اولین همایش گروه گشت سپید و افتتاح نمادین قله نابینایان
دکتر صلاحالدین محمدی، کوهنورد و دبیر آموزش و پرورش استثنایی
پاییز کمکم دارد دست و پایش را جمع میکند و نصف بیشتر راه منزل سوم خود را نیز طی کرده و نرمنرمک جای خود را به سلطان سپیدیها میدهد که از طرف دوست عزیزم جناب آقای سرمدی، به ضیافتی کوهنوردی در منطقۀ دارآباد تهران دعوت میشوم.
هرچند هنوز دو هفتۀ دیگر تا بانگ الرحیل پاییز و حرکت کاروان آن فرصت داریم؛ اما سپاه برف و سرمای زمستان پیش تاخته و پیشاپیش خود را به شهر و دیارمان رسانده است.
قبل از اینکه وارد گزارش کوهنوردی شویم، یادآوری چند نکته که در شکلگیری این صعود نقش داشتند، لازم است:
1- دیدن تصاویر کوهپیمایی اعضای انجمن نابینایان ایران در روز 23 مهرماه، روز جهانی ایمنی عصای سفید، از سوی گروههای کوهنوردی در فضای مجازی، باعث شد که کوهنوردان داوطلب با انجمن نابینایان تماس بگیرند و تمایل و علاقه خود را برای برگزاری صعود های مشترک با آنها ابراز دارند.
2- این ارتباط و پیوند مبارک خیلی زود در میان کوهنوردان علاقهمند و انجمن نابینایان ایران شکل میگیرد و اولین جلسات با تلاش آقای محمد عزیزی و مدیران انجمن برای برنامهریزی اولین صعود برگزار میشود.
3- تشکیل جلسات و تعامل نزدیک با افراد دارای آسیب بینایی، موجب آشنایی بیشتر همنوردان بینا با ویژگیها و توانمندیهای نابینایان میشود و پیشنهاد میدهند که در منطقۀ دارآباد مسیر صعود به قله عرقچین، نقطهای بهنام قلۀ نابینایان تعیین شود تا از یکسو بهصورت نمادین محلی بهعنوان قلۀ نابینایان تعیین شده باشد و از طرف دیگر همسو با فرهنگسازی در مورد نابینایان، سایر کوهنوردانی که در این مسیر تردد میکنند، بیش از پیش با نابینایان و فعالیتهای ورزشی آنها آشنا شوند.
4- مهمتر از همه اینکه این همدلیها باعث شد که گروه گشت سپید نابینایان، زیر نظر انجمن نابینایان ایران اعلام موجودیت کند و ازاینبهبعد با همراهی همدلان و همنوردان بینا، برنامههای کوهنوردی و طبیعتگردی خود را اجرا نمایند.
5- محمد عزیزی و دوستان کوهنوردش خیلی زود به وعدۀ خویش عمل میکنند و روز پنجشنبه هفدهم آذرماه را برای صعود و نصب تابلوی قله برنامهریزی مینمایند.
6- جناب آقای محمد عزیزی با همنوردان داوطلب، تمام هماهنگیها را انجام میدهند، تابلو را آماده مینمایند، ملزومات و مواد لازم برای نصب تابلو را تهیه میکنند، ما را مهمان خان کرم خویش میسازند و قرار و مدارها مشخص میشود.
بهاینترتیب با همت آسمانصفت همنوردان، برگ زرین دیگری در تاریخ انسانیت ورق میخورد و نمای شکوهمند دیگری از جلوههای مهر و دوستی انسانها در میان این ظلمت سرما و سیاهی نقش میبندد. قرارمان روز پنجشنبه 17 آذرماه و راس ساعت 10 صبح در نقطۀ ورودی دارآباد تعیین میشود. تمام مدعوین و عاشقان طبیعت درست سر زمان مقرر خود را به میعادگاه طبیعتدوستان میرسانند. چهرههای گشاده، موسیقی خندهها، دستهای مهربان، گامهای استوار و قلبهای گرمتر از خورشید در آن سرما، همه و همه جلوههایی از زیباییهای باغ دوستیها و انسانیت بود که صعودی بهیادماندنی را مژده میداد. اعضای کاروان گشت سپید، ترکیبی از گروه های کوهنوردی داوطلب و 18 نفر از افراد دارای آسیب بینایی بود و قرارمان پیمودن مسیر عشق با چاشنی مهر و دوستی. بهانۀ این کارناوال سپید نیز تعیین نقطهای بود بهعنوان قلۀ نمادین نابینایان در ارتفاع 2300 متری کوههای دارآباد و در مسیر قله عرقچین.
بالاخره زمان حرکت فرا رسید و با تعیین یار هر کدام از همنوردان نابینا و سازماندهی منظم توسط لیدر مجرب و محترم گروه، جناب آقای عزیزی، به سمت نقطۀ هدف حرکت کردیم. صعود از یک مسیر خاکی با شیب ملایم آغاز شد. هرچه که پیشتر میرفتیم، سوز سرما بیشتر خود را نشان میداد. مسیر زیادی را طی نکرده بودیم که پادشاه سرزمین سپید، فرش کافورفام و حریرگون خود را سخاوتمندانه زیر پای رهگذران گسترانید و از مهمانان خویش استقبال باشکوهی نمود. ما که چون پرندهای اسیر، از قفس دود و آلودگیهای صوتی تهران آزاد شدهایم، با دیدن برف، کودکانه ذوق میکنیم و از این همه سپیدی و پاکی مشعوف میشویم. از این نقطه به بعد، تمامی مسیر در میان مفروش سیمفام برفها طی میشود. بالاخره بعد از حدود یک ساعتونیم همقدمشدن با برفها، به نقطهای میرسیم که قرار است بهعنوان قلۀ نمادین نابینایان تعیین شود.
بساط پر مهر کوهنوردی در نهایت صمیمیت پهن میشود و همه بر خان مهر و دوستی مینشینیم و هریک از دوستان آنچه را که به همراه دارد، در طبق اخلاص مینهد و با رویی گشاده در میان سایر همنوردان تقسیم میکند. دوستان تابلوی قلۀ نابینایان را در ارتفاع 2300 متری نصب میکنند و این محل را رسماً بهعنوان قلۀ نابینایان در منطقه دارآباد تعیین میکنند تا انگیزهای گردد که دوستان دارای آسیب بینایی نیز محفلی برای طبیعتگردی خویش داشته باشند. اینهمه خوشدلی را ارج مینهیم و آن را به فال نیک میگیریم. همنوردان زحمت زیادی کشیدهاند و مقداری هیزم را تا این نقطه حمل کردهاند تا با برپایی آتش در میان برفها و آمادهساختن غذای گرم و دمنوش و چای ذغالی، بار دیگر گرمای مهر خود را در قلب ما بنشانند. پس از صرف ناهار، کمکم راه بازگشت را در پیش میگیریم و این روز را نیز در دفتر طلایی زندگی خویش جاودانه میسازیم.
در ساعت 14 و 30 دقیقه و در هوای پاک کوهستان، درست در زمانی که گام در راه بازگشت میگذاریم، پنبهزن آسمانها نیز شروع به کار میکند و آرامآرام پنبه میزند و ریزدانههای الماسگون برف را چون بزرگی صاحبکرم، بر سر میهمانان خویش میپاشد و بدرقۀ راهشان میکند.
به امید دیدار دوبارۀ شما در اوجی دیگر
جای دیگر دوستان سبز.