پس از ۴۱ سال! برداشتی از اپیزود ۸۷ مدرسه Hadley، با عنوان یادگیری بریل برای زندگی روزمره
مترجم: میرهادی نایینیزاده
چند وقت است که نمیبینید؟
نابینای مادرزاد هستید یا دیرتر دچار آسیب بینایی شدید؟
اگر دیر نابینا هستید، کی فهمیدید که بینایی شما دچار اختلال شده؟
بعد از کاهش قدرت بینایی، به این فکر کردید که میتوانید از خط بریل استفاده کنید؟
برای اینکه بیشتر با اهمیت خط بریل در زندگی روزمره آشنا باشیم، پیشنهاد میکنم حتماً داستان ویندی اسپنسر دیویس را دنبال کنید. ویندی ۴۱ سال معلم ورزش بوده و بر اثر برخورد توپ کمکم بینایی خود را از دست داده است. او با کمک تیم بریل مدرسه هدلی موفق شده تا شروعی دوباره داشته باشد. حال با هم گفتگوی دنت جانسون را با ویندی اسپنسر دیویس مرور میکنیم:
* برامون بگو نابیناییات چه طور اتفاق افتاد و چی شد تصمیم گرفتی بریل یاد بگیری؟
ـ من توی فیلادلفیا معلم ورزش بودم، یه بار یه توپ فوتبال خورد تو صورتم و از همون موقع بیناییم شروع کرد به کم شدن. توی سال ۲۰۱۶ قدرت بیناییم به حدی کم شد که تصمیم گرفتم بازنشسته بشم. خب بعد از ۴۱ سال تدریس برام سخت بود با شرایط جدید کنار بیام؛ اما مشاورم بهم تأکید کرد، نباید تسلیم بشم و باید سعی کنم به وضع جدید عادت کنم. من شانس اینو داشتم که یه نفر از آشناهام که مثل من نابینا شده بود رو تو کتابخونه پیدا کنم. اون راجع به بریل با من حرف زد و بهم گفت خط بریل یه جوری کار کردن باهاش مثل دست زدن به یه جعبهی تخممرغ میمونه. من اولش خیلی با بریل ارتباط برقرار نکردم. توی کتابخونه یاد گرفته بودم با آیفون کار کنم؛ از طریق صفحه دسترسپذیری آیفون با هدلی آشنا شدم و فهمیدم که اونجا کلاس بریل برگزار میشه. حالا من میتونم از A تا Z و همه اعداد رو به بریل بشناسم.
* اون چیزی که واقعاً تو رو به این فکر انداخت که بهتره شروع کنی به یاد گرفتن بریل چی بود؟
ـ خب کار کردن با ماشین لباسشویی. وقتی نابینا شده بودم کارام وابسته شده بود به دیگران و اینو اصلاً دوست نداشتم. ماشین لباسشویی من چند تا بخش برای چند تا کار متفاوت داشت. یه قسمت برای پودر و یه قسمت برای ریختن نرم کننده داشت. وقتی فهمیدم میتونم با یاد گرفتن بریل اول کلمه «پودر» که «پ» باشه رو بذارم اونجایی که باید پودر بریزم و یه «ن» بذارم برای جای نرم کننده، واقعاً حس خوب استقلال داشتم. بذارین براتون از تجربه اول بریل یاد گرفتنم بگم، توی کتاب اولی که هدلی برام فرستاده بود، فقط سه تا حرف اول بود. من از یاد گرفتنشون طوری ذوق زده شده بودم که دوست داشتم تند و سریع جلو برم تا بتونم همه رو بلد باشم. خب الآن طوری شده که دیگه هر چیزی که تو آشپزخونه داشته باشم رو راحت با بریل مشخص میکنم و همه چی تحت کنترل کامل خودمه. هدلی به من یه نشانگذار داد تا من بتونم باهاش به راحتی کارمو پیش ببرم.
در مرحله بعد من تصمیم گرفتم کتاب بخونم. خب از کتاب قصه بچهها شروع کردم و کمکم رفتم به سمت کوتاهنویسی. همینجا باید یه چیزی بگم، انگار من حس لامسه خوبی دارم. من با دست زدن و دیدن هر نوع کثیفی راحت میفهمم که باید چی کار کنم؟ خیلیا ازم میپرسن چه طوری همیشه خونت تمیزه؟ من باید بهشون بگم من از راه دست زدن به چیزای مختلف میتونم تشخیص بدم که روشون گرد و خاک نشسته و سریع رفع و رجوعش کنم. این ویژگی انگار خیلی برام تو یاد گرفتن بریل مفید بوده. میخوام تأکید کنم یاد گرفتن بریل هم البته خیلی تأثیر داشت تو اینکه من بتونم از قدرت لامسهام طوری استفاده کنم که وقتی میدیدم از حسم استفاده میکردم. برای همین میخوام توصیه کنم هیچ نابینایی خودش رو از یاد گرفتن بریل محروم نکنه.
* ما توی هدلی کارشناسایی داریم که سعی میکنن کار رو برای همه تسهیل کنن. بگو توی زمان یاد گرفتن بریل حضور اونا چه قدر برات مفید بود؟
ـباید بگم من وقتی اومدم اینجا یه تازه کار بودم که درک درستی از بریل نداشتم. توی این شرایط حتماً شما نیاز داری یه کار رو هی تکرار کنی و خب این میتونه اول برای خودت خسته کننده باشه چه برسه به کسی که داره بهت آموزش میده. معلمای هدلی همیشه صبور بودن و اجازه میدادن من هر چه قدر لازم دارم تمرین کنم و هیچ وقت خم به ابرو نمیآوردن. یکی دیگه از کارای خیلی جالبشون این بود که از حروف بریل تو ذهن بریل آموزان تصویر میساختن؛ مثلاً من هنوز حرف «س» رو شبیه یه ساکسیفون تصور میکنم و «ر» رو یه پارو میدونم که «و» برعکس اونه.
* ویندی! حالا که تو داری از بریل یاد گرفتن لذت میبری چه حرفی با بقیه داری که هنوز نخواستن یادش بگیرن؟
ـ اول باید بگم شما باید قبول کنید که نابینایید و بعد باید بپذیرید که نباید تسلیم بشید. میخوام بگم هدلی یه جاییه که شما رو جلو میبره. بعضی وقتا ما نابیناها ـ مخصوصاً ما که دیرتر نابینا شدیم ـ احتیاج داریم یکی قشنگ به حرفامون گوش کنه. ما باید شنیده بشیم و هدلی این امکان رو برامون فراهم کرده. هدلی به ما بریل یاد میده که خب واقعاً یه جهان دیگه است. کسی که بریل میدونه، قدرت بیشتری داره برای ثبت همه چیزایی که باید براش تلاش کنه و دوست داره داشته باشه. همون طور که گفتم بریل کلی به استقلال ما کمک میکنه.
* ویندی! از اینکه تجربههات رو در اختیار ما گذاشتی ازت ممنونیم.
ـ منم ممنونم که بهم این فرصت رو دادین که بیام و از تجربههام بگم. امیدوارم یه روزی برسه که هر کس این نوشته رو میخونه تصمیم گرفته باشه بیشتر با بریل مأنوس بشه و اگه هنوز شروع نکرده بدونه که خیلی چیزا رو داره از دست میده.