همگی به احترامش بلند میشوند و چند ثانیه مداوم او را تشویق میکنند. یکی از فرهنگیترین چهرههای جامعه نابینایان در میانیترین روز فصل بهار، قدم به یکی از قدیمیترین سمنهای ویژه نابینایان گذاشته است. چند دقیقه بعد، تنها بازمانده از نسل دکتر خزائلی و دکتر علوی هم از راه میرسد و روز خاطرهانگیز در انجمن نابینایان ایران حالا تکمیل شده است.
روز شانزدهم اردیبهشتماه در دقایق پایانی دومین جلسه شورای سیاستگذاری جشنواره کاما، بانوی نامدار اپرای ایران وارد سالن کنفرانس انجمن میشود. کارشناسان و مدیران فرهنگی از نهادهای مختلف به احترام ورود پری زنگنه از جا برمیخیزند و ثانیههای متمادی او را تشویق میکنند. پریرخ شاه یلانی، مشهور به پری زنگنه متولد سال ۱۳۱۸ در کاشان است. او که فارغالتحصیل شاخه اپرا از کنسرواتوار عالی موسیقی تهران است، در سال ۱۳۵۰ و در یک حادثه ساده رانندگی به علت پرتاب خرده شیشههای اتومبیل پیکان، بینایی خود را از دست میدهد. صدای او در محافل هنری مهم جهان از جمله تالار الیس تالی در لینکن سنتر نیویورک، هربست در سانفرانسیسکو، دانشگاه هاروارد در بوستون، سل گو در پاریس، هرکولس در مونیخ، و تالارهایی در سرتاسر ژاپن پخش شده است. بعد از پایان نشست کاما، دکتر عبدالعزیز واحدی که متولد سال 1313 در سنقر کرمانشاه است هم از راه میرسد. او که 48 سال است در کشور فرانسه زندگی میکند، چند روزی است راهی وطن شده. فرصت را غنیمت میشماریم و توسط آقای نوری او را به انجمن دعوت میکنیم. با شور و حرارت به استقبال او میروم. اینکه در سن 91 سالگی تا این اندازه قبراق و سرحال است مرا شگفتزده میکند. دکتر عزیز واحدی به همراه دکتر خزائلی و دکتر علوی بنیانگذار بسیاری از اولینها در تاریخ نابینایان ایران بودهاند؛ از تأسیس مدرسه رضا پهلوی (شهید محبی) تا سازمان ملی رفاه نابینایان، اولین چاپخانه تخصصی بریل در ایران و اولین کتابخانه گویا برای نابینایان از تلاشهای او و همکارانش در دهه چهل و پنجاه شمسی است.
در جمع ما، علیاکبر جمالی مدیرعامل، منصور شادکام قائممقام انجمن و محمد نوری مدیرعامل دفتر فرهنگ معلولین نیز حضور دارند. اعظم چلوی نیز تصاویر و عکسهای این دیدار را ثبت و ضبط میکند. به عزیز واحدی از نسل مانا میگویم. از دور هم جمع شدن حدود سی نفر از افراد دارای معلولیت که 26 نفر از آنها نابینا و کمبینا هستند. از شنیدن چاپ نشریهای به خط بریل در ایران به هیجان میآید و میگوید: انتشار نشریه یکی از مشکلترین کارها در این دوره و زمانه است. در این دیدار سهساعته از هر دری سخن به میان آمد. دکتر واحدی میگفت در مدرسه پهلوی یکی از شاگردانم به واسطه تحصیل من در آلمان از گشتاپوها میپرسید و در همین حین، پری زنگنه گفت: زمانی که برای تکمیل دوره آوازم به شهر آکسبورگ رفته بودم از آلمانیها میپرسیدم شما زمان گشتاپوها کجا بودید؟ آنها میگفتند وقتی گشتاپوها قدم میزدند ما بسیار هراسان میشدیم. دکتر واحدی اضافه میکند بههرحال این هم یکی از نقاط تاریک تاریخ است و آنها جنایتهای زیادی را مرتکب شدند. (گشتاپو پلیس مخفی آلمان بود که به سرکوبکردن مخالفین و مبارزه با جاسوسان میپرداخت.
