مؤسسۀ نابينايان «رودکی» که شانزده سال پیش در اثر نگاه ناصحیح مدیران بهزیستی به بخش دولتی واگذار شده بود، بعد از سالها بلاتکلیفی، اخیراً با تلاش تعدادی از فعالان حوزۀ نابينايان دوباره به بدنۀ دولت برگشته، اما همچنان معلق و راکد است.
رؤیای دور و نزدیک
در سال ۱۳۸۷، حدود شانزده سال پیش، تعدادی از مدیران سازمان بهزیستی، مؤسسۀ «رودکی» یعنی مرکز «چاپ و تولید کتاب و نشریات گویا و بریل» را به دلایلی مانند عدم توانایی در ادارۀ این مؤسسه، عدم اشراف به نیازهای نابینایان و به گفتۀ برخی از آگاهان با نیت عرض ارادت به مافوقهای خود برای کاهش هزينههای بهزیستی و برداشت نادرست از قانون، از بدنۀ دولت جدا و به بخش خصوصی واگذار کردند.
تعداد کارکنان این مؤسسه از شصت نیروی ستارهدار، یعنی نیروهایی که پس از بازنشستگی امکان جذب نیروی جایگزین آنها وجود ندارد، در این سالها به کمتر از بیست نیرو رسید، تولیداتش بسیار کاهش یافت، کلاسهای آموزشیتوانبخشیاش تعطیل شد و آسیب اصلی همۀ این عقبگردها به جامعۀ نابینایان رسید.
حالا پس از شانزده سال این مؤسسه با پیگیریهای چندینسالۀ برخی از نابینایان دوباره به بدنۀ دولت برگشته است و اگر سازمان بهزیستی به قولها و تعهداتش عمل کند دوباره میتواند در قامت یک مرکز جامع توانبخشی به جامعۀ نابينايان کشور خدمت کند.
اگرچه صفاریفرد، مدیرکل پیشگیری از معلولیتهای بهزیستی کشور، اخیراً از اصلاح چارت این مؤسسه و بازگشت کاملش به دولت خبر داده، اما فعال شدن دوبارۀ مؤسسۀ رودکی، هنوز بهمانند رؤیایی است که تا اطلاع ثانوی جامۀ تحقق نمیپوشد.
تفسیر اشتباه قانون برای چند سال بلاتکلیفی
یکی از فعالان حوزۀ نابینایان میگوید: مرکز رودکی یک مرکز توانبخشی و مرجع برای نابینایان است که تا سال ۱۳۸۷ زیر چتر حمایتی دولت فعالیت و به نابینایان خدمترسانی میکرد، اما در آن سالها با وجود کش و قوسهای فراوان و نگرانی نابینایان، این مرکز در راستای اجرای اصل ۴۴ قانون اساسی به بخش خصوصی واگذار شد.
او ادامه میدهد: این اقدام از ابتدا اشتباه و کارشناسینشده بود، چون رودکی مرکز سودده نبود و با کاربری فرهنگی و توانبخشی، محل مراجعۀ افراد با دهکهای پایین درآمدی بود و نمیتوانست در قالب مراکز تحت شمول اصل ۴۴ قانون اساسی قرار بگیرد؛ بااینحال چون معلولان و نابينايان همواره مظلوم و بییار و یاورند این تفسیر اشتباه در مورد مؤسسۀ رودکی رخ داد تا مرکز به بخش خصوصی واگذار شود و کارایی خود را از دست بدهد.
خصوصیسازی مرکز رودکی جفای بهزيستی بود
جعفر حسینی، کارمند بازنشستۀ بهزیستی و از قدیمیترین مربیان موسیقی نابینایان، در اینباره میگوید: در سال ۱۳۸۷ مؤسسۀ رودکی به مرکز ریحانه، مؤسسۀ خیریۀ نیکوکاری که یکیدو مرکز خیریۀ دیگر هم در زیرمجموعه خود داشت واگذار شد.
