چرخش در بر پاشنه قدیمی: رواج معلولزدگی در بهزیستی بهزیستی در ارائه خدمات غیر هزینهای به معلولان ضعیف است
رؤیا بابائی: خبرنگار حوزه معلولان
گلایه معلولان از سازمان بهزیستی فقط به خدمات نیازمند اعتبار محدود نمیشود. بخش اعظم بیتوجهی به افراد معلول و نادیدهگرفتن شرايط آنها توسط بهزیستی، مربوط به آن دسته از خدماتی میشود که به بودجه و اعتبار نیاز ندارد و بیشتر به فرهنگ درونسازمانی مربوط میشود.
شیوه برخورد کارکنان سازمان بهزیستی با معلولان، ناآگاهی و آشنایی اندک آنها با انواع معلولیتها، نبود نگاه مددکارانه در رفتار با معلولان، عدم تلاش برای کاهش تعداد مراجعه معلولان به بهزیستی، فقدان زیرساخت ارائه خدمات از راه دور و… همگی از مشکلاتی هستند که ارتباطی به بود و نبود بودجه سازمان ندارند.
کارکنان بهزیستی میتوانند با رفتار محترمانه خود خلأ بسیاری از خدمات وابسته به اعتبار را پر کنند یا میتوانند بسیاری از درخواستها را تلفنی و از راه دور ارائه دهند. همچنین میتوانند با اتخاذ تمهیداتی از تعدد مراجعه، بهویژه در مورد افراد با معلولیتهای شدید بکاهند؛ بدون آنکه برای این امور هزینهای صرف شود، اما هیچیک از این اتفاقهای ساده که قطعاً دستاوردهای بزرگی خواهند داشت نمیافتد تا در همچنان بر پاشنه قدیمیاش بچرخد و نشان دهد سالهاست سایه مدیریت دلسوز و آگاه به دغدغههای معلولان از سر این سازمان کم شده است.
مددکاران، غریبه با نابینایان
ندا. ح، دانشجوی مقطع ارشد رشته حقوق، و نابینای مطلق است. او میگوید: برخی مددکاران بهزیستی کمترین آگاهی از نابینایان و مسائل مربوط به آنها ندارند و در برخورد با ما تنها تفکری که دارند، نگاه از بالا به پایین و نگرش مبتنی بر نیازمندی است، درحالیکه دانش و تخصص برخی از نابینایان از خود مددکاران بیشتر است.
ندا ادامه میدهد: ادبیات مددکاران بهزیستی، بهویژه با افراد نابینا صدقهای است. در مراجعه به بهزیستی آنها اغلب بنا را به نیاز مالی این افراد و در مقابل این مدل فکری، برخوردشان را بر محور رفع تکلیف، کملطفی و بیاحترامی میگذارند. این در حالی است که برخورد متناسب با شأن افراد نابینا کمترین پیشنیاز خدمات مددکارانه است و نیازمند تأمین هیچ بودجه و اعتباری نیست.
دولت الکترونیک در بهزیستی بیمعناست
محسن. ق در کودکی مشکل بینایی نداشته است. او بعدها در اثر ابتلا به یک نوع بیماری نادر بینایی، هر دو چشم خود را از دست داده و حالا مطلقاً نابیناست. او که لیسانس علوم تربیتی دارد و کارمند یکی از ادارههای بهزیستی در شهرستان است، میگوید: مدل رفتار با معلولان در خود بهزیستی و زیرساختهای خدماتدهنده به معلولان دچار ایراد است.
او توضیح میدهد: پانزدهسال است در بهزیستی کار میکنم، اما هنوز امکان دسترسی به رایانه و اتوماسیون اداری را ندارم. هنوز بهزیستی که متولی معلولان در کشور است، نتوانسته مشکل و محدودیت کارکنان کمبینا و نابینای خود را برطرف کند و من و همکاران با محدودیت بینایی، امکان ارائه خدمات الکترونیکی به جامعه هدف را نداریم.
به گفته او اتوماسیون اداری بهزیستی با اشکال دسترسپذیری برای افراد نابینا مواجه است و برای کاربران نابینا دسترسپذیر نیست؛ برای همین یکی از همکاران که مدرک دکتری رشته مرتبط را دارد و در یکی از بخشهای کلیدی، در بهزیستی کار میکند، فقط به دلیل در دسترس نبودن اتوماسیون ارتقا نمیگیرد، چون در دولت الکترونیکِ تعریف شده توسط بهزیستی قادر به چککردن کارتابل خود نیست و به دلیل همین ضعف جدی گرفته نمیشود. حل این مشکل برخلاف تصور همه بهجای پول، به درایت نیاز دارد و در بحث مناسبسازی از بهزیستی انتظار میرود الگوی سایر دستگاهها باشد.
