بااینکه در تمام سالهای مدرسه شاگرد زرنگ محسوب میشدم و هوش بالایی داشتم، اما از اینکه نمیتوانستم بهتنهایی جایی بروم عذاب میکشیدم.
هر روز مادر یا برادرم مرا تا مدرسه همراهی میکردند و من بهخصوص از وابسته بودن به برادری که از خودم چند سال کوچکتر بود، اذیت میشدم. این فکر که تا آخر عمر، حتی برای رفتن تا سر کوچه هم باید به خانوادهام نیازمند باشم، مأیوسم میکرد و با خودم میگفتم: وقتی هرگز نمیتوانم مستقل تا آنطرف خیابان بروم، درس خواندن و نخواندنم چه فرقی میکند؟!
آن وقتها نمیدانستم چیزی به نام «جهتیابی» وجود دارد و نابینایان با این مهارت میتوانند تا آن سر دنیا هم بروند، هر بار که دور از چشم خانواده تلاش کرده بودم مسیری را تنهایی بروم و تجربه کنم، با دست و پای زخمی و سر و صورت خونین برگشته بودم.
این مطالب را مهدی نوایی از سالهای مدرسهاش میگويد؛ فرد نابینایی که حالا دانشجوی کارشناسی ارشد حقوق است. او میگوید: ناامیدی من همینطور ادامه داشت؛ تا اینکه در اواخر سالهای راهنمایی با پسری که تازه به مدرسۀ ما آمده بود، همکلاسی شدم. او بسیار توانمند بود و من از روزی که دانستم او بااینکه فاصله خانهاش تا مدرسه دورتر از خانۀ ما است، بهتنهایی رفت و آمد میکند، جذب او شدم و ظرف چند هفته جهتیابی را از او یاد گرفتم. از آن سال دنیای من عوض شد و رضا به اندازۀ پدر و مادرم در زندگی من اثر گذاشت.
جهتيابی، واجبتر از نان شب
فنون جهتيابی و مسیریابی ازجمله مهارتهایی است که آموزش آن به افراد کمبینا و نابینا از نان شب هم واجبتر است؛ درواقع نابينايان علاوهبر مهارتهای تحصيلی بايد مهارت مسیریابی و جهتيابی را هم کسب کنند تا در بزرگسالی مستقل باشند و بتوانند با حداقل کمک در محيط حرکت کنند.
چون مقدمۀ آموزش مهارت جهتيابی، داشتن حواس پرورشيافته و توانايي انجام حرکت به صورتهای مختلف است؛ بنابراین اين آموزشها باید از سالهای کودکی آغاز شود، اما با وجود این میزان از اهمیتِ یادگیری جهتيابی در سنین پایین، هنوز جهتيابی بهطور آکادميک به نابینایان آموزش داده نمیشود و نابینایان این مهارت را همچنان بهصورت تجربی از یکدیگر میآموزند.
آماده برای یک عمر تنهایی
جهتیابی موضوعی کاملاً حساس است و به امنیت جانی انسانها مربوط میشود. اگر مربی در انتقال فنون دچار اشتباه شود، این اشتباه ممکن است به قیمت جان افراد تمام شود.
سازمان آموزش و پرورش استثنایی یکی از نهادهای متولی آموزش جهتیابی است، اما اغلب مدارس نمیتوانند این مهارت را به دانشآموز نابینا یاد بدهند، چون با گذشت نزديک به چهل سال از شروع آموزش نابينايان در ايران، وزارت آموزش و پرورش و آموزش استثنایی هنوز نتوانسته است این مهارت مهم را در شمار واحدهای درسی دانشآموزان با محدودیت بینایی درآورد تا این مهارت مهم بهعنوان یک ساعت آموزشی، وارد برنامۀ درسی هفتگی دانشآموزان نابینا شود.
