فقر فرهنگی در نگاه به معلولیت در دانش‌آموختگان جامعه/ ادبیات دولتمردان فجیع بودن معلولیت را تداعی می‌کند.

رؤیا بابایی (خبرنگار حوزه افراد دارای معلولیت)

0

 

تعامل معلولین کنار سایر اقشار جامعه

اظهارات اخیر سخنگوی قوه قضائیه در خصوص ۹ بیماری که در اثر قصور پزشکی نابینا شده‌اند و همچنین ادبیات ناامید کننده دکتر فاضلی، جامعه‌شناس در این خصوص نشان می‌دهد نه تنها نگاه عامه مردم به معلولیت دچار کاستی است بلکه این مشکل فرهنگی در سطح افراد برجسته، مسئولان و چهره‌های شناخته شده کشور نیز جریان دارد.

این اظهارات آن هم از سوی برجستگان جامعه اگرچه برای اولین بار دیده و شنیده نمی‌شود؛ اما از شدت نفوذ آن در میان این گروه پرده برمی‌دارد و آدرس می‌دهد که ریشه عدم سامان‌دهی مشکلات افراد دارای معلولیت در جامعه کجاست.

 

زبانِ گروه‌های فاقد قدرت در معرض سوءاستفاده

دکتر ابوذر سمیعی، فعال حوزه نابینایان در خصوص ادبیات جامعه نسبت به معلولین و به طور مشخص نابينايان، می‌گوید:

در بررسی نگرش جامعه به حوزه معلولیت ابتدا باید ساختار زبان را مورد توجه قرار داد. چرا که زبان و فرهنگ در هم تنیده‌اند. زبان بخشی از فرهنگ را شکل و آن را انتقال می‌دهد و همچنین ساختار قدرت را باز تعیین می‌کند و این یعنی زبانِ گروه‌های فاقد قدرت می‌تواند مورد سوءاستفاده قرار گیرد و نمونه آن همین اظهارات اخیری است که در مورد نابینایان اتفاق افتاده است.

وی ادامه می‌دهد: شاید برخی بگویند در مقابل این عبارات به علت نگاه طنزآمیزشان باید ظرفیت داشت و کوتاه آمد، اما مسأله این نیست. مسأله این است که این اتفاقات کلیشه ایجاد می‌کند و این کلیشه‌ها به بازتولید معنا منجر شده و به مرور معرف آن فرد یا گروه اجتماعی می‌شوند؛ مثلاً در مورد افراد دارای معلولیت کلیشه‌ها موجب می‌شوند جامعه این گروه را ناتوان و محدود بپندارد و این گونه می‌شود که استفاده از عباراتی مانند “دشمن معلول یا دشمن کور” حتی در ادبیات دولتمردان هم جای گیرد. در این موارد قطعاً منظور دولتمردان ناتوانی و ضعف دشمن است اما جامعه از آن پس با شنیدن این عبارات، فرد دارای معلولیت را ناتوان تصور می‌کند.

عبارات حاوی بار منفی مخرب فرهنگ سازی

وی می‌افزاید: تا زمانی که استفاده از عبارات حاوی بار منفی در مورد افراد دارای معلولیت به ویژه در میان اداره کنندگان امور جامعه که توانایی بازتولید فرهنگ توسط زبان را دارند رواج دارد. ما هر چه قدر فرهنگ سازی کنیم تغییری اتفاق نمی‌افتد.

مثل همین اظهاراتی که اخیراً در مورد نابینایان شده. پس کلیشه‌ها می‌توانند فرهنگ بسازند و آن را انتقال دهند.

به گفته سمیعی واژه “کور” یک واژه توصیفی است و بار معنایی منفی ندارد و به افراد فاقد حس بینایی گفته می‌شود، اما به مرور بار معنایی منفی به آن اضافه شده و چون نابینایان گروه هم قدرتی برای دفاع از اصطلاحات مربوط به خود نداشتند اصل معنا از دست رفته و معنای دوم که بار منفی دارد به آن اضافه شده است.

