پیشخوان: مروری بر پادکستها و نشریات انگلیسیزبان ویژۀ افراد با آسیب بینایی
امید هاشمی: سردبیر
این بار پیشخوان را با معرفی ابزاری تازه برای مسیریابی نابینایان آغاز خواهیم کرد. همچنین خبری را هم دربارۀ یک ضبطکننده صدا با شما در میان خواهیم گذاشت و یک فعال کهنهکار در حوزۀ دیجیتال را که به نابینایان خدماتی ارائه داده است معرفی خواهیم کرد و در آخر هم مخاطبان پیشخوان را با ورزشی نوظهور برای نابینایان آشنا خواهیم کرد.
ابزار تازه برای مسیریابی نابینایان
یکی از قدیمیترین و شناختهشدهترین صداهایی که سالهای درازی است به خاطرۀ جمعی و حافظۀ شنیداری نابینایان دنیا بدل شده، صدای «جاناتان موزِن»[1] است؛ کسی که از رادیوهای محلی و ملی تا فرستندههای شخصی و پادکستهای اینترنتی، همه، را تجربه کرده و در حرفۀ خود، یعنی ساخت برنامههای رادیویی، متخصصی چیرهدست بهشمار میرود. او که مدتی است نام پادکستش را به «لیوینگ بلایندفولی»[2] تغییر داده، در جدیدترین اپیزود از پادکستش فناوری جالبی را معرفی کرده که به کمک یک فناوری نو، میتواند در مسیریابی نابینایان تحولی شگرف به وجود بیاورد. «فیلسپِیس»[3]نام یک کمپانی آلمانی است که از ۲۰۰۵م مشغول کار روی ابزارهای جانبی مسیریابی است؛ ابزارهایی که در ابتدا قرار نبوده برای نابینایان طراحی شوند، اما بعدها که بیشتر توسعه پیدا کردند مشخص شده که میتوانند برای نابینایان هم مفید واقع شوند. در این اپیزود، یکی از طراحان بههمراه یکی از مشتریان نابینا حضور داشتند و این ابزار تازه را از جنبههای گوناگون واکاوی کردند.
«نَویبِلت»[4] بهصورت ابزاری پوشیدنی طراحی شده است؛ ابزاری که دور سینۀ کاربر بسته میشود و میتواند با استفاده از پیغامهای لرزشی، اطلاعات مربوط به مسیر را به فرد نابینا منتقل کند. این پیغامها با استفاده از شانزده گونه لرزش به اطلاع فرد میرسد. با توجه به اینکه کاربر، نویبلت را مثل یک لباس بر تن میکند، این امکان فراهم است تا پیغامهای لرزشی از چهار جهتِ چپ، راست، جلو و عقب به اطلاع فرد برسد.
نویبلت صرفاً یک ابزار مسیریابی است و کمکی به تشخیص موانع نمیکند. برای این ابزار راهنما، دو حالت طراحی شده؛ یکی حالت قطبنما است که در این حالت فرد در هرلحظه میتواند جهت شمال را شناسایی کند؛ به این ترتیب که ویبره، از جهتی بر بدن فرد منتقل میشود که شمال هم همان طرف است. حالت دوم، وقتی است که فرد در نرمافزار نویبلت، مبدأ و مقصدش را مشخص میکند و میخواهد از این ابزار پوشیدنی برای مسیریابی استفاده کند، نویبلت به نرمافزارش در گوشی متصل میشود و در طول مسیر، هرجا که لازم باشد فرد به چپ یا راست بپیچد، بهوسیلۀ همان شانزده نوع پیغام لرزشی آن را به فرد اطلاع میدهد.
مزیت اصلی نویبلت این است که در مقایسه با نرمافزارهای مسیریاب، این سختافزار دیگر نیازی به درگیر کردن گوش فرد نابینا ندارد و به این ترتیب خطری او را تهدید نمیکند. همچنین کاربران دیگر نیازی به نگه داشتن گوشی در دستشان ندارند و میتوانند آن را در جیب یا کیفشان بگذارند؛ بهعلاوه افراد ناشنوانابینا هم بهسادگی میتوانند از این ابزار برای مسیریابی در مکانهای شلوغ استفاده کنند. دیگر امتیاز نویبلت این است که میتواند به کمک ویبرۀ ممتد که از محدودۀ ناف حس میشود به کاربر اطلاع بدهد که آیا مسیر مستقیم را طی میکند یا اینکه از مسیر خارج شده است. این امکان زمانی کارایی دارد که فرد مشغول عبور از عرض خیابان است و خروج از مسیر مستقیم ممکن است باعث ایجاد خطرات جانی برای او شود.