اتوماسیون بهزیستی غیرقابلدسترسی برای نابینایان
ح. محمدی، یکی از کارکنان ستادی سازمان بهزیستی کشور، میگوید: من در سالهای نزدیک به بازنشستگیام قرار دارم. در این سالها بسیاری از همکاران با سوابق و تحصیلات پایینتر از من پیشرفت کرده و توانستهاند پستهای بالاتری احراز کنند، اما افرادی مانند من با داشتن سوابق و مهارتهای مشابه یا حتی بیشتر تنها به دلیل آنکه سیستم خدمتدهی برایمان مناسبسازی نشده و ما را در برخی امور نیازمند کمک همکاران نگه داشته است، همچنان یک کارمند عادی باقی ماندیم و فرقی با کارکنان تازهوارد نداریم.
این کارمند سازمان بهزیستی تأکید میکند: رفع مشکلاتی مانند مشکل من در گرو پول و اعتبار نیست. سازمان سالانه میلیونها تومان برای خدمات الکترونیکی هزینه میکند و بهعنوان تنها نهاد متولی امر معلولیت کافی است با اندک تأملی، حتی برای تبلیغ هم شده امکان دسترسی به سامانههای خود را برای کاربران نابینا هم فراهم کند، اما حاضر به انجام چنین کاری نیست؛ ازهمینرو کارکنان نابینای بهزیستی هم در بحث مفیدبودن و هم در راهیابی به مدار پیشرفت در فضای کار به برابری با سایر همکاران نمیرسند.
عدم نظارت بر فضای مراکز مثبت زندگی
علی. خ، مدیر یکی از انجمنهای نابینایان، ضمن گلایه از عدم مناسبسازی دفترهای مراکز مثبت زندگی میگوید: مناسبسازی دفترهای این مراکز کمترین حق معلولان است.
او بیان میکند: در موارد بسیار زیادی مراکز مثبت زندگی فضای نامناسبی دارند و این در حالی است که نظارت به فضای کاری این مراکز برای بهزیستی هزینهای ندارد و فقط نظارت بیشتر و دقیقتری را میطلبد.
وی ادامه میدهد: واگذاری امتیاز این مراکز نیز جای بحث دارد. اغلب مدیران مراکز مثبت زندگی نیروهای غیرمتخصص را با کمترین دستمزد جذب میکنند و آنها هم انگیزه و دانش کافی برای برخورد با معلولان را ندارند، درحالیکه ساماندهی این مراکز پول نمیخواهد، بلکه نگاه تخصصی، کنترل و نظارت میخواهد.
او همچنین اذعان میکند به مدیران سنوات گذشته بهزیستی دسترسی بیشتری وجود داشت و امکان انتقال مشکلات به آنها برقرار بود، اما مدیران کنونی، حتی خود را پاسخگو هم نمیدانند.
شلختگی کار در بهزیستی
جواد س. ضمن ابراز ناراحتی از برخورد نامناسب کارکنان بهزیستی، میگوید: اخیراً برای تمدید کارت معلولیت به بهزیستی رفتم، اما علاوهبر ناراحتی از رفتار کارکنان آنجا، از شلختگی کارشان، بهشدت عصبانی شدم.
او بیان میکند: من از کسانی هستم که کمترین مراجعه را به بهزیستی دارد؛ بااینحال هر بار که برای کاری مجبور به مراجعه به بهزیستی میشوم، میگویند پروندهات نیست و گم شده و مدت زیادی را صرف پیداکردن پروندهام میکنند.
این فرد با محدودیت بینایی ادامه میدهد: کارکنان بهزیستی در پاسخ به اعتراض من به گمشدن پروندهام میگویند: »تقصیر خودت است، باید مرتب به ما سر بزنی تا پروندهات مدام در دسترس باشد و فراموش نشود.« این خواسته عجیب است. در شرایطی که در همه جای دنیا تلاش بر این است که خدمات از راه دور به افراد برسد، چطور ممکن است بهزیستی از مراجعان خود مراجعه بیشتر را بخواهد؛ آنهم به این دلیل که از پروندههایشان مراقبت شود؟!
