژۀ افراد با آسیب بینایی اجازۀ داشتن چنین مربیانی را میدهد؟ متأسفانه خیر! در تخصیص نیروی انسانی مدارس تنها به تعداد دانشآموزان هر مدرسه توجه میشود و با عنایت به تعداد پایین دانشآموزان در مدارس ویژه، نیروی انسانی کافی به این مدارس داده نمیشود. برخلاف شعارهای همیشگی مسئولین مبنی بر استخدام متخصصان توانبخشی در آموزشوپرورش استثنایی، در حال حاضر تعداد کمی از مدارس هستند که کاردرمانگر یا گفتاردرمانگر در آنها مشغول به فعالیت هستند. مربی جهتیابی و حرکت که دیگر جای خود دارد و مانند همیشه که دانشآموزان با آسیب بینایی نادیده گرفته میشوند؛ جذب مربی متخصص جهتیابی و حرکت، حتی در شعارهای مسئولان هم جایگاهی ندارد.
در اینجا این پرسش به ذهن میرسد که آیا ساعتهای آموزشی که همان ساعت حضور دانشآموزان در مدرسه است، اجازۀ تدارک برنامههایی برای آموزش مهارتهای مورد نیاز افراد با آسیب بینایی را میدهد؟ دانشآموزان در مدارسی هستند که از لحظۀ ورود تا خروجشان از مدرسه با ریاضی، فارسی، علوم و… برنامهریزی شده است، پس چه زمانی باید به آموزش مهارتها اختصاص داده شود؟ متأسفانه این اشکال در برنامهریزی در کنار نبودن محیط، امکانات و نیروی انسانی متخصص، از مهمترین دلایل اجرایی نشدن برنامههای توانبخشی مدارس هستند. آیا سازمان آموزشوپرورش استثنایی کشور بهعنوان متولی آموزش افراد با آسیب بینایی برنامهای برای جبران این نقص بزرگ در مدارس ویژه دارد؟ آیا بهتر نیست مسئولان، با در نظر گرفتن برنامۀ زمانی ویژهای برای مدارس استثنایی، زمان اضافهای را بهعنوان ساعت رسمی مدارس، برای برنامههای توانبخشی در نظر بگیرند؟ با توجه به تعداد پایین دانشآموزان با آسیب بینایی و فضای بزرگ و مناسب اغلب مدارس ویژه، امکان توانبخشی دانشآموزان در صورت برنامهریزی صحیح و وجود مربیان متخصص، فراهم میشود.
آرزومندیم که آموزشوپرورش استثنایی اندکی از نظام سنتی آموزش صرف محتوای کتابهای درسی فاصله بگیرد و اهمیت و ارزش بیشتری برای مهارتآموزی و توانبخشی دانشآموزان قائل شود، زیرا از این طریق است که مدرسه میتواند دانشآموزان را برای ورود به جامعه و برعهدهگیری نقشهای اجتماعی آماده کرد. آرزوی روزی را داریم که افراد دانشمند و توانمند را از مدارس ویژه به جامعه هدیه دهیم.