از عشق تا وارستگی

فاطمه جوادیان (کارشناس نابینایان آموزش و پرورش استثنایی گیلان)

0

مصاحبه با معلم بازنشسته نابینایان: صدیقه رفیعی

 

متولد ۱۳۳۳ است. ۱۴ دی، مصادف با ۴ ژانویه؛ روزی آشنا برای نابینایان جهان، روزی که چند سالی است به نام روز جهانی خط بریل شناخته می‌شود. زادروز معلمی که راز نقطه‌ها را فهمید و جادوی سرانگشتان را درک کرد. هم‌زمان با زادروز لویی بریل.

سرنوشت، تدریس، کودکان استثنایی و درنهایت دانش‌آموزان نابینا را در مسیر زندگی او قرار داد تا سی سال با جدیت تمام در این راه گام بردارد. با گذشت سال‌ها، صدای گام‌هایش همچنان در گوش شاگردهایش طنین‌انداز است.

همراهان عزیز! در این شماره از شما دعوت می‌کنم تا پای تجربه‌های ارزشمند سرکار خانم صدیقه رفیعی بنشینیم؛ به‌ویژه معلمان، آموزگاران و مربیان جوانی که سرپرستی آموزش کودکان نابینا را بر عهده دارند. تجربه‌هایی که ریشه در دهه‌ها آموزش، مشاوره و همراهی دانش‌آموزان و افراد بزرگسال نابینا دارد.

آنچه در ادامه می‌آید، حاصل گفت‌وگوی کوتاهی است که در فرصتی کوتاه با ایشان داشتیم.

صدیقه رفیعی، معلم درس ریاضی و هندسه در مدرسه دخترانه نابینایان تهران و معلم رابط تلفیقی در مدارس پذیرای شهر رشت

انگیزه تدریس به نابینایان از همان ابتدای جوانی

۱۴ ساله بود که مشکلات درسی فرزندان همسایه را برطرف می‌کرد. موفقیت آن‌ها در تحصیل، سبب شد تا به توانایی خود در تدریس پی ببرد. از طریق یکی از بستگانش – خانم مریم آتش‌سخن –  با دانش‌آموزان آموزشگاه شهید محبی آشنا شد.

آشنایی با این دانش‌آموزان، که تدریس به روش‌های خاصی را می‌طلبید، او را به سمت تدریس به کودکان استثنایی سوق داد. در ابتدا، کار با ناشنوایان و زبان اشاره توجهش را جلب کرد، اما کارشناس وقت آموزش کودکان نابینا، به دلیل صدای رسا و توانمندی بالای او در شیوه گفتار، از او خواست که در گروه نابینایان تدریس کند.

از عشق و دوست داشتن می‌گوید و خدا را به خاطر تشخیص به‌موقع آن کارشناس شاکر است. از این که از همان روزهای نخست، تمام ابعاد زندگی دانش‌آموزان نابینا برایش اهمیت داشته است؛ از چگونگی لباس پوشیدن گرفته تا آراستگی و سهولت در فراگیری درس‌ها.

تأثیر بر تغییر نگرش نسبت به واقعیت‌های زندگی

آموزش به نابینایان و زندگی خانوادگی، هر دو از اولویت‌های او بوده‌اند. اشتیاق به کار با نابینایان، نه‌تنها زندگی فردی و خانوادگی‌اش را مختل نکرد، بلکه باعث شد تا در مقایسه با افراد پیرامونش، انعطاف بیشتری در پذیرش واقعیت‌های زندگی داشته باشد.

در تمام طول مصاحبه، از جذابیت‌های کلاسش می‌گوید؛ از جدیتی که در زمان تدریس وجود داشت، تا شوخی‌هایی که لابه‌لای درس‌ها، از فشار آموزش می‌کاست و بر صمیمیت کلاس می‌افزود. او عامل این جذابیت را و نکات تأثیرگذار بر کیفیت زندگی را به آن‌ها آموزش می‌داد. علاقه متقابل خود و دانش‌آموزانش به یکدیگر می‌داند. این علاقه چنان بود که بچه‌ها را همچون فرزندان خویش می‌پنداشت.

رویارویی با چالش‌ها و چگونگی گذر از آن‌ها

یکی از ویژگی‌هایی که کلاس‌های دانش‌آموزان نابینا را از سایر گروه‌های دارای نیاز ویژه متمایز می‌کند، پرسش‌ها و درخواست‌های متفاوتی است که هر معلمی را با چالشی کم‌نظیر مواجه می‌کند.