برای نابینایان آلمانی، اگر بتوانند از پزشکشان یک گواهی دال بر اینکه این ابزار کمکی زندگیشان را تسهیل میکند بیاورند، بیمه آن را رایگان در اختیارشان خواهد گذاشت، اما سایر نابینایان باید آن را به قیمت ۲۸۰۰ یورو بخرند. پیش از خرید دستگاه، علاقهمندان میتوانند با شرکت تماس بگیرند و آن را به مدت سه روز به امانت در اختیار داشته باشند. در طول این سه روز هم یک مشاور بهصورت تلفنی در کنارشان خواهد بود تا چم و خم استفاده از دستگاه را به آنها بیاموزد. در نسخۀ صوتی پیشخوان، دربارۀ تجربه برخی نابینایان از استفاده از نویبلت صحبت خواهیم کرد. همچنین اگر شنوندۀ ما باشید، از یک اتفاق جالب هم به کمک جاناتان موزن پرده برخواهیم داشت و آن هم چیزی نیست، مگر عرضۀ یک دستگاه ضبط صدای کاملاً حرفهای و دسترسیپذیر. همینطور به بهانۀ پرداختن به پادکست جاناتان موزن، بد ندیدیم قدری دربارۀ زندگی پر ثمر و سودبخش او هم با مخاطبانمان گفتگو کنیم.
سفری به درازای بیست سال
مهمان آخرین اپیزود از پادکست «اِفاِسکَست»،[5]بهانه را به دست ما علاقهمندان به نوستالژی زد تا کمی بتوانیم برای خودمان خاطرهبازی و خاطرهبافی کنیم. در بین سالهای ۱۹۹۰ تا ۲۰۱۰، درست مثل همین حالا که رقابتی بر سر دو صفحهخوان محبوب ویندوز وجود دارد و هر یک میخواهند سهم دیگری را تصاحب کنند، آن روزها هم چنین رقابتی وجود داشت. یک پای ماجرا همچنان جاز بود و سمت دیگر بهجای اِنویدیاِی، نام «ویندو آیز»[6] شنیده میشد؛ صفحهخوانی که ما ایرانیها کمتر به آن دسترسی داشتیم؛ چونکه نسخههای قفلشکستهاش کمتر به دستمان میرسید و امکان افزودن موتور صوتی فارسی به آن هم فراهم نبود، اما همیشه در محافل تخصصی بحث بر سر کیفیت این دو صفحهخوان به راه بود.
در آخرین شماره از افاسکست، «داگ جافری»،[7] مدیر و طراح ویندوز آیز، به پرسشهای مجری پاسخ میداد. او که خود بینا است، در این گفتگوی مفصل، به چگونگی ورودش به دنیای نابینایان و شکلگیری ایدۀ ویندو آیز و شیوۀ تبلیغاتش و چرایی توقف توسعۀ این صفحهخوان میپردازد.
اولین مواجهه داگ با رایانه به سال ۱۹۷۸ بازمیگردد؛ روزی که با پدرش به نمایشگاهی محلی رفته بوده و آنجا یکی از نسخههای اولیۀ رایانههای اپل را مشاهده میکند. میگوید: «روی صفحۀ کامپیوتر، اشکال و گرافیکهایی در حال نمایش بود. با خود تصور کردم که من یک روز باید یکی مثل این دستگاه داشته باشم. قیمت آن دستگاه آن روزها بیش از هزار دلار بود. بالاخره توانستم حدود یک سال بعد، یکی برای خودم بخرم». داگ دو سه سالی را به آشنایی با رایانه و علوم مربوط با آن میگذارند؛ تا اینکه در سال ۱۹۸۲ در یکی از فروشگاههای محلی شغل مرتبط با رایانه برایش پیدا میشود. آشنایی او با نیازهای نابینایان هم آنجا ایجاد میشود.