این سازمان در سال ۱۹۳۳ میلادی به دستور هیتلر پیشوای آلمان تشکیل شد.) دکتر واحدی ادامه میدهد من در کتاب خاطراتم هم اشاره کردهام؛ نابینایان ایران در آن دوران دو شانس بزرگ آوردند؛ یکی نابینا شدن خانم زنگنه بود که ما به واسطه ایشان بسیاری از کمکها را جذب میکردیم و دیگری، تصادف آقای هویدا که بعد از شکستن پای ایشان و به واسطه اینکه جراح ایشان دکتر شیخالاسلام زاده بود، ما کمی پولدار شدیم و توانستیم یک سریکارها را پیش ببریم. خانم زنگنه نیز عواید حاصل از کنسرتهای خود در سراسر دنیا را به صندوق نابینایان واریز میکردند و هر وقت ما بهوسیله نقلیه نیاز داشتیم، باتوجهبه اینکه مورد احترام مقامات آن روزهای ایران بودند، با یک تماس ایشان پیکان جلوی سازمان حاضر بود. در بخشی دیگر از این نشست صمیمانه، پری زنگنه به بازدید خود از یکی از مدارس کاشان در سالهای اخیر اشاره میکند و با دغدغه میگوید: متأسفانه نسل جدید دکتر خزائلی را نمیشناسد. هر چه من از خدمات این مرد بزرگ برای آنها میگفتم آنها هیچ علاقهای برای شناخت ایشان نداشتند. از شما تقاضا دارم دانشنامه زندگی دکتر خزائلیها و دکتر واحدیها را به سراسر ایران ارسال کنید. همه باید با خدمات این بزرگمردان در جامعه نابینایان آشنا شوند. به ایشان قول دادیم کتابچهای از زندگی دکتر خزائلی گردآوری کرده و نسخه بریل و صوتی آن را منتشر کنیم. دکتر واحدی در بخش دیگری از سخنان خود گفت: من به همراه دکتر خزائلی، دکتر علوی و دکتر ضرابی مراکز زیادی را برای نابینایان راهاندازی کردهایم. زمین فعلی انجمن توسط یکی از دوستان دکتر ضرابی یعنی خانم تیمسار درخشان، به سازمان ملی رفاه نابینایان اهدا شد. همچنین مرکزی در جنوب تهران توسط محمدعلی خزانه که ایشان هم از دوستان دکتر ضرابی بودند، اهدا شد و ما آنجا را تبدیل به یک کارگاه اشتغال برای نابینایان کردیم که 600 نفر در آن مشغول به کار بودند که انشا الله الان هم باشند. در این لحظه آقای جمالی گفت: مرکز خزانه تقریباً تعطیل شده است که دکتر واحدی پاسخ داد: این مسئله یک تراژدی بزرگ است. صحبت از چاپخانه بریل انجمن به میان آمد که با حمایت سفارت استرالیا تجهیز شده است. در این هنگام دکتر واحدی به دیدار خودش و دکتر خزائلی با مصطفی مصباحزاده، بنیانگذار مؤسسه کیهان، سناتور و نماینده شورای ملی اشاره میکند و میگوید: در سال 1345 گفتیم نابینایان چاپخانهای برای چاپ کتب بریل ندارند که کل هزینه تجهیز چاپخانه توسط آقای مصباحزاده به مبلغ 200 هزار تومان به ما داده شد و ظرف 6 ماه این چاپخانه را در دفتر روزنامه کیهان راهاندازی کردیم. اولین تولیدات ما هم سال 1348 منتشر شد. شاید 200 هزار تومان آن زمان معادل 20 میلیارد الان باشد. در ادامه دکتر واحدی از زندگی فرزندانش در فرانسه میگوید که همگی موفق هستند. همسر فقید ایشان سیمین صحت نیز در کن فرانسه دفن شده است. دکتر واحدی اشاره میکند که سال 56 از ایران به فرانسه مهاجرت کرده است و سال 67 منزل خود در ایران که یک ویلای 500 متری در نیاوران بوده است را به قیمت 5 میلیون تومان فروخته و چند روز پیش در ایران یک کفش را به قیمت 5 میلیون تومان خریده است؟!
