برای ۴ دی روز بزرگداشت پرچمدار و پدر شعر فارسی (رودکیِ جان)
موسی عصمتی (شاعر نابینا)
رباعی قالبی است که از هزار سال پیش تاکنون و در ادوار مختلف شعر پارسی چون ستارهای در آسمان تاریخ ادبیات درخشیده است.
میگویند رودکی در حال تماشای گردو بازی کودکان بود که گردوی کودکی وارد گودال شد و کودک با شوق بانگ زد (غلتان غلتان همی رود تا بنِ گود)
و رودکی با تیزهوشی منحصر به فرد خود این وزن را برای قالب رباعی به کار برد.
قالبی که برای لحظات و آنات کوتاه شاعری مناسب است.
ظرفیت کوچک ولی عمیق دارد. همه نوع مضمون در آن میگنجد. عاشقانه، عارفانه، اجتماعی و فلسفی مضامینی بوده که شاعران در قالب رباعی به جهان ادبیات عرضه داشتهاند.
امروزه با توجه به درگیر بودن انسان معاصر با زندگی پر هیاهوی شهری و صنعتی، رباعی از قالبهاییست که میتواند همدم مردم در مترو، اتوبوس و ترافیکهای خسته کننده باشد.
در واقع رباعی زمینهساز لحظاتی شاعرانه و خوشایند برای انسان پرمشغله، ترافیک زده و بیحوصلهی معاصر است و میتوان گفت این قالب از دیرباز نقش پررنگی در اتصال مردم با ادبیات ایفا کرده است.
در پایان چند رباعی تقدیم میشود به پیشگاه پدرِ شعر فارسی جناب رودکی بزرگ:
سرگشته و گنگ و مات برگشت امیر
بی آن همه سور و سات برگشت امیر
آن روز که دلتنگ بخارا بودیم
با شعر تو از هرات برگشت امیر
*
آن روز شکوه لحظهها را دیدیم
ما رنگِ خداییِ صدا را دیدیم
از پنجرهی بستهی چشمت در شب
ما معجزهی سبز خدا را دیدیم
*
چون ماه، به سمت آسمان برگشتیم
چون سرو، به باغ و بوستان برگشتیم
با نغمهی رود بیکرانت ای مرد
ما تا لبِ جوی مولیان برگشتیم
*
تو آینه را دوباره جاری کردی
با نغمهی رود بیقراری کردی
تو سرو بلند فارسی را هر روز
با شعر و ترانه آبیاری کردی
*
این سرو بلند و شاد مدیون تو است
این شعر پر از نماد مدیون تو است
هر چند پیافکند بنایی چون کوه
فردوسی پاکزاد مدیون تو است
*
در کوه هنوز هم صدایت باقیست
پژواک تمام لحظههایت باقیست
در سنگترین نشانههای تاریخ
دیدیم هنوز رد پایت باقیست
*
گل داده جهان فارسی بعد از تو
روشن شده جانِ فارسی بعد از تو
هر روز پر از گزارههای عشق است
دستور زبان فارسی بعد از تو
*
با تو غزل و سرود جاری شده است
بغضی که شکسته بود جاری شده است
آموی زلال فارسی در این دشت
از جانب پنجرود جاری شده است
*
حالا غزل و ترانهها رویاییست
موسیقی رودخانهها رویاییست
از دشت سرخس، تا خجند و پروان
چون شعر تو، عاشقانهها رویاییست
*
خوش باش که خار سیمها گل شده است
این مرز، بدل به جاده و پل شده است
نام همهیِ برادران جانی
تهران و دوشنبهجان و کابل شده است
موسی عصمتی