دنیای اینترنت، منهای نابینایان بستر اینترنت، خانۀ دوم معلولان است
رؤیا بابایی: خبرنگار حوزۀ معلولان
چندی پیش که نرمافزار کاربردی فیدیبو نسخۀ بهروز خود را ارائه کرد، برای چند روز از دسترس خارج شد. آن موقع کمتر کسی فکر میکرد این اتفاق ارتباطی به نابینایان داشته باشد، اما این اتفاق واقعاً افراد با محدودیت بینایی را با چالش مواجه و منابع مطالعاتی آنان را از دسترسشان خارج کرد.
نهتنها عموم جامعه، بلکه بسیاری از مسئولان و مدیران هم مناسبسازی را فقط در اصلاح زیرساختهای فیزیکی شهری میدانند و تعریف دیگری از آن ندارند. این مسئله حتی در مورد مدیران سازمان بهزیستی و اعضای ستاد مناسبسازی این سازمان نیز صادق است.
این در حالی است که مناسبسازی علاوه بر ساخت و انطباق مبلمان شهری بر اساس نیاز افراد دارای معلولیت، بر فضاهای دیگری که فیزیکی نیستند نیز دلالت دارد. امروز دسترسپذیری وبگاهها، سیستمعاملها، نرمافزارهای کاربردی و بهطور خلاصه هر آنچه انسان را به دنیای اینترنت و مجازی وصل میکند نیز از ارکان مهم مناسبسازی محسوب میشود، اما همانگونه که جامعۀ ما همواره در پیگیری و ایجاد زیرساختهای یک زندگی معمولی برای معلولان دچار عقبماندگی است، متأسفانه در این حوزه نیز شاهد عقبماندگی هستیم.
نکتۀ غمانگیزتر این است که اگر در این زمینه هم جایی گشایشی صورت گرفته باشد، بهجای آنکه پای دولت و بهطور اخص وزارت ارتباطات در میان باشد، پای خود معلولان و افراد با آسیب بینایی در میان بوده است!
بیتوجهی وزارت ارتباطات
قطعاً وزارت ارتباطات در سوق دادن جامعه به سمت ایجاد دسترسپذیری در فضای اینترنت سهم بالایی دارد، اما آن را نادیده گرفته است. این وزارتخانه حتی برای برنامهنویسان یا نهادهای خصوصی که در زمینۀ طراحی و تولید وبگاهها و نرمافزارهای کاربردی فعالیت دارند، اساسنامه یا ساختار قانونمندی که آنان را مقید به در نظر گرفتن نیاز شهروندان معلول کند، ارائه نکرده است و حاضر به نظارت بر فعالیتهای اینچنینی با هدف تأمین خواستههای نابینایان نیست، البته این وزارتخانه در دولت قبل جلساتی را با حضور شخص وزیر و با موضوع دسترسپذیری برای نابینایان برگزار و یک مشاور نابینایان هم از میان افراد نابینا برای وزیر انتخاب کرد، اما گذشت زمان و ادامۀ بیتوجهی به این مقوله نشان داد همۀ این اقدامها نمایشی بوده است.
فاصلۀ برنامهنویسها از استانداردهای جهانی
هاشم سعیدی که خود از نابینایان است، میگوید: وقتی صحبت از مناسبسازی میشود، همه یاد کوچه و خیابان، اتوبوس و مترو میافتند، درحالیکه مناسبسازی فقط این نیست و شامل دسترسپذیری محتوای اینترنت نیز میشود.
او ادامه میدهد: در دنیا در بحث طراحی وبگاهها و نرمافزارهای کاربردی، کلیدواژۀ Accessibility که در ایران «دسترسپذیری» ترجمه شده است، وجود دارد که به استانداردهایی اشاره میکند که متولیان وبگاهها و نرمافزارهای کاربردی شامل گوگل، مایکروسافت، کنسرسیوم جهانی وب و اپل که نرمافزارهایی را تحت سیستمعامل خودشان تولید و عرضه میکنند، در طراحی وبگاه و نرمافزار کاربردی تعریف کردهاند.
سعیدی مشکل موجود در ایران را آشنا نبودن طراحان به این استانداردها و عدم اطلاع آنها از این مقوله بیان میکند و میگوید: طراحان ایرانی آشنایی زیادی با این استانداردها ندارند. در سالهای گذشته حتی بزرگترین شرکتهای طراحی وبگاه و نرمافزار کاربردی هم مشاور یا فرد مطلعی در حوزۀ دسترسپذیری نداشتند. امروز اگرچه اطلاعات و ارتباط این شرکتها با معلولان و نابینایان بیشتر شده، اما هنوز هم نیازهای این گروه سنجیده نمیشود و متأسفانه شرکتهای ایرانی گروه معلولان را حتی به چشم بازار هم نمیبینند تا وبگاههایشان را برای به دست آوردن بازار بر مبنای نیاز این گروه طراحی کنند.