 

قدرت باز پس‌گیری واژه‌ها

وی که خود به خانواده نابینایان تعلق دارد، همچنین بیان می‌کند: این اتفاق در مورد قومیت‌ها و مثال زدن یا گفتن لطیفه در موردشان هم مشاهده می‌شود؛ اما چند سال پیش وقتی در یکی از برنامه‌های تلویزیونی عبارتی در مورد آذری زبان‌ها استفاده شد، آذری زبان‌ها واکنش شدیدی نسبت به آن نشان دادند و به نظرم واکنش درستی بود. چون آن اتفاق داشت یک عبارت استعاری را بار قوم آذری می‌کرد که با واکنش آذربایجان این اتفاق عقب‌گرد کرد و پس از آن هم استفاده از چنین عباراتی بسیار کمرنگ شد.

از دیدگاه سمیعی در واقع آذری زبان‌ها در این اقدام قدرت خودشان را نشان دادند و اجازه ندادند از آنها و ادبیات مربوط به آنها سوءاستفاده شود و این نمونه‌ای است که اهمیت زبان به عنوان عامل اثرگذار در فرهنگ و قدرت را نشان می‌دهد.

 

استقراض از فرهنگ معلولیت ناشی از قدرت ضعیف معلولان

وی استقراض از فرهنگ معلولیت را ناشی از قدرت ضعیف افراد دارای معلولیت دانسته و می‌گوید: این اتفاق همواره در طول تاریخ و توسط عامه مردم افتاده و نمونه بارز آن ضرب‌المثل‌هایی مانند عقل سالم در بدن سالم و نمونه‌های مشابه آن است که اقدام اثربخشی هم برای مبارزه با آن انجام نشده در حالی که در سطح دنیا هرگاه از فرهنگ حوزه معلولیت استقراضی صورت گرفته جنبش‌های مختلفی راه افتاده که موفقیت‌آمیز هم بوده است.

 

اشتباه نابخشودنی جامعه شناسان

سمیعی در ادامه می‌گوید: به کارگیری این ادبیات از سوی افرادی خارج از حوزه علوم انسانی تا حدی قابل گذشت است، اما از طرف کسی که دانش جامعه شناسی و علوم انسانی دارد و به تأثیر زبان بر فرهنگ آگاه است پذیرفتنی نیست و طبیعی نیست که این افراد به تأثیر سخنان خود آگاه نباشند و یا اثر آن را نپذیرند. این در حالی است که همین افراد هنگام صحبت در حوزه‌هایی مانند مثلاً زنان، مراقب ادبیاتشان هستند و نسبت به سالیان قبل از واژگان دارای بار منفی کمتری استفاده می‌کنند.

معلولان، ضعیف در دفاع از خود

این فعال حوزه نابینایان کشور ادامه می‌دهد: نکته دیگر ضعف زبانی افراد دارای معلولیت در دفاع از خودشان است. در واقع این گروه آن گونه که باید نتوانسته‌اند از خودشان دفاع و از بازتولید بار منفی اصطلاحات و عبارات مربوط به خودشان پیشگیری کنند و این است که در حوزه ادبیات و نگرش، در کماکان بر همان پاشنه قدیمی می‌چرخد و ما به جایی می‌رسیم که ادبیات منفی در سطح نخبگانی که افراد باسوادی هستند و در همه حوزه‌ها سعی می‌کنند بهتر صحبت کنند و دانش بیشتری دارند مانند دکتر فاضلی این ادبیات بروز می‌کند.

 

سکوت معلولان، عامل اشاعه ادبیات غلط در مورد آنها

وی اضافه می‌کند: اما عجیب‌ترین نکته در این زمینه سکوت و بی‌تفاوتی خود افراد دارای معلولیت، سازمان‌ها و سمن‌های مربوط به آنهاست و اینکه خود معلولان در مواقعی ادبیات منفی علیه خود را چیز مهمی قلمداد نمی‌کنند و از آن به عنوان یک اصطلاح یاد می‌کنند.

