سم: سلام دوستان! به بِلاینْد لایف خوش برگشتین! در برنامۀ امروزمون با مت فیلیپیگو صحبت میکنیم. مت! خیلی ممنونم ازت! قبل از هر چیز بهمون بگو مشکل بیناییت چیه؟
مت: مشکل بینایی من اشتارگارته. من و سم برادران اشتارگارت هستیم. هجدهنوزدهساله بودم که برای اولین بار متوجه نقصی در بیناییم شدم و پیش چندتا دکتر رفتم. از اون موقع باهاش زندگی میکنم تا حالا که تقریباً چهلساله هستم.
ـ در حال حاضر چقدر بینایی داری؟
ـ من کمبینا هستم.
ـ بسیار خوب! زندگیت رو چطور میگذرونی؟
ـ من نه ساله که تُو شبکۀ منابع انسانی مایکروسافت کار میکنم؛ درواقع عضو تیمی هستم که کارش رسیدگی به مشکلات سازمانیه؛ برای مثال من بهتازگی با سازمانا کار کردم و با دولت هم کار کردم. براشون آفیس رو راهاندازی میکنم، آفیس رو براشون بهروزرسانی میکنم یا فعالسازی آفیس رو براشون انجام میدم و البته بهتازگی خیلی روی دسترسپذیری آفیس هم کار میکنم.
ـ چقدر جالب! برای فعالیت تو این شغل به چه آموزشایی نیاز داشتی؟
ـ خب! من سفر عجیبی داشتم. وقتی مدرسه میرفتم، قدرت انتخاب داشتم، اما وقتی در هجدهنوزدهسالگی متوجه مشکل بیناییم شدم، دیگه دایرۀ انتخابام محدود بود. چارهای نداشتم، جز اینکه یه فرایند معمول رو بگذرونم، پس عضو بیمۀ تأمین اجتماعی معلولان[1] شدم و به کالج رفتم. بعد از گذروندن دورۀ دوساله در کالج مدرک کاردانی علوم کاربردی[2] رو گرفتم. با توجه به آموزشی که دیده بودم؛ درواقع باید شغل من معاونت اداری میبود، ولی من به فناوری خیلی علاقه داشتم.
قبل از ورودم به مایکروسافت دوسه تا کسب و کار کوچیک راه انداختم و زندگیم این شکلی در جریان بود، ولی من میخواستم وارد مایکروسافت بشم، پس در طول سه سال برای هفت شغل مختلف در مایکروسافت و برای هر شغل سه بار مصاحبه رفتم؛ بنابراین من در طول اون سه سال، ۲۱ نفر از چهرههای مایکروسافت رو دیدم و بالاخره تونستم وارد بشم. در ابتدا توی مرکز پشتیبانی به کار مشغول شدم؛ «سلام! مت هستم، از اینکه با پشتیبانی مایکروسافت تماس گرفتین ممنونم…» و بهشون کمک میکردم مشکل آفیسشون رو حل کنن. اینطوری کارم رو شروع کردم و بهتدریج پیشرفت کردم، ولی هر مطلبی که تا حالا یاد گرفتم تا حد زیادی بهصورت خودخوان بود یا اینکه از بقیه یاد گرفتم.
نکتۀ مهمی که به نظرم برای همه و تو هر شرکتی میتونه سودمند باشه و به همه توصیه میکنم اینه که از همتیمیهاتون کمک بگیرید. همۀ کسایی که شما باهاشون کار میکنید، میخوان که شما موفق بشید. من هم خیلی از مطالب لازم رو از همتیمیها و همکارام یاد گرفتم؛ در واقع روزی نیست که من توی مایکروسافت مطلب جدیدی یاد نگیرم و این مأموریت کارمندای مایکروسافته که همیشه در حال یادگیری باشن. درست همون زمانی که فکر میکنی همهچی رو میدونی و دچار رکود میشی، اون وقته که پسرفت میکنی؛ درواقع اگه نخوای پیشرفت کنی و یاد بگیری، چارهای جز پسرفت نداری.
ـ بله! منطقیه. اگه تو فکر کنی که همهچیز رو میدونی، دیگه کسی نیستی که اونا میخوان. خب! بهمون بگو که برای انجام این شغل به چه وسایل کمکی نیاز داشتی و درخواستات چطور پیش رفت؟
ـ خب! توی مایکروسافت خیلی جالب بود، اما راجعبه شغلای قبلیم هم صحبت کنیم. قبل از اینکه وارد مایکروسافت بشم، کار فروشندگی رو شروع کردم. وقتی فروشنده بودم، خیلی از وسایل کمکی استفاده نمیکردم. یه مانیتور بزرگ داشتم که میذاشتمش روی لبۀ میز و کیبوردم هم درست زیرش بود. صورتم فقط چند اینچ از مانیتور فاصله داشت و این کار هر روزم بود. به چشمام بهشدت فشار میاومد و دیدم خیلی تار میشد، اصلاً نمیدیدم. بعد بهزحمت راهم رو به سمت بیرون از اتاق پیدا میکردم و کمی مینشستم، کمی موزیک گوش میدادم تا یه کم چشمام استراحت میکردن و بعد دوباره برمیگشتم، ولی وقتی وارد مایکروسافت شدم تا یکیدو سال به کسی از وضعیت بیناییم چیزی نگفته بودم، ولی وقتی به همه گفتم که من کمبینا هستم، فرایند تجهیز وسایل کمکی فوقالعاده بود. من به بخش تدارکات مایکروسافت ایمیل زدم. استیسی، مسئول تدارکات، برام یه فرم فرستاد و من فرم رو پر کردم. استیسی گفت: خوبه، حالا برو هر چیزی رو که لازم داری بخر! من یه فهرست از همۀ وسایلی که نیاز داشتم تهیه کردم و استیسی گفت: خوبه، برو همه رو بخر و برای پرداخت از این کد استفاده کن! به این ترتیب همۀ وسایل مورد نیاز من فراهم شد.
