دایرةالمعارف و توسعه فرهنگی: بررسی احمد رضا به عنوان نمونه
محمد نوری: نویسنده و پژوهشگر حوزه معلولیت
بارها از پژوهشگران، شخصیتها، استادان و معلمان قدیمی و بازنشسته یا جدید، نابینا یا بینا از احمد رضا پرسیده و سؤال کردم که او را میشناسید؟ از چنین فردی اطلاع دارید؟ پاسخها منفی بود، حتی یک نفر نام او را نشنیده بود. البته خودم هم نمیدانستم و تصادفاً در سال 1378 در کتاب دانشوران روشندل، نام او را دیدم؛ و در پی شناخت او برآمدم. ناصر باقری بیدهندی مؤلف این کتاب چهار تا پنج سطر کوتاه، این چنین درباره احمد رضا نوشته:
«احمد رضا با اینکه نابینا بود ولی از استعداد، هوش، فطانت و حافظه بهره بسیار داشت و توانست مجموعه تأثرآوری به نام اثری از بیبصری را گردآوری و به علاقهمندان تقدیم کند. شاید موجب بصیرت ایشان شود. این کتاب مشتمل بر 124 صفحه است در تهران، 1327 با حروف سربی و در قطع رقعی به چاپ رسیده است. (مجله یادگار، ش 8 و 9، سال 5، ص160؛ مؤلفین کتب چاپی، ج1، ص391)»
پس از آن پیگیری کردم تا بالاخره کتاب اثری از بیبصری را پیدا کردم. فقط یک نسخه چاپی در کتابخانه مجلس بود که در سال 1327 چاپ شده است. آقای باقری بیدهندی از دو منبع یعنی مجله یادگار و کتابی از خان بابا مُشار به نام مؤلفین کتب چاپی استفاده کرده، اینها را هم یافتم و به مرور اطلاعاتم را کاملتر کردم. البته هنوز درباره احمد رضا ابهامات و مجهولاتم زیاد است. از خانواده ایشان، هنوز کسی را پیدا نکردهام که مرا راهنمایی کند.
وقتی احمد رضا را با نابینایان اروپا و آمریکا مقایسه میکنیم و میبینیم دستگاهها و نهادهای فرهنگی و اجتماعی از شخصیتهای دارای معلولیت استفادههای سودمندی کرده، از آنان الگوهای مؤثر ساخته، درباره آنان دهها و صدها کتاب، فیلم، مقاله، مجسمه و غیره آماده و در جامعه پخش کردهاند. در فرهنگسازی، هویت بخشی، تربیت فکری و رشد اخلاقی، جامعهسازی و جامعهپذیری از چنین اشخاصی استفاده کردهاند، واقعاً متأسف و ناراحت میشویم که چنین سرمایههای بزرگ را رها کرده و از آنها غفلت نمودهایم. همان طور که اگر از سرمایههای اقتصادی و مخازن طلا و معادن گران قیمت غفلت شود و از این سرمایهها درست استفاده نگردد، فقر و فلاکت به سراغ جامعه خواهد آمد به علاوه دیگران به غارت و استثمار خواهند پرداخت، عدم توجه به سرمایههای انسانی هم زمینه ساز فقر فرهنگی، مشکلات فکری و اخلاقی در جامعه میگردد.
احمد رضا در تاریخ نابینایی ایران پدیده قابل توجه و موضوعی است که ارزش مطالعه و پژوهش دارد. هر مقطع از دوران عمرش را نگاه کنیم حتی دوره کودکی، رخدادهای درسآموز مییابیم. مدیران مراکز فرهنگی و اجتماعی و مسئولان مؤسسههای معلولان در اروپا و آمریکا کسانی چون هلن کلر را به عنوان نمونه و الگو مطرح و برجستهسازی کردهاند. دهها فیلم و سریال، صدها مقاله و کتاب و اقدامات فراوان هنری و علمی دیگر درباره چنین شخصیتهایی آماده و در جامعه در دسترس عموم قرار دادهاند. آنان نابینایان، ناشنوایان و دیگر معلولان چون هلن کلر، پیر هنری و لویی بریل را به عنوان افتخار ملی معرفی کردهاند.
این فعالیتهای مطالعاتی، علمی و هنری را در اختیار مدیران، مربیان، تصمیمسازان و حتی دانشآموزان گذاشتند و همینها پایه و مبنای پیشرفتهای بعدی شد و سیر رشد و تکامل در آموزش و پرورش، روابط اجتماعی و غیره را فراهم آورد.
