یکسانی اندیشه‌ها

میرهادی نائینی زاده (دکتری پژوهشهای قرآنی)

0

برداشتن موانع در مسیر راه‌یابی به هیئت منصفه

تجربه‌ی مارینین گرین

برگرفته از نشریه‌ی بریل مانیتور ۲۰۲۵

سخن سردبیر

قضاوت، بیش از آنکه به دیدن وابسته باشد، به اندیشیدن مرتبط است. مارینین گرین، عضو هیئت‌مدیره فدراسیون ملی نابینایان و رئیس این نهاد در ایلینوی، در روایت خود نشان می‌دهد که چگونه حضور یک قاضی مشتاق، دادستانی منصف، و تیم دفاعی که مانعی بر سر راه او ایجاد نکردند، در کنار تلاش‌های خودش، امکان عضویتش در هیئت منصفه را فراهم کرد. او از اشتیاقش برای پیوستن به هیئت منصفه، ترس از مخالفت احتمالی، و در نهایت قدردانی‌اش از تسهیل‌گری مسئولان دادگاه که شرایط را برای ایفای نقش او به‌عنوان یک حقوق‌دان دارای آسیب بینایی فراهم کردند، سخن می‌گوید.

آغاز کار

من اخیراً یکی از اعضای هیئت منصفه‌ی دادگاهی با موضوع حمل اسلحه و مواد مخدر بودم. پیش از این نیز دو بار فرصت مشابهی برایم پیش آمده بود، اما به دلیل احتمال بالای مخالفت، آن را جدی نگرفته بودم. اما حالا که در فدراسیون ملی نابینایان سمت بالایی داشتم، نمی‌توانستم به سادگی از چنین فرصتی چشم‌پوشی کنم. باید شانس خود را امتحان می‌کردم تا با این کار، به حضور مؤثر نابینایان در جامعه ایلینوی کمک کنم. بعد از یک آخر هفته‌ی معمولی، آماده شدم تا باز هم جواب «نه» همیشگی را بشنوم و به خانه برگردم.

از دید من، گزینش اولین مانع جدی در این مسیر بود. کاملاً انتظار داشتم که فضا برای نابینایان مناسب‌سازی نشده باشد. هنگام مراجعه به باجه‌ی انتخاب، نیازمند کمک شدم. اما کسی در دادگاه به این موضوع توجه خاصی نکرد، که این را به فال نیک گرفتم.

متقاضیان عضویت در هیئت منصفه باید صفحه‌ی دوم یک فرم حقوقی را ارائه می‌کردند. از آنجا که من با عصا به آنجا رفته بودم و هیچ‌گونه امکاناتی برای دسترس‌پذیری فرم در نظر گرفته نشده بود، تصور کردم این پایان راه من است. اما فردی که مرا به سمت باجه راهنمایی کرده بود، توضیح داد که با قاضی در مورد نحوه‌ی تسهیل کار من صحبت کرده است. بعد از ۱۵ دقیقه اضطراب، او گفت که یکی از کارکنان دادگاه به‌عنوان منشی، خواندن و نوشتن اطلاعات لازم را برای من بر عهده خواهد گرفت. با این اتفاق، من هنوز نسبت به ادامه‌ی فرایند چندان خوش‌بین نبودم.

مرحله‌ی دوم: ورود به اتاق مصاحبه

در فرم درخواست، گزینه‌ای برای اشاره به دشواری‌های انجام کار وجود داشت که متقاضیان می‌توانستند موارد مرتبط را علامت بزنند. یکی از این موارد، نابینایی و ناشنوایی بود که من آن را علامت نزدم. مطابق انتظار، قاضی پرسید: «آیا نابینایی شما مانعی برای انجام این کار نیست؟» من پاسخ دادم: در صورتی که دادگاه تسهیلات لازم را برای مطلع شدن نابینایان از جزئیات پرونده فراهم کند، مشکلی وجود نخواهد داشت.

پرسش قاضی درباره‌ی شواهد ویدئویی بود. توضیح دادم: «اگر این ویدئوها دارای توضیحات صوتی باشند، فرد نابینا نیز مانند سایر اعضا می‌تواند در تصمیم‌گیری مشارکت فعال داشته باشد.» همچنین بر این نکته تأکید کردم که  قضاوت، به اندیشه مربوط است، نه به بینایی.