ضعف رسانهای زیربنای اصلی مشکلات
محمدقاسم کفیلی، دانشجوی کارشناسی ارشد رشتۀ حقوق در دانشگاه تهران، میگوید: به دلیل فقدان آموزش در سطح رسانه، بیشتر کسانی که در حوزۀ وبگاه و برنامهنویسی فعالیت میکنند، از مفاهیمی مانند دسترسپذیری اطلاع کافی ندارند و بنابراین بسیاری از سیستمعاملهای مطرح، نیاز افراد نابینا و کمبینا را در نظر نمیگیرند.
او که اولین دانشجوی نابینای ایرانی است که در رشتۀ حقوق نفت و گاز تحصیل میکند، ادامه میدهد: وبگاهها، سیستمعاملها و شرکتهای نوآفرین با بهینهسازی فضای کار خود برای استفادۀ افراد با آسیب بینایی، به رشد و ارتقای این گروه کمک بسیاری میکنند؛ چراکه هم در حوزۀ مسئولیتهای اجتماعی قدمی برداشتهاند و هم همانطور که یک فرد تندرست حق استفاده از هر بستر نرمافزاری را دارد، این حق را برای افراد نابینا زنده نگه داشتهاند.
کفیلی تأکید میکند: با این تعریف میتوان گفت آن دسته از فضاهای دیجیتالی که دسترسپذیری را برای استفاده افراد نابینا رعایت نمیکنند؛ بهعبارتی تضییع حقوق نابینایان را رقم میزنند، اما در صورت رعایت دسترسپذیری وبگاهها، افراد با محدودیت بینایی هم مانند سایرین میتوانند از حق و فرصت برابر بهرهمند شوند و برای امور ساده دغدغۀ خاطر نداشته باشند.
او که دورۀ کارشناسی حقوق را در دانشگاه خوارزمی گذرانده است، میگوید: یکی از دستگاههای بسیار بزرگ کشور که کاربرد بسیاری در زندگی همۀ شهروندان دارد؛ بهگونهای طراحی شده است که بهمحض ورود کاربر به وبگاه، صفحهخوان دیگر حرف نمیزند. پشتیبانی وبگاه علت را در بستری که وبگاه در آن طراحی شده است میداند، اما سؤال اینجاست که چرا وبگاه دستگاهی به این بزرگی باید در بستری غیر استاندارد طراحی شود و درحالیکه زمان و هزینه برای طراحی صرف شده است، نتیجۀ موردنظر حاصل نشود و گروه بزرگی از شهروندان نتوانند از آن استفاده کنند؟!
کفیلی اذعان میکند: دانشگاه تهران قبلاً برای استفادۀ نابینایان خوب بود، اما الآن مشکلاتی دارد و کار با آن برای کاربران با محدودیت بینایی مانند قبل آسان نیست.
او ضعف رسانهای را زیربنای بسیاری از مشکلات نابینایان میداند و میگوید: وزارت ارتباطات باید زیرساختهای لازم برای دسترسپذیری وبگاههای دستگاههای دولتی را فراهم کند و همانطور که با کمیتههای نظارتی بر محتوای فضای مجازی نظارت و در صورت لزوم آن را فیلتر میکند، باید با راهاندازی کمیتههای نظارت بر دسترسپذیری وبگاهها، به نیاز گروههای دارای معلولیت نیز نظارت کند.
کفیلی میگوید: طبق قانون، تلویزیون وظیفه دارد در هفته پنج ساعت به مسائل معلولان بپردازد و نتیجۀ غفلت تلویزیون این میشود که نهتنها وبگاههای دستگاهها دسترسپذیر نیستند، بلکه حتی از معنای دسترسپذیری اطلاع ندارند.
خدمات برخط بانکها، غافل از گروههای دارای نیاز ویژه
حنانه کرمی با محدودیت کمبینایی بیان میکند: اخیراً با برخط شدن خدمات بانکها، باز نابینایان و ناشنوایان در جرگۀ جاافتادهها قرار گرفتهاند.