همین نقص باعث شده تا مدارس نتوانند بهصورت رسمی آموزش جهتيابی را به عهده بگیرند و حتی نمیتوانند برای این کار مربی داشته باشند. اینگونه میشود که دانشآموز از مدرسۀ نابینایان بدون یادگیری استفاده از عصا فارغالتحصیل میشود و با وجود داشتن تحصیلات و تنی سالم، تنها به دلیل عدم یادگیری جهتيابی، آمادۀ یک عمر انزوا و اسارت در خانه میشود.
فقدان مسئولیت در متولیان اصلی
یکی از کارکنان آموزش استثنایی بیان میکند: در همهجای دنیا سیستم آموزش جهتیابی اینگونه است که مربیهای آموزشدیده در مراکز معتبر که گواهی آموزش دریافت کردهاند، در مراکز نابینایی فنونجهتیابی و حرکت را بهصورت عمومی یا خصوصی آموزش میدهند، اما در ایران نه مربیها بر اساس روشهای علمی آموزش میبینند و نه خبری از گواهی و مبنای علمی است و همۀ کسانی که آموزشمیدهند، کسانی هستند که خودشان بهصورت تجربی این مهارت را یاد گرفتهاند.
یکی از مسئولان سازمان بهزیستی میگوید: بهزیستی موظف است جهتيابی را در مراکز توانبخشی به نابینایان آموزش بدهد، اما بهزیستی در عمل برای این کار نه برنامهای دارد و نه بودجهای در نظر میگیرد، حتی اساساً مرکزی برای این آموزش وجود ندارد که نابینایان بتوانند به آن مراجعه کنند.
ضرورت آموزش جهتيابی در حکم ضرورت آموزش الفباست
علی عرفانینیا، دانشآموز سال دوازدهم، میگوید: آنچه در کنار درس برای فردی نابینا، بهویژه در دوران مدرسه مهم و ضروری است، آموزش جهتیابی است که متأسفانه در سیستم آموزشی ما وجود ندارد.
او که خود از دانشآموزان موفق نابیناست ادامه میدهد: فرد نابینا باید بهمحض ورود به مدرسه با جهتیابی و موانعی که ممکن است در رفت و آمد سر راهش قرار بگیرد، آشنا شود و آموزشهای لازم برای برخورد با این موانع را بیاموزد؛ بهطور مثال باید بیاموزد در هنگام عبور از خیابان چطور با عصایش به ماشینها علامت ایست بدهد تا عبور کند یا بداند عصایش را چگونه در دست بگیرد.
عرفانینیا اضافه میکند: بسیاری از دوستان دارای محدودیت به دلیل نیاموختن مهارتهای جهتیابی عصا را در خیابان طوری به دست میگیرند که در صورت برخورد با مانع، همان عصا باعث آسیب آنها میشود یا حتی در مدرسه چون کسی نیست بچهها را با محیط آشنا کند و حداقلهای مسیریابی را به آنها بگويد، بچهها پس از چند ماه همچنان راه خود را پیدا نمیکنند.
او تأکید میکند: آموزش جهتیابی در مدارس برای نابینایان کاملاً لازم است و جنبۀ زیربنایی دارد. برای اثبات این ضرورت کافی است بگویم بسیاری از افراد نابینا که نتوانستهاند جهتیابی را یاد بگیرند، پس از سالها هنوز برای رفت و آمد به دیگران وابسته هستند و با وجود توانمندیهای بالای علمی، نمیتوانند تنها جایی بروند و این مشکلی اساسی است.
به گفتۀ عرفانینیا سیستم آموزشی نباید با عدم ارائه آموزشهای لازم به گوشهنشینی نابینایان و عدم استقلال آنها دامن بزند. این سیستم وقتی در مدارس نابینایان را آموزش میدهد، باید بداند که زیرساخت همۀ این آموزشها استقلال و لازمۀ استقلال آموزش جهتيابی است و جهتيابی برای نابینایان حکم الفبا را دارد. آیا میشود قبل از آموزش الفبا به دانشآموز چیزی آموخت؟
سيستم آموزش استثنایی کشور، معلم آموزش جهتیابی ندارد
دکتر اشرف کریمی، نویسندۀ کتاب راهنمای برنامۀ درسی جهتیابی و حرکت، میگوید: سال ۱۳۷۵ شورای عالی آموزش و پرورش در مصوبۀ ناقصی آموزش جهتيابی به نابینایان را قبول کرد که در اجرا هم ناقص ماند.