به گفته سمیعی سکوت و عدم موضع‌گیری خود افراد دارای معلولیت و پذیرش اینکه واکنش به این ادبیات، حساسیت زیادی است فضا را برای اشاعه این ادبیات باز می‌گذارند که این پذیرفتنی نیست و به جرئت می‌توان گفت یکی از دلایلی که فراخوان‌های معلولان مورد توجه قرار نمی‌گیرد ریشه در همین بی‌تفاوتی افراد دارای معلولیت دارد.

این فعال حوزه نابینایان بی‌تفاوتی افراد دارای معلولیت نسبت به ادبیات منفی رایج به خودشان را نتیجه همین نگاه‌های منفی جامعه و تحمیل چندين ساله ادبیات اهانت‌آمیز به معلولان دانسته و اظهار می‌کند: در واقع معلولان به نوعی محدودیت و درماندگی را در خود پذیرفته‌اند و همین می‌شود که بزرگترین گردهمایی‌های معلولان به بیش از ۸۰۰ نفر نمی‌رسد.

 

بهزیستی، نامدافع حق معلولان

او می‌گوید: همچنین بخش قابل توجهی از سهم تقصیر عدم ایجاد اعتماد به نفس و پذیرش احساس درماندگی در افراد دارای معلولیت بر گردن سازمان بهزیستی است. تاکنون از بهزیستی اعتراض رسمی و صحیحی نسبت به ادبیات نادرست رایج در جامعه نسبت به معلولان و دفاع همه‌جانبه از آنها دیده نشده، این سازمان از معلولان پشتیبانی کافی به عمل نیاورده و در زمینه اصلاح فرهنگ و ادبیات قدمی برنداشته است.

به تعبیر سمیعی در اثر بی‌تفاوتی سازمان بهزیستی متأسفانه افراد دارای معلولیت نه تنها به شناخت صحیحی از حقوق خود نرسیده‌اند، بلکه حتی نسبت به اندک اعتراضات موجود در این زمینه هم سوگیری می‌کنند و آن را حق خود نمی‌دانند و از آن به عنوان گاردگیری یا حساسیت بیش از حد یاد می‌کنند نه لزوم رعایت احترام به خود.

 

ادبیات دولتمردان در مورد معلولیت، عامل آسیب فرهنگی

سمیعی اذعان می‌دارد: در سطح رسمی و در مورد دولتمردان هم اگرچه به دلیل سواد و آگاهی‌شان انتظار می‌رود استفاده از این عبارات توسط آنها کمتر باشد، اما بین افراد حاضر در این سطح و عامه مردم دست کم در زمینه معلولیت تفاوت چندانی با فرهنگ عامه مردم دیده نمی‌شود.

وی می‌افزاید: در بسیاری از مسئولان، نوشته‌های رسمی، سخنرانی‌ها و گفتگوهای مقامات کشور استفاده ناخودآگاه از واژگان مربوط به معلولیت در مقام توهین دیده می‌شود و گواه این ادعا، گفتار یکی از وزرا در مراسم گرامیداشت روز جهانی معلولان است که در حضور جمع بزرگی از این طیف «ایرانی بدون معلول آرزو کرد»، قرار داشتن در کنار افراد دارای معلولیت را برای مدیران بهزیستی سختی دانست و خطاب به آنها گفت: «سختی شما در همین است که منقلب می‌شوید.»

به گفته سمیعی بسیاری از افراد از جمله سخنگوی قوه قضائیه نمی‌دانند با به کارگیری برخی عبارات یا با تسلیت گفتن و مصادف دانستن نابینایی با مرگ چه آسیبی به فرهنگ جامعه می‌زنند و تا چه اندازه موجب تداوم کلیشه‌ها می‌شوند.