او بیان میکند: انفصال این مؤسسه از بدنۀ دولت و واگذاری آن به بخش خصوصی، اهمال و ظلم بزرگ بهزیستی و جفا به نابینایان بود و سهم اصلی تقصیر آن نیز با سازمان بهزیستی است.
ضربات پیدرپی بهزیستی به مرکز نابینایان
به گفتۀ حسینی پس از واگذاری مؤسسۀ رودکی به مرکز ریحانه سازمان بهزیستی باید چارت این مرکز را که حالا آن را خصوصی کرده بود اصلاح میکرد، اما این اقدام را انجام نداد و سالها به همین منوال گذشت.
او ادامه میدهد: اما از حق نگذریم مرکز ریحانه در ششهفت سال اولی که مدیریت رودکی را به دست گرفت، بودجۀ خوبی در اختیار مؤسسه گذاشت و تولیدات مؤسسه را افزايش داد.
جعفر حسینی که خود نابینای مطلق و از فعالان همیشگی این عرصه است ادامه میدهد: در سال ۱۳۹۴ مرکز ریحانه ناگهان مؤسسۀ رودکی را به حال خود رها کرد. علت این اتفاق و چرایی بههمخوردن معادلات بین این مرکز با بهزيستی، همچنان مجهول است، اما رودکی در تمام این سالها بلاتکلیف ماند و بخش مهمی از خدماتی را که میتوانست به نابینایان بدهد تعطیل کرد.
او میگوید: اگر ضربۀ اول بهزیستی به این مرکز، خصوصی کردن آن بود، ضربۀ بعدی این بود که وقتی مؤسسۀ ریحانه این مرکز را رها کرد، بهزیستی دنبال برگرداندن آن از مجاری قانونی نرفت و مؤسسه را تنها گذاشت.
سازمان بهزیستی مقصر است
حسینی تأکید میکند: تقصیر و کمکاری اصلی در واگذاری مؤسسۀ رودکی به بخش خصوصی و بلاتکلیفی و رکود چندینسالۀ آن متوجه سازمان بهزیستی است.
او بیان میکند: این سازمان هم در واگذاری مؤسسه به بخش خصوصی، هم در عدم اصلاح چارت آن هنگام واگذاری، هم در عدم تعیین تکلیف مؤسسه پس از رها شدن مؤسسه از خیریۀ ریحانه صاحب تقصیر است.
مدیران بهزیستی باید با مراجعه به سازمان امور استخدامی چارت مؤسسۀ رودکی را اصلاح میکردند، اما دنبال آن نرفتند. باید آن را به لحاظ قانون استخدام کشوری به دولت برمیگرداندند، اما نکردند و همین شد که مؤسسه از سال ۱۳۹۴ تا ۱۴۰۲ بلاتکلیف ماند. کارکنان ستارهدار بودند، تولیدات پایین بود و معلوم نبود مرکز خصوصی است یا دولتی.
رودکی همچنان منفعل
حسینی توضيح میدهد: مهمترین اتفاقی که در مورد مؤسسۀ رودکی افتاده این است که از خصوصی شدن رهایی پیدا کرد و پس از سالها کش و قوس، پیگیری مداوم و فشار آوردن بالاخره به بدنۀ دولت برگشت.
او اضافه میکند: اکنون چارت مؤسسه اصلاح شده است و آنطور که کارشناس امور استخدامی در ۱۵ آبان سال گذشته به ما گفت امکان استخدام هشت نیرو در مرکز وجود خواهد داشت؛ بااینهمه هنوز از جذب نیرو خبری نیست و رودکی همچنان از کمبود نیرو رنج میبرد.
به گفتۀ حسینی درواقع فقط نگرانی باقی ماندن پای مؤسسه در بخش خصوصی رفع شده، اما به لحاظ کارکردی هنوز مانند قبل است.
ضرورت فعال شدن مؤسسۀ رودکی
احمدی، یکی دیگر از نابینایان فعال در حوزۀ نابينايان، ابراز میکند: خدمات مجموعۀ رودکی دسترسپذیر برای نابينايان است، محل خوبی برای دور هم جمع شدن نابينايان و آموختن از يکديگر است و استراتژیک بودن موقعیت آن اهمیت آن را دوچندان میکند.