جواد میگوید: اولاً در دنیای امروز که همه کارها الکترونیکی شده است، چرا پروندههای بهزیستی هنوز کاغذی ماندهاند و دوم اینکه چطور ممکن است پروندهای گم شود؟ مگر بهزیستی خانه شخصی افراد است که هرکسی هر شیئی را جابهجا کند و برنگرداند؟
او ادامه میدهد: نظم و انضباط در کار، بهویژه در نگهداری پرونده و اطلاعات مددجویان آسانترین وظیفه سازمان است و چیزی نیست که سازمان بتواند فقدان آن را به بودجه ربط دهد. وقتی بهزیستی در امور اولیه خود دچار اشکالات اساسی است، آیا میتواند در زندگی میلیونها معلول تحولی ایجاد کند؟
سنجش معلولیت، رونق دکان بهزیستی
جواد س. در ادامه، سنجش دوباره معلولیت را بهانه بهزیستی برای کسب درآمد میداند. او میگوید: معلولیت چیزی نیست که با قرص و دارو رفع شود و اغلب معلولان، بهراحتی، تغییر وضعیت نمیدهند؛ با اینحال اتفاقی در سازمان بهزیستی شکل گرفته است به نام «سنجش دوباره معلولیت».
او توضیح میدهد: تمدید کارت معلولیت در گرو سنجش معلولیت است. اخیراً که برای تمدید کارت معلولیتم به بهزیستی مراجعه کردم، از من که نابینای مطلق هستم، خواستند از نظر بیناییسنجی معاینه شوم و فردی که هیچ تخصصی نداشت، در ازای گرفتن پول از من چند سؤال ساده پرسید و خواست به تابلویی که من نمیدیدم نگاه کنم.
او ادامه میدهد: این کار برای معلولیتهای شدید و بهخصوص افراد نابینا کاملاً غیرضروری است و من انجام آن را بهانهای برای رونق کاسبی بهزیستی میدانم.
عدم تسهیلگری
مرتضی. س، مدیر یکی از انجمنهای نابینایان در یکی از استانهای کشور، میگوید: بهزیستی از تعدادی از اعضای نابینای ما که از بهزیستی درخواست وام و سایر خدمات کردهاند، خواسته است تا به کمیته امداد مراجعه کنند و استعلام عدم عضویت بیاورند.
وی ادامه میدهد: این در حالی است که کارکنان بهزیستی با استفاده از شبکه دولت الکترونیک میتوانند در کمترین زمان این استعلام را بگیرند، اما معلوم نیست به چه علت حاضر به تسهیل امور نیستند.
او میافزاید: رفتارهای رفع تکلیفمحورانه درخور شأن بهزیستی و جامعه هدف آن نیست. بدنه بهزیستی باید متوجه باشد که با افرادی مواجه است که حتی یک تردد اضافه هم برایشان سخت و همراه با هزینه است و باید تا جای ممکن خواستههای این طیف را بدون نیاز به حضور فیزیکی آنها پیش ببرد.
به گفته مرتضی، احترام به معلولان از ارائه خدمات مالی به آنها فراتر است. ما بیش از هر چیز احترام میخواهیم و احترام چیزی نیست که با کاهش و افزایش بودجه سازمان کم و زیاد شود، بلکه باید در فرهنگ سازمان نهادینه شود.
رواج معلول زدگی در بهزیستی
«مراقب باشید در برخورد با افراد دارای معلولیت دچار معلولزدگی نشوید«!
این جمله را یکی از فعالان حوزه معلولیت میگفت و از همه میخواست تا آن را سرلوحه فعالیتشان کنند، اما آنچه این روزها و سالهای اخیر در سازمان بهزیستی مشاهده میشود، مصداق بارز معلولزدگی است.
بدنه سازمان بهزیستی دچار معلولزدگی شده است. اگرچه تعمیم این رویکرد به همه کارکنان این سازمان بیانصافی است، اما اغلب کارکنان حوصله پذیرش مراجعهکنندگان معلول خود را ندارند و بیشتر خواستههای مددجویان خود را بیآنکه به تأمین اعتبار و بودجه ربطی داشته باشد به بودجه گره میزنند و به گواه گواهان، دلایلی که برای از سر باز کردن معلولان جستجو میکنند، از تلاششان برای رفع مشکلات پیشی گرفته است و انجام درخواستها را منوط به کسب اعتبارات بودجهای میکنند.
شاید بتوان به گروهی از مددکاران که تماس دائم با معلولان دارند حق داد و روزمرگی آنان را امری طبیعی دانست، اما ازآنجاکه همه کارکنان این نهاد به طبیعت بهزیستی اشراف دارند و همچنین ماهیت شغل مددکاری به از پا نایستادن و پایداری در همه شرایط استوار است؛ بنابراین برای کارکنان این سازمان بیش از لَختی درنگ و تأمل نمیتوان تخفیف داد.
همکاران سازمان بهزیستی از روز اول بهسختی کار خود واقفاند و در صورت خستگی یا انصراف میتوانند بهجای اختلال در خدمتدهی و اتلاف وقتِ هزار تن مددجو، راه خروج و انتقال به سازمانهای دیگر را برگزینند، اما برای کمکاری و ابتلا به روزمرگی مجوزی ندارند.