پرسش‌هایی که ریشه در دریافت‌های حسی دارند؛ دریافت‌های حسی متفاوتی که فقدان حس بینایی، موجب تقویت و توجه به آن‌ها شده است. چنین چالش‌هایی، یک معلم پویا را بر آن می‌دارد که با کاوش، پژوهش، پرسش از اساتید و حضور فعال در کلاس‌های مرتبط، راهی مناسب برای رویارویی با آن‌ها بیابد.

درس ریاضی، درسی پرچالش است، به‌ویژه زمانی که بحث تفهیم شکل‌های هندسی و محورهای اعداد مطرح می‌شود. او، به‌جای حذف چنین مباحثی، به دنبال روش‌های ساده‌تری برای تدریس آن‌ها بود.

در این باره می‌گوید:

بیشتر وقت‌ها، بچه‌ها از درس ریاضی وحشت داشتند. همیشه در خانه به این فکر می‌کردم که چطور می‌توانم کاری کنم که آموختن آسان‌تر شود. تلاش می‌کردم تا کلاس را برای بچه‌ها جذاب کنم. روشم، محبت‌آمیز و ساده بود. شکل‌های فضایی مانند مکعب مستطیل و استوانه را به آن‌ها نشان می‌دادم و از همه می‌خواستم که در خانه، چنین شکل‌هایی را بسازند. می‌دانستم که اگر خودشان آن‌ها را بسازند، هرگز فراموش نخواهند کرد.

او، شکل‌های حجیم را با استفاده از نشانه‌های قابل لمس، به دانش‌آموزان آموزش می‌داد.

در ادامه، از شاگردهای قدیمی خود یاد می‌کند؛ از آن‌ها که او را پیدا کرده‌اند و خاطرات کلاس‌های آن روزها را با هم مرور کرده‌اند. همچنین، از شاگردانی می‌گوید که در یکی از شبکه‌های پیام‌رسان، گروهی تشکیل داده‌اند تا چالش‌های زندگی‌شان، مانند فرزندپروری و سبک زندگی، را با یکدیگر مطرح کنند و از همدیگر کمک بگیرند.

پیام به معلمان جوان

او، عشق و علاقه را سرلوحه کار خود می‌داند. از معلمان جوان می‌خواهد که با هر روشی که می‌توانند، با دانش‌آموزان ارتباط برقرار کنند، به آن‌ها عشق بورزند و آنچه را که می‌دانند، با مهربانی و به ساده‌ترین روش، به آن‌ها بیاموزند.

او معتقد است که یک معلم، شاید نتواند دقیقاً خود را جای دانش‌آموز نابینا بگذارد، اما ارتباط نزدیک با او، کمک می‌کند تا احساساتش را درک کند و بفهمد که آیا مطلبی را متوجه شده است یا نه.

می‌گوید:

وقتی برق می‌رود و همه‌جا تاریک می‌شود، به بچه‌هایم فکر می‌کنم و از ته قلب، برایشان غصه می‌خورم. اما زمانی که می‌خواهم به آن‌ها ریاضی درس بدهم، دیگر این احساس را ندارم که “ای بابا! بچه نابینا چرا باید این شکل‌ها را یاد بگیرد؟” هنگام تدریس، مصمم هستم. آموزش می‌دهم تا بچه‌های نابینا، مانند هم‌سالان خود، شکل‌ها و زاویه‌ها را بشناسند و بدانند.

 پیام به خانواده‌ها و دانش‌آموزان نابینا

او، به نابینایان موفق اشاره می‌کند و از خانواده‌ها می‌خواهد که از نابینایی فرزندشان ناامید نشوند و درباره افراد موفق نابینا تحقیق و پرس‌وجو کنند.

به باور او، نابینایان و افراد بینا از نظر تفکر هیچ تفاوتی با یکدیگر ندارند. خانواده‌ها باید با محبت و حفظ آرامش، فرزندان خود را حمایت کنند تا پیشرفت نمایند.

سخن پایانی

گفت‌وگو رو به پایان است؛ گفت‌وگو با معلمی که روز تولدش، با روز تولد لویی بریل، آفریننده خط ویژه نابینایان، یکی است.

چند سالی است که ۱۴ دی، روز تولد او را همراه با روز جهانی بریل، به او تبریک می‌گوییم.

او، یکی از وارستگانی است که مسیر زندگی دانش‌آموزان نابینا را از طریق پیوند نقطه‌ها و سرانگشتان، هموار کرده است.

ضمن قدرشناسی از حضور پر احساس این استاد ارجمند، شنیدن فایل صوتی مصاحبه با سرکار خانم رفیعی را نیز به شما همراهان عزیز پیشنهاد می کنم.

روزهایتان پر از شوق زندگی.

 

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

حاصل عبارت را در کادر بنویسید. *-- بارگیری کد امنیتی --