او دربارۀ نخستین برخوردش با نابینایان میگوید: «روزی در آن فروشگاه محلی نابینایی به من مراجعه کرد تا برای نرمافزاری که نوشته بود قفلی طراحی کنم تا او بتواند با خیال راحت آن را بفروشد. این نرمافزار، داکیومنتس نام داشت که به کاربران امکان میداد با استفاده از خروجی صوتی، متن بنویسند. آنجا بود که من با دنیای نابینایان و توانمندیها و نیازهایشان آشنا شدم».
داگ پس از این آشنایی به مدت هفت سال با این فرد نابینا همکاری کرد و در طول این هفت سال، ایدههای مختلفی را در زمینۀ صوتی کردن کامپیوتر، باهم به سرانجام رساندند که در نسخۀ صوتی پیشخوان بهتفصیل دربارهشان صحبت شده است. بیل، دوست نابینای داگ، در ۱۹۸۹ تصمیم گرفت به کسب و کارش پایان دهد؛ بنابراین داگ باید ادامۀ مسیر را بهتنهایی میپیمود. او بیش از یکسال را به طراحی صفحهخوانی به نام «ووکالآیز»[8] پرداخت و در این مسیر با یک متخصص سختافزار هم مرتبط شد تا بخش سختافزاری را پیش ببرد. حاصل این ارتباط، صفحهخوان محبوب ووکالآیز بود که آن روزها به نابینایان امکان میداد بتوانند از سیستمعامل داس استفاده کنند.
با ورود ویندوز به عرصۀ رقابت سیستمعاملها بازی عوض شد و آنها ناچار به تغییر سیاستهایشان شدند. فعالیت این گروه دونفره تا سال ۲۰۱۰ ادامه داشت و در آن سال آنها تصمیم به فروش مجموعۀ تجاری خودشان با نام «جی دبلیو مایکرو»[9] گرفتند؛ ماجرایی که خود حکایتی شنیدنی دارد. شرح این ماجرا را به نسخۀ صوتی پیشخوان واگذار میکنیم. شما همچنین میتوانید دربارۀ شغل فعلی داگ هم در نسخۀ صوتی بشنوید؛ شغلی که همچنان مرتبط با نابینایان است و داگ همچنان ما را وامدار خدمات خودش نگه داشته است.
قایقرانی نابینایان طرحی تازه از سرزمین دریاچهها
ایالت مینِسوتای آمریکا را «سرزمین دههزار دریاچه» میخوانند، البته تعداد دریاچههای این ایالت حدود دوهزارتا بیشتر است، اما به این نام معروف شده است، پس بیراه نیست اگر بشنویم قایقرانی نابینایان برای نخستین بار در این ایالت بنا نهاده شده است؛ ورزشی که برایش قوانین دقیقی پیشبینی شده است و بنیانگذارانش به دنبال اضافه کردنش به فهرست ورزشهای پارالمپیک هستند. در قایقرانی نابینایان، مثل سایر ورزشها، کلاسبندی صورت میگیرد و ورزشکاران بر اساس میزان بیناییشان باهم رقابت میکنند. همچنین هر تیم باید متشکل از دو ورزشکار بینا و دو نفر نابینا باشد. یکی از بیناها کار مدیریت تاکتیکی و اعلام مسیر و نقشهخوانی را انجام میدهد و دیگری هم در کارهای مربوط به قایق به نابینایان کمک میکند. شرط لازم برای حضور هر تیم در مسابقه این است که سکاندار حتماً نابینا باشد.
در قایقرانی نابینایان تابهحال یک دوره مسابقات بینالمللی برگزار شده است. اگر شنوندۀ پیشخوان باشید دربارۀ این ورزش بهتفصیل برایتان خواهیم گفت و چند و چون شکلگیری آن را واکاوی خواهیم کرد. نسخۀ صوتی پیشخوان را از وبگاه نسل مانا و شبکههای اجتماعی ما دریافت کنید.
[1] Jonathan Mosen
[2] Living Blindfully
[3] Feelspace
[4] Navibelt
[5] FSCast
[6] Window eyes
[7] Doug Geoffray
[8] Vocal-eyes
[9] GW-Micro