در ستون فناوری این شماره از ماهنامه نسل مانا، مطلب، کمی با مطالب معمول این ستون متفاوت است. در این شماره خلاصهای از مطلبی را میخوانید که دیدگاهی نسبتاً منتقدانه به فناوری دارد و به این واقعیت اشاره میکند که هرچند فناوریهای پیشرفته میتوانند در زمینه مهارتهای جهتیابی و حرکت مکمل خوبی باشند؛ اما، بههیچوجه جایگزین مهارتهای سنتی که به فناوری وابسته نیستند نمیشوند. در ادامه شما را به خواندن این محتوا دعوت میکنیم.
بدون شک انقلاب دیجیتالی، دسترسیپذیری بیشتری را نسبت به آنچه قبلاً تجربه کردهایم برای ما فراهم کرده است؛ هرچند، مجبور بودهایم سخت تلاش کنیم تا مطمئن شویم که در این انقلاب گنجانده میشویم. این فناوریها زندگی روزمره ما را آسانتر و زندگی کاری ما را بهینهتر کردهاند و حالا با نقش روبهرشد هوش مصنوعی، امکانات موجود تقریباً بیش از حد گیجکننده به نظر میرسند. بااینحال، این شگفتیهای دیجیتال کامل نیستند و همه پاسخها را در خود ندارند.
هر یک از ما باید طیف وسیعی از مهارتها را یاد بگیریم. از جایگزینهای سنتی و غیرفناورانه شروع کنیم و در کنار آن مهارتهای موردنیاز محیطِ در حال تکامل با فناوری پیشرفته را تاحدامکان بیاموزیم. مربیانی که به دانشآموزان نابینا کمک میکنند تا این مهارتها را یاد بگیرند نهتنها باید با پیشرفت فناوری همگام باشند، بلکه باید رویکردهای مناسبی را برای آموزش ابداع کنند تا اطمینان حاصل شود که دانشآموزان واقعاً نقش مناسب فناوریهای دیجیتال را در زندگی خود درک میکنند.
این فناوریهای در حال تکامل میتوانند مزایا و کاستیهای زیادی داشته باشند و مربیان باید آماده باشند تا تجربه یادگیری مناسب را در لحظات آموزندهای که این کاستیها ایجاد میکنند ارائه دهند. شاید ارائه یک مثال به روشنشدن این نکته کمک کند؛
چند سال پیش یک دانشآموزِ کلاس جهتیابی و حرکت در مسیر ایستگاه اتوبوس بود. به دانشآموزان گفته شده بود که از جیپیاس تلفنهای هوشمند خود استفاده نکنند؛ اما، این دانشآموز خاص از این قانون پیروی نکرد و تجربه کرد که جیپیاس چقدر میتواند نادرست باشد. او ایده خوبی از موقعیت مکانی خود داشت، اما تصمیم گرفت که برای پیداکردن ایستگاه اتوبوسی که میخواست از آن بهعنوان یک نشانه استفاده کند جیپیاس تلفن خود را به کار بگیرد. او که تحتنظر مربی بود بیش از نیم ساعت در حال بررسی تلفن خود و جستجوی ایستگاه اتوبوس بود. او نمیدانست که چندین بار به فاصله پنج ششمتری ایستگاه اتوبوس رسیده، اما برگشته و در جهت مخالف راه رفته است. در نهایت لازم بود که مربی وارد عمل شود. از او پرسیده شد که چه اتفاقی افتاده و چرا او از جیپیاس استفاده میکند. او گفت که به این خاطر از جیپیاس استفاده میکند که سردرگم شده است. با اینکه میدانست در خیابان موردنظر قرار دارد به نظر نمیرسید که بتواند ایستگاه اتوبوس را پیدا کند. او گفت که جیپیاس مدام به او میگفت که باید به سمت غرب برود، اما بعد به او میگفت که خیلی از ایستگاه دور شده است و او برمیگشت. او نمیتوانست با استفاده از اطلاعاتی که جیپیاس به او میداد ایستگاه اتوبوس را پیدا کند. از او پرسیده شد: «ازآنجاییکه به نظر نمیرسد جیپیاس کمکی کند، چه راه دیگری را میتوانی امتحان کنی؟» او مدتی در مورد آن فکر کرد و سپس گفت: «فکر میکنم میتوانم پیادهروی به سمت غرب را امتحان کنم.» در عرض چند دقیقه، او ایستگاه اتوبوس را پیدا کرد و توانست از آنجا به مرکز آموزشی برگردد. بعد مربی با او صحبت کرد و او بهتر توانست دلایل عدم استفاده از جیپیاس در طول کلاسهای جهتیابی و حرکت و برخی از نقصهای فناوری را درک کند.
این موضوع همچنین به نیاز مربیان برای درک این فناوریهای جدید و آزمایشِ تواناییهای برنامههایی مثل بی مای ایآی اشاره دارد.