این دکترای مدیریت فرهنگی معتقد است: می‌توان گفت که این مشکل فرهنگی و نداشتن تعریف درست از معلولیت حتی در بین افراد برجسته جامعه وجود دارد و حتی دولتمردان با این واژگان تلویحاً تداعی می‌کنند که معلولیت امر فجیعی است و زوایا و لایه‌های زیرین کلام خود را در اثرگذاری بر دیگران نمی‌بینند در حالی که نتیجه این حرف این می‌شود که عامه مردم از این واژگان برای توهین و تحقیر استفاده می‌کنند.

 

کهنه فرهنگ در حال انتقال به نسل‌ها

وی ابراز می‌دارد: در بسیاری از حوزه‌ها مانند زنان و… در مدارس و جامعه آموزش‌هایی داده شده و فرهنگ جامعه در آن زمینه بهبود یافته اما در مورد معلولیت نه در مدرسه و نه در هیچ محفل اجتماعی صحبتی نشده تا آموخته‌های نادرست قدیمی اصلاح شود و از همین رو آن فرهنگ مندرس و کهنه هنوز سینه به سینه به نسل‌های جدید منتقل می‌شود.

 

تأثیر جنبش‌های مدنی

سمیعی همچنان تأکيد می‌کند: واژه کور وقتی به عنوان توهین مورد استفاده قرار می‌گیرد بد است و در این مواقع لازم است به آن اعتراض شود، اما تاکنون جامعه معلولان یا نابینایان چنین اقدامی نکرده‌اند در حالی که در سطح دنیا در این زمینه جنبش‌های موفقی صورت گرفته؛ مثلاً در خصوص به کارگیری واژه “ریتارد” به معنای عقب‌مانده و یا کلمه “اسپاستیک” به معنای افراد دچار اسپاسم عضلانی که برای تمسخر مورد استفاده قرار می‌گرفت جنبشی شکل گرفت که موجب عدم به کارگیری این واژگان در قالب تمسخر شد و از آن پس استفاده کنندگان این لغات از جمله بوریس جانسون وادار به عذرخواهی شدند.

یک جنبش دیگر به نام “بازپس‌گیری واژگان یا ریکلیمینگ لنگویج” شروع به پس گرفتن واژه‌ها کرد. به این معنا که افراد دارای معلولیت اعلام کردند واژگانی مانند “کور یا دِف” ویژگی ما را توصیف می‌کند اما کسی حق ندارد از این عبارات به عنوان توهین استفاده کند. ما هم باید فعال باشیم و اجازه ندهیم از ادبیات حوزه معلولیت برای توهین و تحقیر وام گرفته شود.

 

راهکارهای اصلاح فرهنگ

دکتر سمیعی شکل‌گیری گفتمان‌های مختلف در حوزه معلولیت و ادبیات افراد دارای معلولیت را عامل رسیدن به سرفصل‌ها و راهکارهای نو برای آگاهی عموم از این حوزه می‌داند و می‌گوید: تا زمانی که این گفتمان‌ها شکل نگیرد جامعه، مردم عادی و مسئولان قادر به اصلاح نگاه خود به معلولان و آسیب نزدن به ادبیات و فرهنگ این حوزه نخواهند بود.

وی تأکید می‌کند: وظیفه جامعه و مسئولان صیانت از حقوق همه آحاد است و دانشگاه‌ها هم باید سهمی در آموزش مفاهیم و ادبیات ناظر بر حوزه معلولیت داشته باشند، اما در شرایط فعلی ما نمی‌توانیم منتظر بمانيم تا دیگران قدمی در این رابطه بردارند. بلکه باید با ابزارهای موجود خودمان پیش برویم و چشم و گوش جامعه را باز کنیم.

 

رؤیا بابایی

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

حاصل عبارت را در کادر بنویسید. *-- بارگیری کد امنیتی --