کمپین دفاع از حقوق معلولان از سال ۱۳۹۵ و با تلاش جمع کوچکی از معلولان تشکیل شد و از همان ابتدا اعلام کرد که به دفاع از حقوق افراد دارای معلولیت خواهد پرداخت.
روزی که کمپین فعالیت خود را آغاز کرد، بسیاری از سمنها و فعالان حوزه معلولیت که سابقه زیادی در این عرصه داشته و شناخته شده بودند، نسبت به موفقیت کمپین چشم امیدی نداشتند و گمان نمیکردند کمپین بتواند به توفیقی بیش از آنچه آنان تا آن روز بدان رسیده بودند دست پیدا کند. اما کمپین معلولان با دستخالی و بدون دردستداشتن کمترین امکانات، طرح جدیدی از فعالیتهای مدنی را درانداخت و به دستاوردهای قابلاعتنایی دست پیدا کرد.
کمپین از همان ماههای اول شروع فعالیت خود نشان داد این بار پتانسیل، اراده و تفکر جدیدی به حقخواهی معلولان برخاسته که بهراحتی از میدان عمل در نخواهد رفت.
تفاوتهای کمپین با بسیاری از سمنها
کمپین معلولان تفاوتهای زیادی با سمنهایی که تاکنون به نام معلولان تشکیل و پا به میدان فعالیت گذاشتهاند داشت؛ اما شاید مهمترین تفاوت کمپین با سمنها و انجمنهای معلولان در این باشد که کمپین در سالهای فعالیت خود مرعوب سخنان و وعدههای مسئولان حوزه بهزیستی نشد، هرگز دعوت به جلسه با ردههای مختلف مدیران، _چیزی که بسیاری از سمنها را محتاط و محافظهکار و در نهایت از وظیفه اصلی خود دور کرد_ کمپین را نفریب نداد و صدایش را آهسته و لحنش را مطیع نکرد.
کمپین معلولان به معنای واقعی کمپین بود. کمپین در این سالها به واسطه توفیقات بیسابقهای که در افزایش اعتبار بهزیستی، تصویب قانون حمایت از معلولان، تخصیص اعتبار برای این قانون، برجستهکردن بیتوجهی عامدانه دولتها به قوانین معلولان بهویژه به ماده ۲۷، پرده برداشتن از نا مدیریتی در بهزیستی، آشکارساختن جنایات واقع در دل مراکز نگهداری از معلولان و… داشت، به چهرهای نامآشنا و معتبر برای بسیاری از مدیران دولت، روزنامهنگاران، فعالان مدنی و… تبدیل شد.
در این سالها هرجا که سخنی از معلولان به میان آمد فارغ از اینکه مردان سیاست چقدر مرد عمل بودند، به کمپین برای مشاوره، نظرخواهی و رکن اصلی تصميمگیری نیاز پیدا ميشد و این درست چیزی بود که بسیاری از سمنها بااینکه در اشراف و تسلط به قانون بهپای کمپین نمیرسیدند؛ اما آرزویش را داشتند.
مروتی، نقطه اتکای کمپین
بهروز مروتی، نقطه اتکای کمپین بود. تسلط او به قانون، شناسایی قوانین ضدونقیض، احاطهاش بر عملکرد سازمان بهزیستی، رصد اتفاقات روز دنیا در حوزه معلولان، تشخیص گلوگاهها، دادن فراخوان برای برگزاری تجمعات اعتراضی و کوتاهنیامدن از تجمع حتی با کمترین نفرات در کنار زبانِ بُرّان و صراحت لهجهاش از او شخصیتی عجیب نمایش داد.
شخصیتی قاطع، قوی و به معنای واقعی مطالبهگر. در این سالها هیچ وعده و پیشنهادی از جمله پیشنهاد مشاوره در شهرداری و سایر نهادها نتوانست خللی در استحکام شخصیت او ایجاد کند.
او با راهاندازی کمپین نشان داد، دستخالی برای عدم فعالیت بهانهای بیش نیست و با خالیترین دستها، هم میتوان کار کرد، هم میتوان شهامت داشت و هم میتوان در برابر پول و جایگاه به استواری یک کوه بود.
در این سالها هیچکس نتوانست روی مروتی قیمت بگذارد. او را بخرد و یا به هر شکلی از مسیر اصلیاش منحرف کند. زحمت دادگاه و شکایت و… را به جان میخرید؛ اما از حرف و کار درست برنمیگشت. مروتی در جریانسازی اجتماعی در حوزه تخصصی خود آنچنان هنرمند بود که یک صفحه معمولی اینستاگرام را در کوتاهترین زمان به رسانهای قوی و صدای بلند معلولان ایران تبدیل کرد و خود و صفحهاش بهسرعت به منبعی معتبر و بیهمتا مبدل شدند.
