پیوند با فضای آکادمیک، راهی برای احیای پیکر نیمهجان آموزش نابینایان
زهرا همت: روانشناس و آموزگار آموزش و پرورش استثنایی شهر تهران
این روزها صحبت از آموزش و توانبخشی کودکان، داغتر از روزهای تابستانی است و این شور و حرارت و تشنگی، پرسشهایی را در ذهن بیدار میکند. به این میاندیشیم که آیا آموزش و توانبخشی افراد با آسیب بینایی یک کار تخصصی است؟ آیا آموزش این کودکان نیاز به مهارت و تخصص دارد؟ چه کسانی با چه دانش و مهارتهایی میتوانند به این کودکان آموزش بدهند؟ کدام مراکز میتوانند پذیرای آموزش افراد با آسیب بینایی باشند؟ آیا هر مرکز توانبخشی، صلاحیت کار با فرد با آسیب بینایی را دارد؟ آیا میتوانیم فرزند با آسیب بینایی را در مرکز پیشدبستانی نزدیک منزل ثبتنام کنیم؟ این پرسشها برخلاف صورت نسبتاً سادهای که دارد؛ پاسخ سادهای ندارند و متأسفانه طیف بسیار گستردهای از پاسخها را دربرمیگیرند.
برخی معتقدند افراد با آسیب بینایی، صرفنظر از آسیب بینایی همانند سایر افراد هستند و تنها تفاوت آموزش این افراد با همسالانِ فاقد آسیب بینایی، استفاده از خط بریل است. برخی دیگر معتقدند افراد با آسیب بینایی از هوش و استعداد بالاتری نسبت به سایرین برخوردارند و آموزش آنان کار بسیار ساده و جذابی است و برعکس، گروهی دیگر بر این باورند که برقراری ارتباط با فرد با آسیب بینایی و آموزش مفاهیمی که بهراحتی از طریق دیدن آموخته میشود، از راهی بهجز حس بینایی و پرورش سایر حواس در این افراد، کار بسیار دشواری است؛ بههمیندلیل تمایل به کار با کودکان با آسیب بینایی در میان مربیان کودکان با نیازهای ویژه بسیار کاهش یافته است و مربیان ترجیح میدهند با گروههای دیگری از افراد با نیازهای ویژه مانند گروه با نیازهای ویژه ذهنی، جسمی و حرکتی و اُتیسم و…که در جامعه بیشتر به آنان پرداخته میشود کار کنند. بهراستی دلیل این کاهش استقبال چیست؟ شاید این نگرشها به نظر برخی اصلاً مهم نباشد و تصور کنند که هر فردی آزاد است دیدگاه و نظر خود را داشته باشد، اما مسئلۀ مهم در اینجا علل شکلگیری این نگرشهاست و باید ریشههای این نگرشهای ضد و نقیض شناسایی شود. این باور که هرکس مجاز است دیدگاه و نظر خود را داشته باشد و بر اساس آن عمل کند، در این حیطه کارایی ندارد و نهادهای متولی آموزش و توانبخشی افراد با آسیب بینایی، مسئول ایجاد نگرش صحیح در این زمینه هستند.
میدانیم که افراد با آسیب بینایی نیز مانند سایر افراد جامعه، طیف گستردهای هستند که نسبت به هم، از سطح هوش، توانایی، استعداد، سلامت جسمانی و روانی متفاوتی برخوردارند، یعنی در میان افراد با آسیب بینایی هم همانند سایرین، افراد بسیار باهوش و افراد با هوش متوسط و هوش پایین پیدا میشوند. ممکن است با فردی با آسیب بینایی مواجه شویم که در کنار آسیب بینایی، دچار اتیسم، محدودیتهای حرکتی، نیازهای ویژۀ ذهنی و…باشد. از سوی دیگر ممکن است فردی با آسیب بینایی در گروه افراد با استعدادهای درخشان جای گیرد؛ بنابراین میبینیم که با گروه بسیار گستردهای مواجه هستیم که نمیتوانیم در مورد نیازهای آموزشی همۀ آنان به یک شکل قضاوت، تصمیمگیری و برنامهریزی کنیم و شاید بهتر باشد بگوییم که برنامهریزی آموزش با در نظر گرفتن نیازها، تواناییها و محدودیتها از فردی به فرد دیگر متفاوت است.
