تعویض جامه‌ها یا سرودن چکامه‌ها، کدام یک بهتر است؟

صلاح‌الدین محمدی (معلم آموزشگاه شهید محبی تهران )

0

تغییر نگاه، تغییر زندگی

در فصل تازگی‌ها چقدر می‌توان به نو شدن امید داشت و یا حتی چند قدمی به‌سوی آن حرکت کرد؟  اکنون که خدای طبیعت خود را تازه گردانیده و چشم‌ها و دل‌هایمان جز تازگی و طراوت از طبیعت چیزی دیگر حس نمی‌کند، آیا نمی‌شود ما نیز چشم‌هایمان را بشوییم و جوری دیگر ببینیم؟

راستش را بخواهید همیشه حلول فصل بهار فرصتی بوده تا ما هم همراه با طبیعت تکانی به خانه دلمان بدهیم و همراه با اینکه رخت‌هایمان را تازه می‌کنیم، دستی هم به افکار، عقاید، نگرش‌ها، ارزش‌ها و به‌طورکلی جهان‌بینی خود بکشیم و قدری آن را تازه کنیم. معتقدم که اگر هزاران بار رخت‌هایمان را در هزاران دَم عوض کنیم و ظاهرمان را تغییر دهیم، متأسفانه

 

تغییری نکرده‌ایم و قدر و قیمتمان ارتقا نیافته است؛ تنها صورت را تغییر داده‌ایم و سیرتمان همچنان همان است که بود. به قول سعدی بزرگ:

تن آدمی شریف است به جان آدمیت، نه همین لباس زیباست نشان آدمیت

پس بیایید تا جان و روحمان را تغییر داده و به‌جای صورتمان، سیرتمان را به خصال نیکو و گوهر انسانیت و همدلی بیاراییم.  شاید  این نوگردانی در خود، فرصتی باشد که بیش ‌از پیش همدیگر را درک کرده، با هم همدلی نموده، اندکی از جهان خود دورگشته و جهان را نیز کمی از منظر دیگران ببینیم.

حقیقتش را بخواهید، هر چه که نیکی و فتنه است همه محصول طرز نگاه ما به خود و جهان است؛ نگاهی که به ما می‌گوید ما به عنوان یک عضو از جامعه چقدر حق داریم و دیگران در این دایره چه حقوقی دارند. اگر نگاهمان این‌گونه باشد که حق دادنی است نه گرفتنی، آن وقت خیلی از کشمکش‌ها، تنگ‌نظری‌ها، شکستن دل‌ها، و ابری ساختن آسمان چشم بسیاری از هم‌نوعان را شاهد نخواهیم بود. بله این گل لبخند است که بر باغ لب‌هایشان می‌کاریم، خورشید همدلی است که از نگاهشان می‌خوانیم، نسیم عشق‌ورزی است که حس می‌کنیم و جاری‌شدن جوی حقیقت است که در باغ خرّم زندگی می‌بینیم.

یادمان نمی‌رود که طلوع بسیاری از نیکی‌ها در دل‌هایمان، فرزند خلف پیوند مبارک تغییر نگاه و  اصلاح رفتارمان است.  بذر با برکتی است که در ذهن و ضمیرمان می‌کاریم، و یک به یک لبخند است که می‌شماریم. لبخندی که تغییر نگاه تو آن را کاشته است. مهری است که تو در کالبد انسان دمیده‌ای، و در‌نهایت آرامشی است که تو خالق و خداوندگار آن هستی.

اگر نگاهمان را عوض کنیم، به‌جای اینکه بر معلولین، سالمندان و افراد دارای شرایط ویژه، برچسب ناتوانی بزنیم، اول برادری‌مان را ثابت می‌کنیم و  شرایط و فرصت‌ها را برایشان برابر می‌سازیم؛ موانعی را که بر سر راهشان قرار گرفته، برداشته و آن‌ها را عضوی فعال در جامعه می‌خوانیم؛ سپس، حقوق مدنی‌شان را داده و بعد مانند هر فرد دیگری، تکلیف شهروندی را از آن‌ها مطالبه می‌کنیم.

حال بیایید از سطح  فردی کمی بالاتر رفته و این تغییر نگاه را در سطح قانونی و اجتماعی بررسی کنیم. آنچه مشخص است، این است که اجتماع جمع همین افراد است؛ اما حوزه فردی و نظام اعتقادی هر شخص قصه‌ای متفاوت از داستان اجتماع است. چون آزادی عمل و اراده‌ای که فرد برای تغییر نگاه و اصلاح رفتار در حوزه شخصی خود  دارد، شاید تک به تک اعضای یک جامعه برای تغییر دیدگاه اجتماعی خود نداشته باشند و  در نهایت هر تغییری، مستلزم اتفاق نظر  اکثریت اعضا است؛ این هم فکری با درجه ضمانت اجرایی بالا قانون نام می‌گیرد.