خارج از محیط آموزشی نیز موقعیتهای مشابهی پیش میآید؛ باید در نظر گرفته شود که دانشآموزان پس از اتمام آموزش و ورود فناوریهای جدید به زندگیشان چگونه با موقعیتهای دنیای واقعی برخورد خواهند کرد.
واضح است که مربیان باید مجموعهای از مهارتها را در اختیار دانشآموزان خود قرار دهند تا بتوانند از محیط آموزشی به دنیای روزمره و از یک موقعیت یا فناوری به موقعیت یا فناوری دیگر منتقل شوند. بارها پیشآمده که یک دانشآموزِ جهتیابی و حرکت در دفتر مربی نشسته و وظیفه برنامهریزی مسیر به مکانی ناآشنا را بر عهده داشته است و تلفن هوشمند در دست، از اینکه اطلاعات مورد نیاز از طریق اینترنت در دسترس نیست، ابراز ناخرسندی کرده است. وقتی از او پرسیده میشود که آیا راه دیگری برای بهدستآوردن اطلاعات لازم وجود دارد، ایده برقراری یک تماس تلفنی ساده با کسبوکار موردنظر برای درخواست مسیر به ذهن دانشآموز خطور نمیکند.
این موضوع به لزوم وجود نوع بسیار عمیقتری از مهارت اشاره دارد و چیزی نیست که ما معمولاً آن را بهعنوان یک مهارت در نظر میگیریم. دانشآموزان باید یک فلسفه مثبت و ریشهدار از نابینایی در خود پرورش دهند. این فلسفه فقط در مورد احساس ما در مورد نابینا بودن، درونی کردن معنای واقعی نابینایی، چگونگی تعامل ما با دیگران یا ایستادگی در برابر موانع نیست؛ اگرچه، مطمئناً شامل همه این موارد میشود. فلسفه ما باید مجموعهای از اصول و انتظارات درونی باشد که ما را به کاوش در محیط، جمعآوری اطلاعات، استفاده از منابع، حل مسئله و یافتن راهحلها سوق میدهد. از طریق این الگوی فلسفی است که فلسفه تدریس جهتیابی و حرکت توسعهیافته است. مهمترین کار مربیان الگوسازی این اصول فلسفی اصلی و کمک به دانشآموزان برای پرورش فلسفه ریشهدار خود است تا آنها به یادگیرندگان مادامالعمر تبدیل شوند.
دستگاههای جدید با فناوریهای پیشرفته بهویژه آنهایی که مبتنی بر هوش مصنوعی هستند، بینایی موجود کاربر را افزایش میدهند یا مانند یک دستیار انسانی اطلاعات بصری را به خروجی لمسی یا کلامی تبدیل میکنند؛ بنابراین، وسوسهانگیز است که از بهکارگیری این فناوریهای نوظهور در محیط آموزشی خودداری شود. اما باید آنچه را که در دنیای اطراف ما اتفاق میافتد و دیجیتالی شده است را هم در نظر بگیریم. امروزه اکثر محیطهای آموزشی، فرصتهای شغلی و سایر جنبههای زندگی روزمره به مهارتهای پیشرفته نیاز دارند. مسئله این نیست که آیا این فناوریها باید به دانشآموزان توانبخشی معرفی شوند یا خیر؛ بلکه، مسئله زمان این معرفی و چگونگی آن است.
دانشآموزان تمایل دارند مهارتهای آشنا یا آسانتر را برتر بدانند؛ بهخصوص زمانی که این دیدگاه توسط نگرشهای اجتماعی تقویت شود. در نتیجه اگر مهارتهای غیربصری به طور کامل پرورش نیافته باشند دانشآموزان ممکن است ابزارهای دیجیتال را صرفاً به دلیل سهولت استفاده بدون درک کامل محدودیتهای آنها ترجیح دهند. برای حمایت از تصمیمگیری آگاهانه دانشآموزان در مورد فناوریهای دیجیتال، این فناوریها باید تنها پس از اینکه دانشآموزان تسلط کافی را در مهارتهای غیردیجیتالِ معادل کسب کردند معرفی شوند. هیچ یک از اینها به این معنی نیست که این فناوریها بیفایده هستند؛ اگر ظرفیتها و اهداف آنها بهدرستی درک شود. درنظرگرفتن آنها بهعنوان وسیلهای برای افزایش مهارتهای موجود یا بهعنوان یک ابزار اضافی احتمالی در زمانی که شرایط سایر گزینههای غیربصری را ناکارآمد میکند یک دیدگاه منطقی است. ارائه این فناوریها در این چارچوب مرجع بهعنوان یک تقویت بالقوه برای مهارتهای موجود و یک ابزار اضافی در جعبهابزار میتواند دانشآموزان را برای انتخابهای آگاهانه در آینده دیجیتال آماده کند.
منبع: مجله بریل مانیتور
ترجمه و گردآوری: میثم امینی