نگاهی به شعر لویی بریل سروده موسی عصمتی

محمد نوری (پژوهشگر و نویسنده در حوزه معلولیت)

0

کتاب بریل‌های ناگزیر

انتشار کتاب بریل‌های ناگزیر، دوره جدیدی در کارنامه و زندگی شاعر معاصر، موسی عصمتی گشود و جذابیت‌های این کتاب، توجه علاقه‌مندان را به عصمتی افزایش داد. حتی می‌توان گفت اشعار این مجموعه، تاریخ شعر نابینایی را هم تکان داد و تحولی پدید آورد. به دلیل همین جذابیت‌هاست که اشعار این مجموعه با استقبال مواجه شد و به صورت‌های مختلف منتشر شده است.

کتاب بریل‌های ناگزیر در 1401 منتشر شد و شامل 31 غزل و 14 رباعی است. پس از انتشار، یادداشتی با عنوان «بریل‌های ناگزیر» در معرفی آن نوشتم که در چند جا منتشر شده است. (متن و نیز نسخه صوتی در مجله نسل مانا، شهریور 1402 آمده است)

اخیراً شعر پدر آقای عصمتی گل کرد و باز نشر آن در شبکه‌های اجتماعی از یک میلیون گذشت و دائماً در حال افزایش است. در چنین فضایی چند نفر پیام دادند، درباره سبک شعری ایشان بنویسم و یکی از شعرها را به عنوان نمونه بررسی کنیم. چون قبلاً روی شعر لویی بریل ایشان کار کرده بودم، این مقاله را به آن شعر اختصاص دادم و به بررسی جوانب آن می‌پردازم. این شعر به عنوان اولین غزل در کتاب بریل‌‌های ناگزیر منتشر شده.

 

نسخه‌های شعر لویی بریل

این شعر حداقل با دو ورژن منتشر شده. ویدئویی از موسی عصمتی در اینستا هست که این شعر را به گونه‌ای خوانده که با نسخه‌ای که در کتاب بریل‌های ناگزیر درج شده حداقل نه تفاوت دارد. به نظر می‌رسد، عصمتی ابتدا هر شعر را در جاهای مختلف ارائه، سپس پس از ویرایش چند شعر را به صورت یک مجموعه منتشر می‌نماید.

ویدئوی موجود در اینستا نسخه نخستین شعر و قبل از چاپ بوده و بعداً ویرایش و در کتاب بریل‌های ناگزیر منتشر شده است. لازم است توسط خود آقای عصمتی آن ویدئو حذف شود و با صدای خودش ویدئوی جدید جایگزین گردد.

متن شعر لویی بریل که در کتاب چاپ شده را می‌آورم و در آخر اختلافات با نسخه موجود در اینستا را یادآور می‌شوم.

1ـ لویی ستاره بود، سرپا بریل شد / برجسته شد، به خاطر ماها بریل شد

2ـ شش نقطه شد، شبیه خودش رو به پنجره / شش نقطه شد، شبیه خودش تا بریل شد

3ـ لویی هزار نقطه روشن درست کرد / لویی هزار مرتبه تنها بریل شد

4ـ با نقطه نقطه‌های جهان آشنا شدیم / آنجا که رنگ و نور و تماشا بریل شد

5ـ انگشت‌های خسته ما را قطار کرد / وقتی که ریل روی مقوا، بریل شد

6ـ در کوپه از ندیدنمان حرف می‌زدیم / لویی رسید و پنجره حتی بریل شد

7ـ با ما هلن کلر به تماشا رسیده بود / در واگنی که فلسفه ما بریل شد

8ـ در ایستگاه مصر، پر از رودکی شدیم / آن روزها که دفتر طاها بریل شد

9ـ حالا قطار، حامل لویی بریل‌هاست / حالا که خط روشن دنیا بریل شد

این شعر شامل 18 مصرع و 9 بیت است ولی شعر خوانده شده در اینستا 16 مصرع و 8 بیت است. دیگر تفاوت‌های این دو نسخه عبارت‌اند از:

1ـ مصرع اول در نسخه اینستا این‌گونه است:

لویی برای دیدن دنیا بریل شد

2ـ بیت دوم در نسخه اینستا نیست.

3ـ مصرع دوم بیت سوم در نسخه اینستا این‌گونه است:

آنگاه کوه و جنگل و دریا بریل شد

4ـ در بیت چهارم، مصرع اول این‌گونه است:

با نقطه‌ها به دیدن آینه‌ها بُردمان

و در مصرع دوم به جای کلمه آنجا که، وقتی که آمده

5ـ در بیت پنجم، مصرع دوم این‌گونه خوانده شده:

لبخندی روی مقوا، بریل شد

6ـ در بیت هفتم، مصرع دوم به جای فلسفه ما، حرف زدن ما آمده

7ـ بیت هشتم در مصرع اول به جای پر از رودکی، شبی رودکی آمده.