به هرحال آنکه در حوزه فردی اعتقاد به رعایت حقوق دیگران دارد، در اجتماع و تعیین قانون مربوط به این حوزه نیز نمی‌تواند بی‌تأثیر باشد. همین که  نسبت به دیگران نگاهی مثبت داشته و دغدغه و تشویش رعایت حقوق مدنی دیگران ذهنش را درگیر کرده باشد، یعنی بذر نیکی را در دل دارد و کافی است باغبانی دلسوز گوهر انسان‌دوستی او را بپرورد.

اینجا است که می‌توان با چشمانی باز و با احترام به حقوق تمامی افراد صرف نظر از هر گونه تفاوت، انسان را فقط به صرف اینکه انسان است در نظر داشته و با نگاهی تحول‌یافته، به توانمندی‌های وی نگریسته، متناسب با ویژگی‌های او  نیاز‌هایش را تأمین نموده و همگام و منصفانه همراه با سایر اعضای جامعه فرصت‌های برابر را برای آن‌ها فراهم ساخت.

بنابراین، در آستانه فصل تازگی‌ها،  از همه دولتمردان، سیاسیون، قانون‌گذاران، برنامه‌ریزان و مجریان، انتظار می‌رود که شما نیز زاویه نگاهتان را تغییر داده و کمی از آن نگاه طفیلی‌انگارانه نسبت به معلولین فاصله گرفته و با زدن عینک خوش‌بینی و پوشیدن لباس اراده، کمی معلولین را علمی‌تر بنگرید؛ از ویژگی‌ها و توانمندی‌های آنها شناخت درست کسب کنید و در نهایت آگاهانه تصمیم گرفته و عادلانه اجرا نمایید.

اینکه معلول فقط باید درس بخواند و دانشگاه برود، نسخه‌ای عقیم است و چنانچه در مورد افراد سالم جواب نداده است، در مورد معلولین نیز پاسخ نخواهد داد.  چرا که در صورت فراهم بودن شرایط، خورشید توانمندی هر فرد از جمله معلولین تنها در سرزمین آموزش‌وپرورش به آن معنی که در اندیشه و عقاید ما شکل‌گرفته است،  طلوع نمی‌کند؛ بلکه، با کشف استعداد‌های هر فرد، می‌توان برای شکوفا ساختن این استعدادها و بهره‌مندی جامعه از این موهبت الهی، برنامه علمی ریخت.  اگر حوزه تعلیم و تربیت معلولین اصلاح گردیده و نگاه در این زمینه تغییر یابد و فقط آن‌ها را محکوم به تحصیل در رشته‌های محدود نکنیم و از یک برنامه آموزشی علمی و منطبق بر اصول علم تربیت در سطح بین‌المللی بهره بگیریم، آن‌وقت می‌توانیم طرحی دیگر درانداخته و ضمن تربیت افراد توانمند و ماهر، آنها را غیر از حوزه کارمندی به‌ویژه به‌عنوان معلم در نظام آموزشی، راهی بازار کار کنیم.

اولین سؤالی که به ذهنمان می‌رسد  این نباشد که معلول با این وضعیت چگونه از پس مسئولیتش برمی‌آید؟

بلکه پرسش بنیادینمان این باشد که با چه ابزار و شرایطی می‌توان از توانایی‌های بالقوه معلولین بهره برد و آنها را به بهترین شکل شکوفا ساخت؟

من به‌عنوان مسئول  چه ساز وکاری را باید پیش بگیرم که بتوانم چالش تحصیل و اشتغال معلولین را به فرصتی تبدیل سازم که هم به پیشرفت جامعه‌ام کمک نماید هم کرامت و شرافت انسانی آن‌ها را حفظ کرده باشم؟

تمامی این سؤالات و هزاران پرسش سازنده دیگر، فقط زمانی در ذهنمان خطور می‌کند که نگاهمان را عوض کنیم و به‌جای اندیشیدن به راه‌های تأمین نیاز معلولین، این قشر را جوری دیگر ببینیم و با نگاهی در قالب سرمایه انسانی و فکری به آن‌ها بنگریم.

در آخر اینکه، دو صد گفته؛ چون نیم کردار نیست

ارزش یک‌قدم کوچک که عملاً برمی‌داریم، بالاتر از هزاران شعار توخالی و ستایشگر است.

به امید طلوع خوبی‌ها در خورشید نگاه تک‌ تکمان

ارسال یک پاسخ

آدرس ایمیل شما منتشر نخواهد شد.

حاصل عبارت را در کادر بنویسید. *-- بارگیری کد امنیتی --