کرمی ادامه میدهد: بسیاری از بانکها به سمت خدمات اینترنتی رفتهاند، درحالیکه نیاز افراد نابینا را در نظر نگرفتهاند. برخی بانکها بر اساس بخشنامههای داخلی خود با دیدن چهرۀ افراد نابینا در ویدئوی معرفی برای افتتاح حساب، هویت فرد را تأیید نمیکنند و این مشکلاتِ افراد نابینا و حتی ناشنوا را مضاعف کرده است که باید تمهیدی برای رفع آن اندیشیده شود.
او میافزاید: جای تأسف دارد که بانکها دست به ارائۀ خدمات برخط میزنند، اما جغرافیای مراجعین خود را نمیشناسند و نیازمندیهای مشتریان نابینا و ناشنوای خود را پیشبینی نمیکنند!
تلاش معلولان در غفلت بهزیستی
اگرچه سازمان بهزیستی متولی امور معلولان است و بر این اساس انتظار میرود با تمام جوانب زندگی انواع معلولیتها آشنا باشد، اما متأسفانه اینچنین نیست و بهزیستی مانند بسیاری دیگر از حوزهها از مشکلات نابینایان و بهخصوص دسترسیهای آنها در فضای اینترنتی بیخبر است و حتی گاهی دیده میشود مدیران این سازمان، مفهوم مناسبسازی را از دسترسپذیری دیجیتال جدا میدانند.
این سازمان بهزیستی است که باید جلوی غفلت وزارت ارتباطات در الزام تمام دستگاهها به دسترسپذیری فضای اینترنتی خود برای نابینایان را بگیرد و بهعنوان نمایندۀ دولت در امور معلولان، دستگاهها را به رعایت قوانین مربوط به معلولان در این حوزه و البته همۀ حوزهها ملزم کند، اما نمیکند!
رضا بهرامی که از افراد با آسیب بینایی است میگوید: وقتی بچههای نابینا در فضای مجازی دچار مشکل میشوند، خودشان راهکار حل آن را پیدا میکنند.
به گفتۀ او وقتی فیدیبو از دسترس نابینایان خارج شد، این خود افراد نابینا بودند که با برقراری ارتباط با فیدیبو زمینۀ رفع مشکل را فراهم کردند. ارتباط با اسنپ و تپسی هم برای در نظر گرفتن نیاز افراد دارای معلولیت، کار خود افراد معلول بود و بهزیستی یا بدنۀ دولت در این زمینه قدمی برنداشتند.
اینترنت، خانۀ دوم معلولان
شاید سادهانگارانه به نظر بیاید، اما واقعيت این است که بستر اینترنت، خانۀ دوم معلولان است. افراد دارای معلولیت در تمام انواع آن، در این بستر میتوانند بهراحتی خرید کنند، آموزش ببینند، مطالعه کنند، با نقاط مختلف دنیا آشنا شوند و گردشگری اینترنتی کنند، سفارش کار بگیرند، فروشگاه برخط انواع تولیدات خود را راهاندازی کنند و به درآمد برسند، حتی معلولان در فضای مجازی میتوانند تجربیاتشان را به یکدیگر انتقال دهند. مشاورۀ پزشکی دریافت کنند و به هر چیزی که دسترسی به آن در فضای فیزیکی، به دلیل عدممناسب سازی شهرها دشوار است دسترسی پیدا کنند؛ بنابراین بزرگنمایی نیست اگر این بستر را «خانۀ دوم معلولان» بدانیم؛ خانهای که محدودیت جسمی برای تردد در آن بازدارنده نیست و هیچ فرد معلولی برای ورود به آن نیازمند چانهزنی و انتظار طولانیمدت برای رفع مشکلات شهرها نیست.
خودمان دستبهکار شویم
فصل دوم قانون حمایت از معلولان بر مناسبسازی در همۀ ابعاد آن اشاره کرده و دسترسپذیری فناوری و منابع مناسب ارتباطی و رسانهای را نیز قید کرده و چندین دستگاه را متولی اجرای آن دانسته که نام «وزارت ارتباطات و فناوری» در بین آنها است؛ بنابراین میتوان گفت قوانین مربوط به معلولان تاکنون مورد بیتوجهی قرار گرفته، اما آنچه اکنون مورد تأکید است، تشکیل کمیتهای برای اجرای مفاد قانونی مربوط با حوزۀ اینترنت برای معلولان، بهويژه نابینایان است.
در این میان شاید به همکاری و دلسوزی سازمان بهزیستی به معنای واقعی نتوان امیدوار بود، اما لازم است انجمنهای معلولان با برگزاری جلسههای همفکری یا مکاتبه با مدیران دستگاههای مختلف، مشکلات نابینایان و سایر معلولان و همچنین وجود قوانین مربوط به این افراد را یادآوری و خواستار تأمین نیاز این گروه شوند.