8ـ بیت نهم، مصرع دوم به جای دنیا، فردا آمده.

 

عنصر حرکت و تحرک

یکی از علل جذابیت و گیرایی این شعر، تعبیه حرکت و پویایی در آن است. انسان ذاتاً از سکون و جمود و در جا زدن بیزار است ولی از تحرک، رفتن و پیشرفت خوشش می‌آید. عصمتی با استفاده از این ویژگی و با خلاقیت، لویی بریل را مبتکر قطاری دانسته که نابینایان را سوار کرده و با عبور از مراحلی آنان را به زندگی مطلوب می‌رساند. لویی برای نجات و پیشرفت آنان راهی و روشی ابداع کرد، خودش در این مسیر به موفقیت رسید، دیگران را هم توصیه می‌کند در این مسیر قرار گیرند.

لویی بریل (متولد 1809 در فرانسه) در سه سالگی نابینا شد. از ده سالگی در مؤسسه ملی نابینایان پاریس، شروع به تحصیل کرد. روش آموزش در آن زمان را نمی‌پسندید و در فکر روشی بود تا نابینایان بتوانند به راحتی بخوانند و بنویسند و مثل افراد معمولی به مناصب اجتماعی برسند. پس از آزمون و خطاهای فراوان شیوه شش نقطه را آزمایش کرد و پس از اصلاح‌های مکرر، بالاخره موفق شد. او در سال 1852 درگذشت و دو سال بعد از فوتش، بسیاری از معلمان در فرانسه و بعداً اروپا متوجه ابتکار او و خواستار قانونی شدن این شیوه شدند. به طوری که تا 1860 در همه مناطق اروپا و آمریکا، شیوه آموزشی بریل اجرایی شد. در واقع لویی بریل تحولی بزرگ در جامعه نابینایان پدید آورد؛ زیرا پایه‌گذار توانا شدن آنان در خواندن و نوشتن و یادگیری علوم شد. البته کسانی در شرق مثل علی آمدی یا در اروپا متوجه شده بودند که با خط برجسته، نابینایان می‌توانند آموزش پذیر شوند ولی نتوانسته بودند، راه‌کار خود را عمومیت بخشیده و در جامعه تثبیت کنند ولی لویی بریل توانست و این خلاقیت را به نام خود ثبت تاریخی کرد. به عبارت دیگر بریل زمینه حرکت به سوی اهداف مطلوب و پیشرفت به سوی زندگی بهتر را در جامعه نابینایان پدید آورد. این رخداد بزرگ تاریخی را آقای عصمتی با زبان شعر بیان می‌کند. او با هنرآفرینی و استفاده از انواع آرایه‌های لفظی و معنایی، لویی بریل و تحریک آفرینی او را توصیف کرده است.

 

زیبایی‌ها و نکات شیرین

جذابیت این قطعه شعر به تشبیهات، استعارات، کنایه‌ها و دیگر آرایه‌های زیبا است. چنین نکاتی را عرب‌ها «ملامح» یا «حلویات» می‌نامند و در فرهنگ شعری فارسی به آرایه‌ها معروف است. البته درصدد ارائه زیبایی‌های متداول و متعارف شعری نیستم بلکه بیشتر درصدد برجسته‌سازی نکات و زیبایی‌های فرهنگ نابینایی هستم؛ به عبارت دیگر از منظر ادبیات و از نگاه یک ادیب به بررسی این شعر نمی‌پردازم بلکه می‌خواهم از نگاه مطالعات نابینایی به این شعر پرداخته و پس از کشف نکات، آنها را با آرایه‌های شعری بیامیزم. زیبایی‌ها و نکات را به ترتیب خود شعر می‌آورم:

ـ شعر را این‌گونه شروع کرده: لویی ستاره بود، سراپا بریل شد، یعنی لویی بریل ذاتاً برتری، فرهیختگی و خلاقیت داشت، یک سر و گردن از افراد آن دوره بالاتر بود. به همین دلیل او را تشبیه به ستاره کرده، لویی ستاره بود یعنی برجستگی و برتری داشت.

سراپا بریل شد، یعنی لویی با تمام وجود مهیا و آماده خدمت به جامعه نابینایان شد، آن هم با ابداع خط برجسته بریل. بریل در این مصرع، ایهام دارد و به معنای «به ریل» شدن و هم به معنای «خط بریل» است که برای خواندن نوشتن ابداع شده و اغلب آن را «بریل» می‌نامند.

