ردپای نابینایان در آثار ادبی،گستره محبت، داستانی از عشق، امید و نابینایی

حسین آگاهی

0

در پشت جلد کتاب گستره محبت، نوشته نسرین قدیری، بخشی از شعر زیبای حمید مصدق را می‌خوانیم:

«آرزو می‌کردم

دشتِ سرشار زِ سرسبزیِ رؤیاها را

من گمان می‌کردم

دوستی همچون سروی سرسبز

چار فصلش همه آراستگیست

من چه می‌دانستم

هیبت باد زمستانی هست

من چه می‌دانستم

سبزه می‌پژمرد از بی‌آبی

سبزه یخ می‌زند از سردیِ دی

من چه می‌دانستم

دلِ هر کس دل نیست

قلب‌ها صیقلی از آهن و سنگ

قلب‌ها بی‌خبر از عاطفه‌اند»

این بار به سراغ رمانی ایرانی رفته‌ایم که در بهار 1377 و در انتشارات راوَک برای نخستین بار به چاپ رسیده‌است؛ گستره محبت، آن زمان که منتشر شد خوانندگان بسیاری یافت و هنوز هم کسانی که این کتاب را خوانده‌اند از صحنه‌های دراماتیکش یاد می‌کنند.

در آغاز این رمان، مانند بسیاری از آثار عاشقانه ایرانی، با آشنایی و ازدواج دختری به نام گیتی و پسری به نام کوروش روبه‌رو می‌شویم. گیتی دختری زیبا و از خانواده‌ای مرفه است و کورش نیز مهندس و فرزند یکی از مقاطعه‌کاران بزرگ تهران. پیش از روایت زندگی مشترک این دو، نویسنده ما را با گذشته گیتی آشنا می‌کند: پدر او پزشکی سرشناس و مادرش فارغ‌التحصیل پرستاری است. ازدواج والدین گیتی در ابتدا عاشقانه آغاز می‌شود، اما پس از مدتی روابطشان رو به سردی می‌گذارد. وقتی گیتی به دنیا می‌آید، پدر تمام محبتی را که همسرش از وی دریغ کرده، نثار دخترش می‌کند و مادر نیز با وجود گلایه‌های درونی، به بهترین شکل به تربیت گیتی می‌پردازد.

گیتی در رفاه و با بهترین امکانات، از سفرهای خارجی گرفته تا تحصیل در فرانسه، بزرگ می‌شود. والدینش به او القا می‌کنند که موجودی منحصربه‌فرد است و هیچ مردی شایستگی داشتن او را ندارد. پس از بازگشت به ایران، خواستگاران بسیاری به سراغش می‌آیند، اما گیتی همه را به دلیلی رد می‌کند و همین موضوع باعث نگرانی مادرش می‌شود. در این میان، یکی از آشنایان، کورش پیروزی ــ پسری تحصیل‌کرده در آمریکا ــ را به خانواده گیتی معرفی می‌کند. خانواده‌ها تصمیم می‌گیرند در مهمانی‌ای غیررسمی این دو را با هم آشنا کنند. در همان دیدار نخست، گیتی و کورش به یکدیگر دل می‌بازند و چون مانعی در میان نیست، خیلی زود ازدواج می‌کنند.

ماجرا زمانی رنگ و بوی تازه به خود می‌گیرد که پس از هفت سال زندگی مشترک، صاحب دختری به نام نهایت می‌شوند. در ابتدا همه چیز عادی به نظر می‌رسد، اما پس از چند ماه پزشکی متوجه نابینایی نهایت می‌شود. خانواده در ابتدا شوکه و ناامید می‌شوند، اما به‌تدریج نابینایی دخترشان را می‌پذیرند و همه تلاش خود را برای تربیت او به کار می‌گیرند.

نویسنده در این بخش با توصیفاتی گیرا، احساسات پدر و مادری که با چنین واقعیتی مواجه می‌شوند را به‌خوبی به تصویر می‌کشد. یکی از زیباترین صحنه‌ها زمانی است که گیتی با اشک و امید، تلاش می‌کند واکنش بصری دخترش را بسنجد و در نهایت با بغض، نابینایی او را باور می‌کند:

«چشم‌ها زیبا و طبیعی بودند. درشت، با مژگان پرپشت و برگشته؛ ولی دریغ از کوچک‌ترین حالتی حاکی از احساس یا درک. گیتی مبهوتِ فرزندش با خودش فکر می‌کرد: خدایا چگونه تابه‌حال متوجه این موضوع نشده بودم؟ دخترک با تکان دادن سر، چشم‌هایش به این سو و آن سو حرکت کردند. شکی در دل گیتی افتاد و در حالی که صدایش گویی از ته چاه در می‌آمد به کوروش گفت: نه کوروش این امکان نداره! چشماش تکون می‌خوره! و بعد بچه را روی تختخواب گذاشت و اسباب‌بازی بزرگ و صداداری را جلوی صورت او گرفت. کودک از وجود اسباب‌بازی به شوق آمد و دست و پا زد. نور امیدی در دل گیتی پدید آمد. کوروش به او گفت: گیتی جان! یک اسباب‌بازی بی‌صدا بیار! گیتی بلافاصله توپ رنگارنگ براقی را آورد و جلوی چشم‌های دخترش به حرکت درآورد. چشمان او بی‌حرکت و مات بودند و حرکات توپ را تعقیب نمی‌کردند. چشم‌های گیتی پر از اشک شد. به آرامی توپ را به کناری انداخت و کنار فرزندش نشست. صورتش را به صورت او نزدیک کرد او را بویید با بینی کوچک و قشنگش که از اشک خیس شده بود گونه دخترش را لمس کرد. دیدگان مخمور و مغرورش را که اشک‌آلود شده بودند با یک دنیا عشق و دوستی به دیدگان سیاه رنگ و مات دخترش دوخت، به آرامی خم شد و نوک بینی او را بوسید.»

از این نقطه به بعد، رمان، تصویری روشن از زندگی و آموزش کودکان نابینا را ارائه می‌دهد: از مناسب‌سازی محیط خانه و لزوم نظم در وسایل گرفته تا روش‌های تحصیل و مدارس مخصوص نابینایان و حتی علاقه بسیاری از نابینایان به موسیقی و مهارت‌های تحرک و جهت‌یابی؛ مشخص است که نویسنده برای پرداختن به این موضوع تحقیقات گسترده‌ای انجام داده است.

البته نکته‌ای در داستان وجود دارد که چندان واقعی به نظر نمی‌رسد: امکان بینا شدن نهایت از طریق پیوند چشم‌های مادرش به او. با آنکه بیش از ۲۵ سال از انتشار کتاب گذشته، چنین روشی هنوز در هیچ جای دنیا عملی نشده است. شاید نویسنده برای ایجاد هیجان بیشتر در داستان این اتفاق را گنجانده باشد. در هر حال، همین رویداد، داستان را به سمت پایانی پرکشش پیش می‌برد.

در مجموع، گسترۀ محبت اثری است که با پرداختن به موضوعی کمتر دیده‌شده در رمان‌های فارسی ــ یعنی زندگی یک کودک نابینا و خانواده‌اش ــ می‌تواند برای خوانندگان جذاب و آموزنده باشد.

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

حاصل عبارت را در کادر بنویسید. *-- بارگیری کد امنیتی --