از میان کتابهایی که هر کدام بیان کننده یک سرنوشت است و ما را با خود به آنجا میبرد که هرگز نرفته و حرفهایی برایمان دارد که هیچ وقت نشنیدهایم، این بار به سراغ کتاب چشم در برابر چشم میرویم. این کتاب که بر اساس داستان زندگی و خاطرات شفاهی آمنه بهرامی نوا نوشته شده است را مهدی سجودی به رشته تحریر درآورده و برای نخستین بار انتشارات مهر اندیش در سال 1391 آن را روانه بازار کرده است. این کتاب در 936 صفحه مشتمل بر نه بخش و 53 فصل به چاپ رسیده است.
موضوعی که باعث شده نویسنده به نگارش کتاب همت گمارد، حادثه تلخ اسیدپاشی است که در سال 1381 برایش اتفاق افتاد. آمنه با پاسخ نهای که به خواستگاری شخصی به نام مجید موحدی داد، مجید را بر آن داشت که به صورتش اسید بپاشد و این کار نیز منجر به نابینایی و جراحات بسیار برای آمنه شد و زندگیش را به یک باره دستخوش تغییر کرد.
آمنه بهرامی در این اثر ما را از تولد و کودکیاش با خود همراه میسازد و بعد به ذکر خاطراتش از دوران پرشور نوجوانی و جوانی میپردازد. از دانشگاه رفتنش، خواستگارهایش، اوضاع خانوادگی، امیدها و آرزوهایش و خلاصه تمام جوانب زندگیش پیش از حادثه اسیدپاشی میگوید و همه چیز را با جزئیاتی دقیق و البته خواندنی برایمان شرح میدهد. شاید پیش از مطالعه کتاب این تصور پیش آید که تعداد صفحات بالای کتاب، باعث ملالمان خواهد شد؛ اما وقتی کتاب را برداریم و شروع به خواندنش کنیم اصلاً متوجه طولانی بودنش نمیشویم و با غرق شدن در خاطرات آمنه، احساساتی از قبیل خشم، ترس، عشق و… که همگی بیانگر رویدادهای از سر گذرانده شخصی است که عمیقاً درگیر زیستن شده است را تجربه خواهیم کرد. شخصی که مدتی طولانی تمام زیباییهای این دنیای هزار رنگ را با گوشت و پوستش چشیده است و به معنای واقعی بودن را زیسته است، به یک باره و طی اتفاقی ناگوار بیناییاش را از دست میدهد و آن همه نور و زیبایی در چشمش رنگ میبازد و اسیر تاریکیها و مسائل و بلکه مصائب مربوط به آن میشود.
از اینجا به بعد آمنه ما را با چگونگی مواجههاش با نابینایی آشنا میکند و تلاش دارد تمامی اتفاقات ریز و درشتی که برای شخص تازه نابینا شده روی میدهد را برایمان تعریف کند. اینکه چه طور در پی درمان برمیآید و چه پیشامدهایی را در این مسیر از کمکها و فریبها و مهربانیها و نامهربانیها از سر میگذراند، سفرش به اسپانیا و چندین عمل چشم و زیبایی و خلاصه همه چیز را با بیانی همراه با سادگی یک به یک برایمان توضیح میدهد.
آخرین بخش کتاب که با خواندن سایر قسمتها برایمان خواندنیتر هم میشود موضوع قصاص است. هر چه که باشد بالاخره شخصی در اقدامی ناجوانمردانه و ناعادلانه سرنوشت دیگری را دچار تغییرات ناگوار کرده و این حق آمنه است که درصدد گرفتن و در نهایت اجرای حکم قصاص برآید. نویسنده به این بخش از زندگیاش که میرسد باز هم با همان دقت و ریزبینی اولیهاش به توضیح چالشهای حقوقی انجام چنین قصاصی میپردازد و با همان زبان روانی که از خودش نشان داده کلی اطلاعات حقوقی مفید و البته انتقادی را در اختیارمان میگذارد.
یکی از نکات مثبت روایت آمنه در کتاب چشم در برابر چشم این است که وقتی به بیان حرف و حدیث افرادی میرسد که پشت سرش چیزی گفتهاند یا کاری حتی علیهاش انجام دادهاند، به هیچ وجه آنان را قضاوت نمیکند و فقط راوی ماجراهاست.
امیدوارم این کتاب که روایتگر انسانی سختکوش و امیدوار است را بخوانید و از مطالعهاش لذت ببرید.
حسین آگاهی