به ریل مثل، به پا، به خط، به پیش است. این ترکیب‌ها نشانگر آمادگی فرد برای حرکت است. گاه گفته می‌شود فلانی به پا برای رفتن به دانشگاه است؛ یعنی آماده رفتن به دانشگاه شده. در اصطلاح نظامی گفته می‌شود سربازان به خط هستند؛ یعنی آماده و منظم می‌باشند یا می‌گویند افراد به پیش؛ یعنی نیروهای حاضر در میدان آماده برای پیشروی باشند. به ریل هم مثل ترکیبات بالا یعنی روی ریل قرار گرفته و آماده حرکت است؛ اما به دلیل ضرورت‌های شعری به ریل را بریل نوشته.

اما بریل در فرهنگ نابینایان به خط و معنای الفبای برجسته و شش نقطه‌ای است. این نام در اصل خط بریل یا الفبای بریل بوده که به مرور زمان، به منظور تلخیص، خط یا الفبای حذف و به صورت بریل به کار می‌رود. این نام از اسم مبدع و ایجاد کننده آن گرفته شده؛ یعنی نام مبدع روی تولیدش گذاشته. این روش مرسوم و متداول است و بسیاری از اختراعات به نام مخترع آنهاست.

این تعبیر که می‌گوید لویی سراپا بریل شد، یعنی لویی با تمام وجودش با ابداع خط بریل آماده فعالیت و تلاش برای اصلاح آموزش و پرورش نابینایان شده بود و هم به این معنا است که لویی همه فکر و اندیشه و تلاشش متوجه به وجود آوردن الفبا و خطی بود تا نابینایان راحت بخوانند و بنویسند و در فراگیری علوم موفق شوند؛ به عبارت دیگر آموزش و پرورش نابینایان را روی ریل پیشرفت انداخت.

ـ واژه سراپا در این مصرع قابل تأمل است. سر مظهر اندیشه و تفکر و نماد فعالیت‌های نظری و فرهنگی است. پا مظهر و نماد عمل و فعالیت‌ عملی است. اینکه گفته لویی سراپا بریل شد یعنی هم با تلاش در زمینه امور فرهنگی و علمی و هم با فعالیت‌های اجرایی و عملی آموزش و پرورش را اصلاح کرد.

ـ همین مصرع را عصمتی به این صورت هم خوانده است: لویی برای دیدن دنیا بریل شد. «دیدن دنیا» ترکیبی است که دو کاربرد دارد، یکی ارتباطات با دیگران و دوم آگاه و عالم شدن نسبت به دستاوردهای علمی و فنی در جهان.

مهم‌ترین دغدغه نابینایان هم همین دو نکته است و شاعر می‌خواهد بگوید لویی با اختراع خط جدید راه‌های ارتباط با جهان را گشوده و نیز درصدد است بگوید لویی با این خط، خواندن و نوشتن و سوادآموزی و علم‌آموزی را پیش پای نابینایان نهاد. از این‌رو لویی برای این دو هدف «به ریل» یعنی آماده حرکت شد.

ـ مصرع دوم می‌گوید: برجسته شد، به خاطر ما بریل شد، «به خاطر ما» یعنی هدفش شخصی و در پی منافع خودش نبوده بلکه درصدد اصلاح امور نابینایان، بریل شده.

ـ واژه برجسته یادآور برجستگی ریل راه‌آهن نسبت به سطح و نیز برجستگی خط و الفبای بریل است. هر دو در اینجا معنا می‌دهد؛ اما برجسته شد را می‌توان در ارتباط با «سراپا بریل شد» دید و سراپا بریل شدن را علت برجسته شدن او در جامعه و تاریخ دانست. یا برجسته شدن را مربوط به عبارت بعد یعنی «به خاطر ما بریل شد» دانست. در این صورت معنای مصرع این‌گونه می‌شود: لویی به خاطر دیگران به ابداع و ترویج خط بریل روی آورد و برجسته شد.

برجستگی در فرهنگ نابینایان اهمیت خاص دارد، زیرا نابینا حس لامسه را جایگزین حس بینایی کرده. لامسه فقط چیزهایی را تشخیص می‌دهد که طول، عرض و ارتفاع داشته باشند. خط بریل اهمیتش در این است که برجستگی دارد و قابل لمس است. عصمتی با این دو نوع برجستگی، تقارن پدید آورده است.

ـ «شش نقطه شد» عبارتی است که در بیت دوم دو بار تکرار شده. در خط بریل، حروف با نقطه‌های برجسته نشان داده می‌شود. این نقطه‌های برجسته، شش تاست.

نابینایان ابزاری به نام «لوح و قلم» دارند که در واقع جایگزین مداد و خودکار بینایان است. لوح، شابلون فلزی یا پلاستیکی است که شامل چند کادر است. در هر کادر شش سوراخ دارد. قبلاً به نابینا آموزش داده شده مثلاً برای حرف الف چه سوراخ‌هایی را با قلم (ابزار فلزی سر تیز) سوراخ کند. لوح روی برگه بریل (مقوا که از کاغذ معمولی ضخیم‌تر است) قرار می‌گیرد و حروف هر کلمه سوراخ می‌شود، به طوری پس از اتمام کار، این سوراخ‌ها با سر انگشت قابل لمس است. با این شیوه، از طریق حس لامسه می‌توان حروف و کلمات را خواند یا نوشت.

