یادداشت مهمان،چشم اندازی به صدمین سال ورود خط بریل در ایران (قسمت دوم)
یدالله فردین ستوده و پریسا صالحی
نخستین مرکز آموزش نابینایان در تهران، در سال 1329 در خیابان ری ، با عنوان رودکی شروع به کار کرد . در آن زمان شروع فعالیت از طریق رادیو اطلاعرسانی شد؛ آن آموزشگاه ، فقط یک معلم داشت به نام آقای کابُلی؛ ایشان از پایه اول تا ششم ابتدایی تدریس میکردند، کارگاه حصیر بافی و بُرُس سازی داشتند و از همه مهمتر آموزش موسیقی میدادند که در آن بسیار هم موفق بودند. آموزش موسیقی در اشتغالزایی نابینایان نقش موثری داشت.
متأسفانه در سال 1340 ، به علت تغییر کاربری ، مرکز تعطیل شد و فقط مدارس اصفهان به امر آموزش نابینایان مشغول شدند؛ البته آنها هم بخاطر شرایط مالی ، افراد زیادی را نمیتوانستند بپذیرند؛ دولت هم هنوز در این خصـــــوص قدمی هر چند اندک بر نمیداشت .
دکتر حسن علوی پس از بازدید از مرکز آموزشی نابینایان رودکی و مشاهده وضعیت نامناسب نابینایان، تصمیم گرفت آموزشگاهی پیشرفته برای آنها تأسیس کند؛ زمینی اهدایی در غرب تهران فراهم شد و دو نفر هم به انگلستان فرستاده شدند تا با آموزش نابینایان آشنا شوند. آقایان مرحوم ابوالقاسم مینایی و مرحوم عبدالرحیم بقایی دو فرد انتخاب شده بودند. آنها پس از دو سال، در سال 1343 به ایران برگشتند. بهرهبرداری ساختمان آموزشگاه هم در سال 1343 به پایان رسید و با نام آموزشگاه نابینایان رضا پهلوی شروع به کار کرد.
در خصوص نامگذاری آموزشگاه نابینایان به رضا پهلوی، دو نظریه ابراز شده است: یکی این که کلنگزنی توسط دکتر علوی در سال 1340، مصادف شد با اولین سالگرد تولد رضا پهلوی؛ دیگر این که زمین اهدایی در محدوده ۲۵ساله تهران قرار نداشت، از این جهت این نام را انتخاب کرد تا بتواند در آنجا ساخت و ساز کند. به قول حافظشناسان، چو نیست خواجه حافظ، معذور دار ما را.
حالا ما باید بگوییم، چون نیست دکتر علوی، و تاریخ کَتبی، معذور دار ما را.
بههرحال آموزشگاه کار خود را در 27 مهر ماه 1343 ، رسما شروع کرد و از این به بعد تعداد بیشتری تحت پوشش آموزش و پرورش در آمدند. به همین جهت میتوان دکتر حسن علوی را بنیانگذار تعلیم و تربیت نوین نابینایان در ایران دانست. آموزشگاه در آن تابستان ، شروع خوبی داشت؛ کتابهای ابتدایی با علامتهای جدید و همسانسازی شده فارسی به درخواست کشور هندوستان نوشته شده بودند. دو گروه روزانه و شبانه روزی ، در این آموزشگاه تحصیل میکردند؛ اما متأسفانه بعضی از دانش آموزان از کلاس دوم ابتدایی تا ششم ابتدایی خود باید سر کلاس مینشستند، بعضیها هم بچه هایشان را برای تحصیل نمیفرستادند ، چون معتقد بودند شاید آنها را بِکُشَند؛ بعدها به ترتیب افراد نابینا را به این آموزشگاه فرستادند تا ظرفیت تکمیل و پر شد. برای نوشتن نخست از لوح تخته ای دو خط شروع شد؛ سپس لوح تخته ای چهار خط و برای حساب نیز از مهره های مُکَعَب و بعد از مهره های مخصوص حساب استفاده میشد. در مرکز قبلی تهران از لوح حساب استفاده نمیکردند .
دختران هم از اواسط سال 1345 در این مرکز پذیرفته شدند و تا سال 1359 در آنجا تحصیل میکردند؛ بعد به جای دیگری منتقل شدند .
هنوز هم این آموزشگاه به کار خود ادامه میدهد؛ اما با شرایط اسفناک؛ چیزی که دکتر علوی برای نابینایان نمیخواست، پیش آمد. هر سال افرادی را به کنفرانسهای نابینایی میفرستادند؛ اما نفعی به حال نابینایان نداشت. در آموزشگاه بهجز دروس عمومی، موسیقی با علائم نت بینالمللی، توسط مرحوم آقای دودانگه، تدریس میشد؛ اما کیفیت مرکز ری را نداشت. ماساژ، ماشیننویسی بینایی و تلفن هم در آموزشگاه آموزش داده میشد. متأسفانه مهارتهای روزانه از جمله جهتیابی تا مدتها تدریس نمیشد. دکتر علوی هم از بعضی نابینایان رنجید و دیگر آنها را در مطب خود راه نداد. بههرحال او به گردن افرادی که در آن مدرسه درس خواندند حق دارد؛ روحش شاد و یادش گرامی باد.
بعد از انقلاب 1357 در ایران ، آموزشگاه رضا پهلوی یک بار به نام های علوی و شهید اسماعیل محبی تغییر یافت و در حال حاضر با دو عنوان شهید اسماعیل محبی و جواد موفقیان به فعالیت خود ادامه میدهد.
آموزشگاه نابینایان بزرگسال به نام محمد خزائلی هم در اواسط سال 1343 ، شروع به کار کرد او هم در این خصوص زحمات زیادی کشید؛ نامش گرامی باد .
آقای مدرسی، مدرس تلفن میگفت: «من به دعوت دکتر خزائلی برای آموزش تلفن به ایران آمدم که قدم بسیار بزرگی برای اشتغالزایی نابینایان محسوب میشد».
سپس مدارس یکی بعد از دیگری در شهرستانهای مختلف شروع به کار کردند. نابینایان جهت تحصیل در دبیرستان شبانه دکتر خزائلی رایگان ثبتنام میکردند و این کمک بسیار مهمی برای نابینایان بود.
میگویند: دکتر خزائلی همیشه نابینایان را به تحصیل تشویق میکرد.
به قول سعدی: سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آن است که نامش به نکویی نبرند
ادامه مطلب در قسمت بعدی.