ـ عالیه! البته شاید همیشه این پروسه اینقدر راحت و هموار نباشه، ولی خیلی وقتا شرکتا خوشحال میشن از اینکه به شما کمک کنن و وسایل مورد نیاز شما رو فراهم کنن تا شما بتونید کارِتون رو بهخوبی انجام بدید. خب مت! تو همکار کمبینا یا نابینای دیگهای هم تو بخش خودتون میشناسی یا فقط تو این مشکل رو داری؟
ـ توی تیمی که من کار میکنم، فقط من مشکل بینایی دارم، ولی توی تیم مهندسیمون هم چندتا همکار کمبینا داریم. نکتۀ مهم اینه که همکارای من واقعاً حواسشون به شرایط من هست؛ برای مثال توی گردهمایی که ما هر سهماه یکبار در سیاتل داریم، همۀ همکارا من رو میشناسن و مطالبی رو که قراره روی پروژکتور با بقیه به اشتراک بذارن، قبلش در اختیار من میذارن، چون میدونن من نمیتونم اونا رو بخونم؛ درواقع فرقی نداره شما کجا کار میکنید. اگه تصمیم بگیرید راجعبه مشکلتون صحبت کنید، این کار شما رو توانمند میکنه. شاید فکر کنید صحبت راجعبه مشکلتون، شما رو عقب نگه میداره. خود من تا مدت زیادی غرورم اجازه نمیداد راجعبه مشکلم حرف بزنم، چون نمیخواستم کسی از روی ترحم کاری برام انجام بده، ولی کمکم متوجه شدم که هرچقدر من شفافتر راجعبه نقص بیناییم صحبت کنم، بقیه راحتتر میتونن باهام همکاری کنن.
ـ خب مت! شاید بعضی از مخاطبهای ما دوست دارن برن سر کار، اما بهخاطر مشکل بیناییشون مضطربن. تو به اونا چی میگی؟
مت: دنبال کاری که بهش علاقه دارید برید! خیلی از مردم خیلی چیزا رو در زندگی در نظر میگیرن. من حتی قبل از اینکه متوجه مشکل بیناییم بشم، کمکبهیار بودم و واقعاً عاشق کارم بودم. همونجا هم با همسرم آشنا شدم، ولی کار کردن در زمینۀ پزشکی برام سخت بود. برای نمودارا و مراقبتا مشکل داشتم و گاهی بعضی چیزا رو نمیدیدم، ولی من به همۀ کسایی که این مصاحبه رو میخونن، میگم دنبال شغلای مورد علاقهتون برید، مثلاً خود تو سم! تو به ویرایش فیلما علاقه داری. خیلی ساده، میتونی بگی من کمبینام و نمیتونم این کار رو انجام بدم، پس میرم یه کار دیگه انجام میدم! کار مورد علاقهتون رو پیدا کنید؛ هرچی که باشه و براش تلاش کنید. وقتی شما عاشق کارِتون هستید و مصممید که براش بجنگید، شاید مجبور باشید وقت بیشتری رو برای انجام دادنش صرف کنید، منم وقت زیادی رو صرف میکنم تا یه ایمیل بخونم، اما از ابزارای دسترسپذیری مثل نرمافزارای صفحهخوان در ویندوز و موبایل استفاده میکنم. قطعاً فناوری به کمک شما میآد تا بتونید پیشرفت کنید و بهترین کارمند بشید، پس ریسکش رو بپذیرید و برید جلو. واقعیت اینه که دنیا داره خیلی آگاهتر از قبل میشه و امکانات هم داره بیشتر میشه.
ـ تو همیشه یه شعار داری برای نابیناهایی که میخوان وارد بازار کار بشن، اون چیه؟
ـ بله! اگه بهتازگی مشکل بیناییتون تشخیص داده شده، دوتا انتخاب دارید؛ میتونید تسلیم شرایطتون بشید یا اینکه با همین شرایط پیشرفت کنید. شما گزینۀ دوم رو انتخاب کنید.
ـ عالیه! خیلی ممنونم مت که با ما همراه بودی و ممنون از همراهی شما دوستان!
[1] SSDI: Social Security Disability Insurance
[2] Associate of Applied Science