عصمتی می‌گوید لویی «شش نقطه شد» یعنی عمرش و زندگی‌اش را در جهت ابداع و پدید آوردن شیوه خواندن و نوشتن نابینایان ایثار کرد. این شیوه چون بر پایه شش نقطه پایه‌گذاری شده، در واقع لویی همه فعالیت‌هایش محدود در شش نقطه است. بعداً می‌گوید این شش نقطه مبدأ تحولات و پیدایش هزاران نقطه شده است.

همان‌طور که اتم کوچک‌ترین جزء هر جسم است، نقطه کوچک‌ترین جز خط، اشکال و حروف است؛ بنابراین شاعر توجه‌ها را به اصلی‌ترین و مهم‌ترین عنصر سازنده فرهنگ و علوم جلب می‌کند و می‌گوید درست است لویی برای پیشرفت نابینایان از نقطه و شش نقطه استفاده کرد ولی با این نقطه‌ها میلیون‌ها کلمه، فرهنگ‌های مختلف ساخته شد، کتاب‌ها و مقالاتی نوشته شد؛ و به قول عصمتی این نقطه‌ها پنجره رو به آینده روشن است.

ـ «شبیه خودش» عبارتی است که لویی را با شش نقطه تشبیه کرده. وجه شبهه تأثیر و نقش در فرهنگ‌سازی است؛ هم نقطه عنصر سازنده آثار فرهنگی است و هم لویی سازنده دنیای جدید و شیوه مناسب در علم‌آموزی است. از این نظر به یکدیگر شباهت دارند. در واقع شباهت لویی و نقطه در گشودن پنجره پیشرفت و ترقی به روی جامعه هدف است. به همین دلیل عصمتی با مهارت شاعرانه، مصرع را این‌گونه سروده:

شش نقطه شد، شبیه خودش رو به پنجره

همچنین در مصرع بعد می‌گوید: شبیه خودش تا بریل شد؛ یعنی همان‌طور که لویی با تلاش و کوشش از صفر شروع کرد و در مسیر درست و روی ریل، پیشرفت کرد، شش نقطه (یعنی خط بریل) هم می‌تواند نابینایان را روی ریل درست قرار دهد و آنان را به ریل و مهیا برای پیشرفت کند.

ـ لویی هزار نقطه روشن درست کرد، یعنی موجب و زمینه‌ساز پیشرفت‌های بسیار شد؛ باعث تولید هزاران کتاب و مقاله شد و موجب پیشرفت علوم و فنون شد.

«هزار» کلمه‌ای است که دلالت بر کثرت و فراوانی می‌کند؛ نمی‌خواهد عدد خاص و معین بگوید بلکه می‌خواهد بگوید ابتکار لویی در خلق خط بریل بسیار مؤثر بوده و باعث خلق آثار بسیار شده است.

نقطه روشن یعنی آثار و تولیدات فرهنگی، نهادهای اجتماعی و برساخت‌های مدنی. نابینایان در گذشته توانایی سوادآموزی، خواندن و نوشتن نداشتند، از این‌رو قدرت درست کردن نقطه روشن یعنی تولید آثار و سامانه‌های مورد نیاز را هم نداشتند؛ اما با اختراع خط بریل، زمینه‌های تولید هزار نقطه روشن پدید آمد.

ـ لویی هزار مرتبه تنها بریل شد؛ زندگی‌نامه لویی بریل نشان می‌دهد سختی‌ها و مرارت‌های فراوان تحمل کرد و چندین سال تلاش بی‌وقفه کرد تا توانست خط بریل را آماده بهره‌برداری کند. هزار مرتبه یعنی در دفعات و دوره‌های زیاد تلاش کرد. به رغم نامهربانی‌ها و تحقیرها از پای ننشست، بالاخره با پشتکار، اختراعش را به نتیجه رساند.

واژه «تنها» را شاعر به جا و زیبا آورده، چون لویی سال‌ها یار و همراه نداشت، کسی و نهادی از او پشتیبانی نمی‌کرد، حتی با او مخالفت می‌نمودند. از این‌رو در تنهایی ولی با عزم و اراده، خط بریل را اختراع کرد.

لویی هزار مرتبه تنها بریل شد یعنی بارها در اوج تنهایی به شیوه جدید می‌اندیشید و به ریل و مهیا و آماده بود تا کار را ادامه دهد و به نتیجه برساند و خط بریل را عرضه کند.

ادامه دارد

 

محمد نوری

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

حاصل عبارت را در کادر بنویسید. *-- بارگیری کد امنیتی --