او اضافه میکند: در سالهای اخیر با تلاش برخی کارشناسان دلسوز این آموزش دوباره پررنگ شد و دورههای آموزش ضمن خدمت در تهران گذاشته شد. در سالهای کرونا هم وقتی فضای مجازی مثل امروز محدود نبود، با برگزاری کلاس برخط در پلتفرمهای مختلف با هزینۀ کمتر، تعداد بیشتری از معلمان آموزش استثنایی را با این مقوله آشنا کردیم و حدود هفتاد تا صد نفر آموزش دیدند. ما هم بهصورت برخط کارهای آنها را نقد و ارزشیابی میکردیم، اما مصوبه دو اشکال اساسی داشت.
به گفتۀ کریمی نخستین اشکال مصوبۀ مذکور این بود که فقط ویژۀ دانشآموزان ابتدایی بود و اشکال بعدی این بود که این مصوبه با کاهش ساعتهای آموزش و تعطیلی پنجشنبهها، چون برنامۀ آکادميک در اولویت قرار گرفت، بهطور کامل فراموش شد.
این آموزگار باتجربۀ آموزش استثنایی بیان میکند: در کشورهای پیشرفته و بهخصوص در آمریکا بحث جهتیابی، دانشکده و دانشگاه دارد و به دانشآموختگان مدرک کارشناسی و کارشناسی ارشد داده میشود؛ بنابراین آموزش موضوعهای تخصصی مانند جهتيابی بر عهدۀ معلم معمولی گذاشته نمیشود، بلکه کسانی میتوانند در مدارس این دانش را تدریس کنند که دانشگاه رفته و دستکم ۱۲۰ ساعت با چشم بسته آموزش دیدهاند و آموزش آنها با تدریس سادۀ یک معلم از روی کتاب کاملاً متفاوت است.
به گفتۀ کریمی با وجود تلاشهای به عمل آمده، ما الآن در سيستم آموزش استثنایی کشور، معلم آموزش جهتیابی و رشتۀ دانشگاهی ویژۀ این بحث نداریم.
او که از روی علاقۀ شخصی، زندگی کاریاش را به سمت و سوی معلولیت تغییر مسیر داده است، توضیح میدهد: من با دانش نظری که در تدوین رسالۀ خودم هم با آن سروکار داشتم، در سال ۱۳۹۸، کتاب راهنمای برنامۀ درسی جهتیابی و حرکت را در دو بخش نظری و عملی منتشر کردم.
این مدرس آموزش استثنایی میافزاید: بابت انتشار این کتاب، نهتنها از من استقبال و حمایتی نشد و حق تألیف نگرفتم، بلکه پول ویرایش آن را هم خودم تأمین کردم. کتاب توسط دانشگاه علوم بهزیستی در هزار نسخه منتشر و بین استانها توزیع شد و همین برای من کافی است، چون از روی علاقۀ شخصی این کار را انجام دادم.
هنوز در میان نابینایان، هستند افرادی که تحت آموزشهای مربیان دورهدیده و باتجربۀ قدیمی مهارتهای جهتیابی و حرکت را فراگرفتهاند و بهخوبی از عهدۀ رفت و آمد و مراقبتهای روزمره برمیآیند، اما نابینایان جوانتر از دریافت چنین مهارتهایی محروم ماندهاند و در صورت تداوم وضع موجود و ادامۀ غفلت متولیان مربوط، در آینده باید شاهد جامعهای باشیم که نابینایانش بهسختی از پس رفع نیازهای روزمرهشان برمیآیند.
امید است مسئولین در مراکز دولتی همچون سازمان آموزش و پرورش استثنایی و بهزیستی و مراکز غیردولتی نظیر سازمانهای مردمنهاد، با اتکا به دانش صاحبنظران، بهسرعت اقدام مقتضی را برای رفع این نقیصۀ اساسی صورت دهند.