سرانجام به نقطهای رسیدهایم که یک گام با هدف نهایی فاصله داریم، این نقطه کسب استقلال است و آن هدف نهایی، خودشکوفایی؛ در این شماره استقلال را مورد بررسی قرار میدهیم.
یک نکته طلایی را نباید فراموش کنیم؛ مفهوم استقلال چیزی متفاوت با انزوا است و اگر میگوییم فردی مستقل است به این معنا نیست که منزوی است و هیچگاه به ارتباط و یاری دیگران نیازمند نیست؛ بلکه، فردی که مستقل است، به خوبی از پس خود برمیآید و میتواند به زندگی خود سامان دهد و میداند که چه موقع از دیگران کمک بخواهد و با اطرافیان خود ارتباط مؤثر برقرار کند.
یک فرد مستقل را میتوانیم فردی بدانیم که نیازهای خود را شناخته و در برطرفکردن آنها به صورت آگاهانه عمل میکند؛ مثلاً، نیاز مالی، نیاز به برقراری ارتباطات اجتماعی و… که برطرفکردن هر یک استقلال در آن بخش را نشان میدهد. در این حالت میگوییم فرد به استقلال مالی رسیده یا به استقلال اجتماعی دست پیدا کرده، اما استقلال در یک فرد نابینا و کمبینا جنبههای دیگری هم دارد. به طور مثال استقلال حرکتی؛ استقلال حرکتی به این معناست که فرد نابینا یا کمبینا بتواند به طور مستقل در شهر رفتوآمد کند و این خود شامل استفاده از عصای سفید، شناخت مسیرهای مختلف و استفاده از وسایل حملونقل عمومی است.
در مورد استقلال اجتماعی هم بسیار مهم است که فرد نابینا یا کمبینا توانایی خوبی در برقراری ارتباطات اجتماعی داشته باشد و بتواند در فعالیتهای اجتماعی مشارکت کند. این بخش از استقلال را میتوانیم برای یک فرد نابینا و یا کمبینا دارای اهمیت بالایی بدانیم؛ زیرا، یک فرد که دچار نقص حسی است – در این نوشتار مطلقاً منظور ما نقص بینایی است – چه بخواهد چه نخواهد ناچار است گاهی اوقات از اطرافیان خود درخواست کمک کند و این در حالی به بهترین شکل رخ میدهد که فرد به بلوغ اجتماعی رسیده باشد و توانایی تشخیص این مسئله را داشته باشد که از چه کسی، در چه موقعیتی و تا چه حدی میتواند درخواست یاری کند.
یک فرد دارای آسیب بینایی هم باید مانند سایر افراد جامعه از پس مخارج خود بربیاید و بتواند خود را از نظر مالی تأمین کند. این فرد را میتوانیم فردی دارای استقلال مالی بدانیم. داشتن این جنبه از استقلال کمی دشوارتر از سایر بخشها به نظر میآید؛ اما با انتخابهای صحیح در دوره تحصیل و آموختن مهارتهای مختلف و مفید، میتوان به این جنبه از استقلال هم دست پیدا کرد.
یکی از انواع استقلال که کمتر در مورد آن صحبت میشود، استقلال عاطفی است؛ استقلال عاطفی به این معناست که فرد نابینا بتواند احساسات خود را بشناسد، با آنها کنار بیاید و روابط عاطفی سالمی برقرار کند. این نوع استقلال به فرد کمک میکند تا اعتمادبهنفس بیشتری داشته باشد.
اگر به هر یک از انواع استقلال که به آنها اشاره کردیم توجه کنید، به این نتیجه خواهید رسید که دست پیدا کردن به هر یک از این جنبهها نیازمند گذراندن موفقیت آمیز مراحل گذشته است؛ هر یک از انواع استقلال خود نیازمند پذیرش مشکل بینایی است و در مرحله بعد نیازمند آموختن مهارتهای گوناگون و سرانجام پرورش که در شماره قبل در مورد آن صحبت کردیم.
پس تا به اینجا به خوبی دریافتیم که استقلال برای یک فرد نابینا و کمبینا صرفاً به معنای انجامدادن کارهای روزمره نیست؛ بلکه گستردگی بیشتری دارد.
والدین و آموزگاران افراد نابینا و کمبینا نقش بسیار مهمی در دستیابی به استقلال این افراد ایفا میکنند.
اگر بخواهیم چند مورد از وظایفی را که پدر و مادر و آموزگار نباید از انجام آنها غافل شوند نام ببریم، میتوانیم به این موارد اشاره کنیم:
۱ فراهمکردن فرصتهایی برای تجربه و یادگیری مهارتهای جدید
۲ تشویق به استفاده از وسایل کمک حرکتی مانند عصای سفید
۳ ایجاد فضایی امن و قابل دسترس برای کاوش و حرکت
۴ حمایت عاطفی و تشویق به خودباوری
حال که تا حدودی با مفهوم استقلال آشنا شدیم و در شمارههای قبل به مقدماتی برای رسیدن به این استقلال اشاره کردیم، زمان آن رسیده که در شماره بعد و آخرین شماره از مجموعه نابینا و جامعه، به خودشکوفایی بپردازیم و هدف نهایی هر انسانی را مورد بررسی قرار دهیم.
امید آن است که هر یک از همنوعان من در هر جا تا حدی به امکانات مادّی و معنوی دسترسی داشته باشند تا بتوانند در نهایت به یک نابینا و یا کمبینای مستقل تبدیل شوند و بتوانند به سمت خودشکوفایی حرکت کنند تا هر یک سفیری برای معرفی جامعه بزرگ و پر استعداد نابینایان باشند.