پس از پرسش‌هایی درباره‌ی سوابق تحصیلی و حرفه‌ای، اشاره کردم که تجربه‌ی کار به‌عنوان وکیل در شهر شیکاگو را نیز دارم. احساس کردم که احتمال انتخاب شدنم وجود دارد، و حسم درست بود. مدتی بعد دوباره به اتاق فراخوانده شدم و سوگند یاد کردم. لحظه‌ای که می‌تواند نقطه‌ی اوج فعالیت حرفه‌ای هر فردی باشد که در هیئت منصفه مشغول به کار می‌شود.

فراهم‌سازی تسهیلات لازم

بعد از هیجان ناشی از پذیرفته شدن، نوبت به تنظیم شرایط کار برای من رسید. با توجه به اینکه اعضای هیئت منصفه باید برخی موارد را یادداشت کنند، قرار شد من از لپ‌تاپی استفاده کنم که دارای صفحه‌خوان باشد. برای حفظ امنیت، قاضی تصمیم گرفت که مانند سایر اعضای هیئت منصفه که یادداشت‌هایشان نباید از محل کار خارج شود، لپ‌تاپ من نیز فقط در دادگاه قابل استفاده باشد.

چالش دیگر، نحوه‌ی شنیدن جریان دادگاه بود. پیشنهاد کردم که از یک هدفون استفاده کنم، به‌طوری که یک گوشم درگیر شنیدن محاکمه باشد و گوش دیگر برای دریافت اطلاعات از هدفون آزاد بماند. خوشبختانه این موضوع پذیرفته شد و من توانستم مانند سایر اعضای هیئت منصفه کارم را انجام دهم.

آغاز محاکمه

با شروع دادگاه، با چالش‌های جدیدی مواجه شدم. برخی شواهد کاملاً تصویری ارائه می‌شدند و حتی با تمایل قاضی برای افزودن توضیحات شفاهی، همچنان اطلاعاتی مغفول می‌ماند. برای نمونه، عکسی از تعدادی تیر در پرونده وجود داشت که توضیح آن هم کمکی به درک بهتر من نمی‌کرد. قاضی تصمیم گرفت که جزئیات بیشتری از این شواهد در دادگاه مطرح شود. چنین مواردی نشان می‌دهد که حتی با وجود تمایل به دسترس‌پذیری، چیزی جای آموزش صحیح را نمی‌گیرد.

یکی از اقدامات مهم قاضی، اصلاح جملاتی بود که به‌صورت مبهم بیان می‌شدند. برای مثال، اگر از واژه‌ی «اینجا» استفاده می‌شد، قاضی به‌طور دقیق‌تر «بالا سمت راست» را اضافه می‌کرد.

تصمیم‌گیری نهایی

در مرحله‌ی صدور رأی، متوجه شدم که باوجود تلاش‌های صورت‌گرفته، سیستم قضایی ما هنوز برای یکسان‌سازی شرایط کار نابینایان نیازمند اصلاحات اساسی است. تهیه‌ی نسخه‌های دسترس‌پذیر از اسناد دادگاه می‌توانست کار من را تسهیل کند.

اقدامات پس از محاکمه

بعد از پایان دادگاه، قاضی از اعضای هیئت منصفه خواست تا نظرات خود را درباره‌ی روند محاکمه بیان کنند. من از این فرصت استفاده کرده و از قاضی بابت در نظر گرفتن شرایط خاص من تشکر کردم. همچنین، درباره‌ی اهمیت دسترس‌پذیری بیشتر برای افراد نابینا صحبت کردم و پیشنهاد دادم که نسخه‌های متنی مناسب‌سازی‌شده برای نابینایان در دسترس قرار گیرد.

قاضی علاقهی زیادی به این موضوع نشان داد و من از این فرصت استفاده کرده و او را برای حضور در کنوانسیون سال آینده، فدراسیون ملی نابینایان دعوت کردم. برایش توضیح دادم که حضور او در این کنفرانس می‌تواند پیام مهمی برای جامعه‌ی نابینایان داشته باشد. او نیز پذیرفت که در صورت امکان، در کنوانسیون شرکت کند.

پیش‌تر گفته بودم که از توصیه کردن به کودکان و نوجوانان لذت می‌برم اما تمایلی به قبول مسئولیت در قبال آن‌ها ندارم. اما ذهن باز، هوشیاری، و مهر قاضی این پرونده، چنان مرا تحت تأثیر قرار داد که حالا حتی می‌توانم به ازدواج با فردی با چنین ویژگی‌هایی فکر کنم. ازدواجی که فرزندانی به بار آورد که انصاف، پذیرش، و تمایل به حضور همه‌ی اقشار در سیستم قضایی را از والدین خود به ارث ببرند.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

حاصل عبارت را در کادر بنویسید. *-- بارگیری کد امنیتی --