در ادامه، سخن از دائرةالمعارف نابینایی و نابینایان به میان آمد که سال گذشته توسط انجمن نابینایان ایران و دفتر فرهنگ معلولین منتشر شد. آقای نوری به مهمانان توضیح داد در این کتاب که بیش از شش هزار مقاله درباره نابینایان منتشر شده است، یک مقاله به پری زنگنه و دو مقاله به کتابهای آن سوی تاریکی و آواز پریها از نوشتههای ایشان اختصاص یافته است. همچنین یک مقاله مفصل به زندگی عبدالعزیز واحدی پرداخته است. آقای نوری میگوید: شما باید از گذشته بیشتر بنویسید. در این لحظه پری زنگنه با گلایه از خبرنگاران میگوید: خسته شده است که خبرنگاران با او تماس میگیرند و از زندگینامه ایشان میپرسند. زنگنه میگوید: دیگر چقدر باید از زندگی خودم بگویم و بنویسم؟ از بس خبرنگاران ساعتهای طولانی برای مصاحبه به منزل ما میآیند که مرا گوشهنشین کردهاند. در این لحظه آقای شادکام سه جلد از کتاب دائرةالمعارف نابینایی و نابینایان را به دکتر واحدی و پری زنگنه هدیه میدهد؛ لوح تقدیری هم از سوی انجمن نابینایان ایران و جشنواره ملی کاما به آنها تقدیم میشود. متن لوح تقدیر که توسط محمد نوری خوانده میشود، اشک شوق از چشمان پری زنگنه جاری میشود و زیر لب میگوید: این لوح را به مردم ایران و به قلب خودم تقدیم میکنم. پری زنگنه در این نشست صمیمی گفت: این دیدار باعث شد کمی بیشتر بکوشم و دوباره اگر مزاحم نشوند، کمی تدریس کنم و بخوانم. از نابینایان میخواهم خود را بیاطلاع نشان ندهند و نسبت به همه مسائل آگاه باشند. دکتر واحدی نیز در پایان این دیدار گفت: خیلی امیدوار شدم وقتی میبینم جوانانی در این انجمن فعالیت میکنند که تا این اندازه پویا و فعال هستند و نابینایان را به جامعه معرفی میکنند. دقیقاً من هم وقتی در سال 1341 پس از تحصیل در آلمان و اتریش وارد ایران شدم، یکی از اهدافم معرفی چهره درستی از نابینایان به جامعه و گسترش مسائل آموزشی و توانبخشی در میان نابینایان ایران بود. نشست با دکتر واحدی و پری زنگنه حاوی مرور خاطرات و پراکندهگوییهای فراوانی است که مطرحکردن تمامی آنها از حوصله این گزارش خارج است. اما از هر دوی آنها قول گرفتهایم به صورت جداگانه نزدشان برویم و از طرف نسل مانا یک مصاحبه مفصل چندساعته با آنها داشته باشیم. قاب دونفره عزیز واحدی و پری زنگنه که بر روی جلد چهل و یکمین شماره ماهنامه نسل مانا نقش بسته است، یکی از به یاد ماندنیترین قابهایی است که در سالهای اخیر در این ماهنامه به روی جلد رفته است. شانزدهم اردیبهشتماه 1404 یکی از خاطرهانگیزترین روزهای تاریخ ۳۱ساله انجمن نابینایان ایران بود و امیدوارم سایر سمنها نیز در استانهای خود توجه بیشتری به پیشکسوتان نابینا و کمبینا داشته باشند و هر از چند گاهی با دعوتکردن از آنها پای درد دل و تجربه آنها بنشینند. این امر هم انگیزهای جدید به این افراد میدهد و هم حاوی تجربیات خوبی برای جوانترها است.