متأسفانه تاکنون هیچ شخصیت معلولی در ایران، الگوسازی و چهرهسازی نشده، پیرامون او بحث و بررسی و اقدامات ترویجی نکردهایم. به همین دلیل نوجوانان و جوانان دارای معلولیت ایرانی، علقه و پیوندی با شخصیتها و فرهنگسازان جامعه خودشان ندارند. ناشنوایان دورادور و اجمالاً درباره جبار باغچهبان مطالبی میدانند و ارتباطی با او برقرار میکنند؛ یا نابینایان با محمد خزائلی. اما این علاقهها، تبدیل به پیوندهای سازنده، عمیق، معنوی و عاطفی نشده زیرا در این زمینه، بستههای فرهنگی که در ذهن افراد مؤثر باشد، زندگی آنان را تحت تأثیر قرار دهد، به آنان گرما، معنای زندگی و تحرک و امید ببخشد، ارائه نکردهایم؛ به عبارت دیگر دستگاههای آموزشی و نهادهای فرهنگی در راستای الگوسازی و تبدیل شخصیتها به چهرههای حرکت آفرین، وظیفه خود را به خوبی انجام ندادهاند.
اما چرا تاکنون این شخصیتهای خودی در داخل و خارج مطرح نشدهاند؟ یکی از دلایل مهم که پس از تحقیق به دست آوردم، عدم توجه دایرةالمعارفها و کلاً مراجع (آثار مرجع) به اینها است. برای نمونه ویکیپدیا در بخش فارسی به ندرت به موضوعات و شخصیتهای دارای معلولیت پرداخته است. ویکیپدیا دانشنامه آنلاین و جهانی است که توانسته انقلابی در دنیا ایجاد کند.
دایرةالمعارفها سرچشمه هستند و با درج مقالات درباره شخصیتها، زمینهساز توجه به آنان و سپس الگوسازی میشوند.
ضرورت الگوسازی
یکی از شخصیتهایی که در دوره جدید در ایران درخشیده و مبتکر و نوآور بوده احمد رضا است. حداقل سه کتاب باقیمانده از او نشان دهنده تلاشها و اقدامات و نیز افکار و شخصیت اوست. این سه کتاب به همت خودش در یک مجموعه با عنوان اثری از بیبصری در سال 1327 در تهران منتشر شده و در سال 1402 و 1403 تصحیح و در سه عنوان زندگینامه خودنوشت احمد رضا؛ جامعه و نابینایان و سوم مشکلگشایی: کتابی در حل مشکلات معلولان منتشر شده است.
در مقالات دیگر به زندگینامه و جنبههایی از فعالیتهایش پرداختهام و در این مقاله فقط بر الگوسازی از احمد رضا تأکید مینمایم.
شخصیتهای نابینای فرهیخته بسیار در تاریخ بودهاند؛ در دوره جدید همچنین افرادی را داشتهایم ولی هیچ شخصیت نابینای ایران فیلم و سریال نشده است. همچنین تاکنون شنیده نشده نهادهای فرهنگی ـ هنری اقداماتی جهت الگوسازی از این شخصیتها انجام داده باشند. مهمترین شخصیت نابینا و فرهیخته در این دوره، دکتر محمد خزائلی است. هیچ فیلمی درباره ایشان نداریم. سه کتاب تاکنون درباره ایشان در ایران منتشر شده:
ـ دکتر محمد خزائلی قانونگذار روشندل، قدرت الله عفتی، زیر نظر محمد نوری، دفتر فرهنگ معلولین، 1391
ـ آشنایی با مفاخر؛ دکتر محمد خزائلی، حسین سبحانی، 1385، 20ص
ـ شب محمد خزائلی، مجله بخارا، دی ماه 1400 (مجموعه سخنرانی)
از نظر ارزش علمی و کیفیت، این سه اثر جمعآوری مطالب موجود است و پژوهش علمی و جامع نمیباشند. اما انعکاس محمد خزائلی در منابع مرجع فارسی ایرانی هم خیلی مطلوب نیست. دو دایرةالمعارف مهم یعنی دانشنامه جهان اسلام و دایرةالمعارف بزرگ اسلامی مدخل محمد خزائلی ندارند. دانشنامه دانشگستر، مقاله بسیار کوتاه در 50 سطر نوشت (جلد 7، ص298).
یکی از تخصصهای خزائلی، علوم قرآن بوده و به همین دلیل در دانشنامه قرآن و قرآن پژوهشی (از بهاءالدین خرمشاهی) زندگینامه تفصیلیتر از او ارائه کرده (جلد اول، ص986). اخیراً دایرةالمعارف نابینایی و نابینایان، علاوه بر خود مرحوم خزائلی، مقالات دیگری درباره فرزندان، آثار، مؤسسات او دارد و مفصلتر به او پرداخته است.