به گفتۀ او این مؤسسه به لحاظ دسترسی در جای عالی شهر قرار دارد و با وجود سه ایستگاه مترو و چند ایستگاه اتوبوس در اطراف مؤسسه، بچههای نابینا از نقاط مختلف شهر به این مرکز دسترسی آسانی دارند، اما در سالهای گذشته کلاسهای آموزشی و توانبخشی مرکز تعطیل شده، آموزش کامپیوتر، کار با موبایل، بریل، جهتیابی و همۀ موارد مورد نیاز نابينايان از بین رفته است و نابینایان بیپناه و بیمأمن شدهاند.
او ادامه میدهد: اکنون در شرایطی که مرکز الغدیر و مؤسسۀ عصای سپید تعطیل شده، مرکز خزانه را هم دارند میگیرند و بسیاری از انجمنها یا تعطیل شدهاند یا فعالیتشان کاهش یافته است، خواستۀ مهم ما برگرداندن مؤسسۀ رودکی و فعال کردن آن بهعنوان یک مرکز جامع توانبخشی است تا علاوه بر تولید کتاب سایر نیازمندیهای نابینایان را هم بتواند تأمین کند. حمدی فعال کردن مؤسسه را وظیفۀ خود نابینایان میداند.
او بیان میکند: یکی دیگر از مسائلی که شیوۀ اجرای آن در دست بررسی است، توزیع کتابهای گویا و خروج روند آن از حالت سنتی است. وبگاه کتاب در حال راهاندازی است و دنبال توسعۀ فعالیتهای مرکز رودکی هستیم.
عدم ضرورت در تغییر مدیریت مؤسسه
حسینی تغییر مدیر مؤسسۀ رودکی در شرایط کنونی را منطقی نمیداند و میگوید: او پس از سالها به کار مؤسسه اشراف و آگاهی کامل دارد و دستکم دو سال طول میکشد تا یک مدیر جدید بتواند الفبای کار مؤسسه را بیاموزد.
او اظهار میکند: مدیر مؤسسه در این سالها امکانات بسیار کمی در اختیار داشت، بهجای هر یک از نیروهایش که بازنشسته میشدند نمیتوانست نیرو بگیرد و همواره کمبود بودجه و نیرو داشت؛ بنابراین طبیعی است که توان و تولیداتش پایین باشد؛ چراکه تلاش در چنین شرایطی کار عبثی بود.
بهزیستی مجبور به همراهی شد
یکی از نابینایان فعال در پیگیری برگرداندن مؤسسۀ رودکی به بخش دولتی میگويد: دو سال پیش به مدیرکل توانبخشی بهزیستی گفتیم این مؤسسه باید به بدنۀ دولت برگردد. او گفت مؤسسه دیگر به بخش خصوصی رفته است و امکان برگشت ندارد و ما نمیتوانیم، اما ما تلاش کردیم و شد.
او ادامه میدهد: ما مرتب با رئیسجمهور، کمیسیون اصل ۹۰ مجلس و سازمان امور استخدامی مکاتبه داشتیم. درنهایت این مراجع از بالا به بهزیستی دستور رسیدگی دادند و بهزیستی هم چون دید موضوع جدی است، با برگشت مؤسسه به دولت موافقت کرد.
به گفتۀ او درواقع بهزیستی در برگرداندن مرکز به دولت حاضر به کمک نبود، اما ناچار به همراهی شد.
حالا با برگشتن مؤسسۀ رودکی به دامان دولت و بااینکه صفاریفرد از بدنۀ سازمان بهزیستی نوید رفع مشکل چارتی مؤسسه را داده است، باید دید این مؤسسه که اکنون تقریباً تنها مؤسسۀ باقیمانده در حوزۀ نابینایان و تنها امید نابینایان در تولید، انتشار و توسعۀ نیازهای فرهنگی آنهاست، چگونه فعال میشود و آيا بهزیستی در عمل نیز دغدغهای برای پویایی مؤسسه و تداوم امید در جامعه نابينايان دارد یا خیر؟