امروزه مراکز آموزشی و توانبخشی متعددی در سطح کشورمان دایر شدهاند و این موضوع بسیار خوشحالمان میکند، اما نکتۀ ناامیدکننده در این میان، پایین بودن تعداد مراکز تخصصی و متخصصان حوزۀ آموزش افراد با آسیب بینایی است. در بیشتر کشورهای پیشرفتۀ دنیا، آموزش افراد با آسیب بینایی از ابتدای کودکی تا همیشه، کاری علمی و تخصصی است و میبینیم که در مراکزی مانند مدرسۀ پِرکینز، هَدلی، فدراسیون ملی نابینایان آمریکا، خانۀ چاپ بریل آمریکا و…مرتب کارگاهها و همایشهای تخصصی با محوریت آموزش و توانبخشی افراد با آسیب بینایی تشکیل و مطالعات و پژوهشهای بسیاری در این زمینه انجام میشود. آنها میکوشند از جدیدترین دستاوردهای علمی و فناوری و بهروزترین روشها برای آموزش افراد با آسیب بینایی استفاده کنند، اما متأسفانه در کشور ما از این خبرها بسیار بسیار کم است و مدتهای طولانی است که خبری از برگزاری همایش یا نشست یا کارگاه آموزشی تخصصی در زمینۀ آموزش افراد با آسیب بینایی نمیبینیم و نمیشنویم.
در گذشتههای نسبتاً دور، استادانی از کشورمان به مطالعه و پژوهش در زمینۀ آموزش افراد با آسیب بینایی پرداخته بودند و دانشی عظیم در این زمینه کسب کرده بودند یا در دورههای آموزشی مراکز مرتبط با آسیب بینایی در کشورهای دیگر مشارکت کرده بودند. این افراد بهنوعی مرجع علمی محسوب میشدند و مربیان افراد با آسیب بینایی با شرکت در جلسات آموزشی این استادان یا مطالعۀ آثار مکتوب ایشان، میتوانستند دانش ارزشمندی کسب کنند، اما متأسفانه روزها و سالهای بسیاری از آن زمان گذشته و اکنون آن استادان، کمتر در دسترس هستند و از سویی با پیشرفت سریع دانش و فناوری، ضرورت و نیاز به بهروزرسانی آن اطلاعات قدیمی، بیشازپیش، احساس میشود. افسوس که مشکلات یکیدو تا نیستند و ما نهتنها مسیر را روبهجلو نرفتهایم، بلکه مسیر زیادی را هم به عقب بازگشتهایم!
متأسفانه چندسالی است که آموزش معلمان متخصص کودکان با نیازهای ویژه از شکل تخصصی خارج شده و دانشجویان دانشگاه فرهنگیان در طول تحصیل در این دانشگاه، با هریک از گروههای کودکان با نیازهای ویژه، آشنایی مختصری پیدا میکنند و درواقع اقیانوسی از دانش به عمق یک سانتیمتر در ذهنشان شکل میگیرد، درحالیکه در گذشته، مربیان برای گروه خاصی مثل گروه با آسیب بینایی، شنوایی و…تربیت و با بیشتر نیازها و روشهای آموزشی در آن گروه خاص آشنا میشدند و باقی کار نیز به پژوهش و کسب تجربۀ مربی سپرده میشد. امروز فقیرتر و ناامیدتر از همیشه هستیم و باید تا فرصت است فکری کنیم؛ هرچند همین حالا هم برای چارهاندیشی دیر شده است!
ضروری است که متولیان آموزش و توانبخشی افراد با آسیب بینایی، بهویژه سازمان آموزش و پرورش استثنایی و سازمان بهزیستی فعالتر شوند، به مطالعه و پژوهش در حوزۀ آموزش و توانبخشی افراد با آسیب بینایی توجه بیشتری داشته باشند و به فکر برگزاری همایشها و تشویق افراد به مطالعه و پژوهش در زمینۀ آموزش و توانبخشی گروه هدف باشند. وقت آن رسیده که دست از تعصبهای بیاساس برداریم و نخواهیم در همهچیز خودکفا باشیم. بهتر است به دستاوردهای دیگر نقاط دنیا نیز توجهی داشته باشیم و از تجربیات سایرین هم استفاده کنیم. خودکفایی خوب و پسندیده است، اما در ابتدا باید به سطح مطلوبی از دانش برسیم. ساده و خودمانی بگوییم؛ آموزش افراد با آسیب بینایی کاری کاملاً تخصصی است و تنها در خط بریل خلاصه نمیشود؛ هرچند متأسفانه به دلیل دور ماندن بیشازپیش از روشهای آموزشیِ بهروز و فقر شدید مطالعات و اطلاعات، باور به ضرورت یادگیری خط بریل نیز در جامعه ما بسیار کمرنگ شده است و این در حالی است که در سایر نقاط جهان، بریل در شکل نوین خود، نقش بسیار مهمی در آموزش و زندگی افراد با آسیب بینایی بازی میکند! پس شایسته است زمان و هزینۀ بسیاری صرف آموزش و پژوهش در زمینۀ آموزش افراد با آسیب بینایی شود و این گروه از افراد نیز به حق طبیعی خود مبنی بر آموزش باکیفیت رایگان دست یابند.