محمد خزائلی، چندین کتاب دارد که سالهاست مرجع پژوهشگران و حتی متن درسی در دانشگاه بوده مثل اعلام القرآن یا شرح بوستان، نماینده مجلس شورای ملی بوده و خدمات بسیار در آن دوره انجام داده؛ استاد دانشگاه بوده، دو دکترا در رشتههای ادبیات و حقوق داشته، چندین آموزشگاه و مدرسه برای نابینایان تأسیس کرد؛ و خدمات و فعالیتهایش در حدی هست که بتوان او را یکی از چهرههای فرهنگی و اجتماعی دانست. البته نابینا هم بوده و شاید مثل بسیاری از شخصیتهای نابینای دیگر مورد غفلت قرار گرفته است. البته ایشان یک نمونه از صدها است و خواستم اثبات کنم به چهرههای ایرانی دارای معلولیت بیتوجهی فاحش شده و تبعیض تألم آوری وجود دارد. اگر خزائلی در یک کشور اروپایی بود حتماً درباره او دهها فیلم و کتاب و دیگر آثار فرهنگی ارائه شده بود؛ اما چرا به او توجه جدی نشده، چون در رفرنسها و مراجع داخلی و خارجی مطرح نشده است.
باز به عنوان نمونه یکی از شخصیتهای نابینای غربی یعنی هلن کلر را از نظر «درباره نگاری» معرفی میکنم: کتابشناسی مستندی درباره او در سال 1399 در اینترنت به زبان انگلیسی منتشر شده که گویای این اطلاعات است:
1ـ 77 کتاب بین سالهای 1965 تا 2021 (یعنی 56 سال) درباره هلن کلر به زبان انگلیسی منتشر شده. یعنی هر سال بیش از یک کتاب درباره او منتشر شده است.
2ـ پنج فیلم مشهور درباره او ساخته شده، آن هم با شرکت هنرمندان سرشناس. این فیلمها به زبانهای مختلف و در کشورهای بسیار روی پرده رفته، از جمله در ایران.
3ـ در سالهای 1353 تا 1399 (یعنی 46 سال)، 56 کتاب به فارسی و در ایران درباره هلن کلر منتشر شده. 54 کتاب ترجمه از زبان انگلیسی و دو کتاب تألیف است.
این حجم انبوه ترجمه درباره یک شخصیت نشانگر نکاتی است:
ـ اقدامات متصدیان امور فرهنگی معلولان در اروپا در زمینه ترویج شخصیتهای مطلوب خودشان و الگوسازی از آنها، موفقیت و پیشرفت داشته است. حتی در کشورهای دیگر جهان توانستهاند، الگوهای مورد نظر خود را به گونهای مطرح کنند که با استقبال فراوان همراه گردد. ولی آیا ایران توانسته یکی از شخصیتهای موفق خود در حوزه معلولان در دیگر کشورها مطرح کند؟ پاسخ حتماً منفی است.
ـ بُرد فرهنگی یا نفوذ فرهنگی در ایران یا خارج، گونهای از کارآیی و جذابیت فرهنگ ملی است. با شعار نمیتوان مدعی برتری فرهنگی باشیم و بگوییم از نظر فرهنگی در جهان سرآمد هستیم در حالی که شاخصهای عینی و واقعی نه تنها برتری را نشان نمیدهد بلکه افول و سقوط را نشان میدهد.
ـ اروپا و آمریکا با برجستهسازی شخصیتهای نابینای خودشان و فرهنگسازی در این زمینه، زمینههای حضور و نفوذ فرهنگی و سیطره اجتماعی ـ اقتصادی را فراهم ساختهاند.
حداقل یکی از علل توجه به هلن کلر، اهتمام دایرةالمعارفها و کلاً منابع مرجع به اوست. حتی مراجع ایرانی مثل دانشنامه دانشگستر مقاله بلندتری نسبت به محمد خزائلی، به او اختصاص داده است.
نقش دایرةالمعارف و دیگر آثار مرجع
دایرةالمعارف نابینایی و نابینایان امسال در ایران منتشر شد، کتابی مرجع با حدود شش هزار مقاله در سه جلد که با همت و اهتمام گروهی از فرهنگ دوستان ایرانی و فارسی زبان تدوین و منتشر شد. 23 آبان ماه 1403 جشن رونمایی هم برگزار شد.
دایرةالمعارف گونهای از کتاب است که به لحاظ ویژگیهایی مثل استحکام علمی و تسهیل اطلاعرسانی، فرایند فرهنگسازی و معرفی فرهیختگان و ترویج چهرههای ملی را میتواند به خوبی اجرایی کند. در واقع دایرةالمعارف مثل رسانه عمل میکند و در ذهن میلیونها کاربر میتواند مؤثر باشد.
البته نشریات چون ماهنامه نسل مانا و آثار مرجع دیگر نظیر کتابشناسیها هم میتوانند چنین رسالتی را انجام دهند. مهم این است اینگونه آثار در بیرون کشور، حداقل در کشورهای فارسی زبان ترویج، تبلیغ و منتشر گردد. مدیران فرهنگی کشور و مسئولان نهادهای معلولان میتوانند هر اثر مرجعی که در ایران در زمینه نابینایان منتشر میشود، برای کتابخانههای ملی تاجیکستان و افغانستان و نیز برای کتابخانههای نابینایان این دو کشور هم بفرستند. البته از کتابخانههای دانشگاهی هم نباید غفلت کرد. از اینرو پیشنهاد میگردد، نهاد کتابخانههای عمومی و سازمان فرهنگ و ارتباطات با همکاری وزارت امور خارجه حداقل دایرةالمعارف نابینایی و نابینایان را برای مراکز کتابخانهای کشورهای فارسی زبان ارسال کند.
البته از مدیران محترم توقع افزونتر هست، اگر این اثر را برای کتابخانههای مهم جهان به ویژه در اروپا و آمریکا هم ارسال کنند، میتوانند اثباتگر نخبگی و پیشرفتگی فرهنگی ایران باشند. به ویژه برای کتابخانه کنگره آمریکا، کتابخانه دانشکده سوآس لندن، کتابخانه و موزه ملی لندن، کتابخانه ملی فرانسه و کتابخانه ملی برلین.
البته قبل از ارسال حتماً چند اقدام باید انجام گیرد.
ـ عنوان انگلیسی در پشت جلد بیاید.
ـ مقدمه جامع به زبان انگلیسی در پایان کتاب بیاید.
ـ شناسنامه و اطلاعات کامل کتاب به زبان انگلیسی در آخر کتاب بیاید.
چنین اقداماتی، پیامدها و تأثیرات فراوان خواهد داشت که به برخی اشاره میکنم:
ـ بستر ارتباطات سازنده را فراهم میآورد؛ رشد و پیشرفت نابینایان خودمان در گرو روابط آنها با جهان است. اینگونه داد و ستدها مشروط به اینکه دائماً پیگیری گردد، میتواند زمینه ساز گسترش روابط سازنده شود.
ـ جهان به سرعت رو به پیشرفت است، انواع فناوریهای مورد نیاز نابینایان هم هر روز چند گام جلوتر است. دریافت دستاوردهای مدرن وقتی تحقق پیدا میکند که آنان از وضع نابینایان ایران باخبر شوند، متوجه شوند در ایران شخصیتهای بزرگ، مدارس و مراکز قابل توجه، تحصیل کردههای نابینا، نشریات پیشرفته جریان دارند.
پس از این، شروع به ارتباطگیری و ارسال فناوریهای خود میکنند. ارسال دایرةالمعارف نابینایی و نابینایان در واقع خبررسانی و آغازگر روابط سازنده است. در واقع دایرةالمعارف مثل یک رسانه عمل میکند. به طوری که هر جا باشد، محیط را تحت تأثیر قرار میدهد. تصور کنید دایرةالمعارف نابینایی و نابینایان در کتابخانه کنگره آمریکا باشد هر روز هزاران مراجعه کننده، حتماً بعضی اطلاعات درباره ایران، نابینایی، نشریات یا شخصیتهای نابینا و موضوعات این چنینی میخواهند. اگر هر روز، ده کاربر به سمت این دایرةالمعارف راهنمایی شود، به دلیل اینکه این ده نفر بعضاً استاد، نویسنده، خبرنگار هستند، سرآغاز اطلاعرسانی مضاعف خواهد شد و سالانه هزاران خواهان به سمت موضوعات مورد نظر جهت پیدا میکنند.
نتیجهگیری
این مقاله درصدد کشف این مجهول است که چرا شخصیتهای دارای معلولیت همواره در ایران گمنام ماندند ولی چنین افرادی در غرب به عنوان الگو مطرح شده و درباره آنها، هنرمندان، پژوهشگران و نویسندگان، آثار بسیاری ارائه کردند؟ پس از بررسی چند نمونه متوجه شدم، یک دلیل آن عدم توجه دایرةالمعارفها و کلاً آثار مرجع به این شخصیتها در ایران است. برعکس در غرب رفرنسها به آنان اهتمام ویژه نمودهاند.
احمد رضا نمونهای است که متعلق به چند دهه قبل است و فاصله زمانی چندانی با ما ندارد و از طرف دیگر در تهران زندگی میکرده، یعنی در دهات دوردست نبوده؛ ولی درباره او سکوت و بیخبری است. یک علت آن عدم توجه رفرنسهای ایرانی و خارجی به اوست.
انتشار دایرةالمعارف نابینایی و نابینایان میتواند تا حدی این مشکل را در جامعه نابینایان مرتفع کند؛ اما برای حل کامل این مشکل لازم است انواع آثار مرجع به فراوانی تولید و عرضه شود.
در پایان امیدوارم مثل گذشته چنین فرصتهای بینظیر از بین نرود و مسئولان متوجه وظایف خود باشند.