ناامیدی، دلیل تعطیلی کمپین
علت تعطیلی کمپین را نمیتوان در مسائل معمولی چون تنگناهای مالی، نبود امکانات یا تيمی برای تداوم همکاری دانست. چرا که این مسائل از همان ابتدا برای کمپین پیشپاافتاده بود و کمپین بدون همه اینها تبحر خود را اثبات کرده بود.
کمپین دفاع از حقوق معلولان ۹ سال تمام، شبانهروز تلاش کرد، عمر گذاشت و از ناملایماتی که در حقش روا میشد نهراسید. اما آنچه کمپین را به تعطیلی کشاند چه بود؟
به نظر نگارنده این سطور عامل تعطیلی کمپین “ناامیدی” بود؛ ناامیدی از دو گروه؛ اول طیف معلولان و دوم ناامیدی از مسئولان و ادارهکنندگان کشور.
تمام مطالبهگریهای کمپین بین این دو طیف در جریان بود. “مطالبه” از یکی از دو گروه “برای” گروه دیگر و در نهایت بیدار کردن هر دو گروه.
اما در کمال تأسف هیچیک از دو گروه بعد از سالها تلاش نه بیدار شدند و نه خواستند بیدار شوند. در بر همان پاشنه سابق میچرخيد. بسیاری از افراد دارای معلولیت تنها منتظر بودند کمپین توفیقی حاصل کند تا از آن منفعت ببرند و بسیاری دیگر امید داشتند کمپین زمین بخورد تا علاوه بر حفظ آبروی خود بابت کارهای نکرده، بادی به غبغب انداخته و بگویند ما میدانستیم کمپین آتش تند ِ محکوم به خاموشی است!
سیستم مدیریتی ایران حاضر به بهادادن و توجهکردن به معلولان نبود و کمپین بهوضوح به این معنا رسیده بود و بااینحال همچنان تلاش میکرد.
حتی شاید بتوان گفت کمپین سالها پیش دریافته بود که گروه دوم به این آسانیها پایکار معلولان نخواهند آمد و کار مدنی و مطالبهگری چیزی نیست که بتوان با توسل به آن دل مدیران و مسئولان را نسبت به معلولان نرم کرد. پس موضوع اصلی چه بود؟ ناامیدی از جامعه معلولان! بله درست است. خود معلولان ایران، کمپین، تنها مرجع مطالبهگر و تنها صدای خودشان را با بیتوجهی، بیتفاوتی، عدم حمایت و انتظار برای استفاده صرف از دستاوردهای کمپین تعطیل و صدایش را خاموش کردند.
سهم انجمنهای معلولان در تعطیلی کمپین
انجمنهای بزرگ و اسمورسمدار معلولان ایران در این سالها حمایت خود از کمپین را دریغ و در سالهای آخر از سر ناچاری تنها به ابراز تمایل لِسانی بسنده کردند تا ضمن مصلحتاندیشی، برگه سفیدشان خالی از عریضه نمانده باشد.
سمنهای معلولان در این سالها کمپین را در همه بزنگاههایی که به حضور و حمایتشان نیاز بود، تنها گذاشتند و با عملکرد نادرست خود حتی افراد دارای معلولیت را نیز گمراه کردند. ناگفته نماند که برخی از انجمنها برایآنکه از کمپین حمایت نکنند دلایل کافی داشتند. طبیعتی است آنهایی که سالها به نام معلولان، باندبازی کرده و منافع معلولان را فدای بازیهای سیاسی کرده بودند تا پولی به جیب بزنند، نخواهند کمپین رشد کند و خداینکرده روزی به آنسوی پردهای که آنها به نام معلولان دور خود کشیدهاند پی ببرد و نان و آبرویشان هر دو با هم از دست برود. پس چه چیزی بهتر از اینکه تلاش کنند معلولان به مستمری ناچیز بهزیستی رضایت دهند و کمپین و آرمانهایش را تنها بگذارند.
ریشه غفلت مسئولان در خودیهاست
تصور کمپین این بود که خواب سنگین گروه دوم را بااراده قوی گروه اول میتوان به بیداری رساند، اما شواهد گواه آن است که تمایلات گروه اول که از قضا ذینفعان بیداری جامعه و مدیران آن هستند، عامل غفلت مسئولان است. به عبارتی به همراهی طلبیدن خود معلولان از به همکاری خواستن مسئولان سختتر است و بنابراین سهم ناامیدی کمپین را از گروه اول بهمراتب بیشتر از گروه دوم میتوان دانست.
ریشه مظلومیت معلولان
اما خواب طیف معلولان هنوز سنگین خواهد بود. این گروه مظلوم به لطف نا مدیریتی بهزيستی، بیتفاوتی دولتها در آموزش و همه جوانب منجر به ارتقای سطح زندگیشان و خیانت برخی از چهرهها و انجمنها از ناآگاهی رنج میبرند و این رنج آنقدر عمیق است که بیهوششان کرده. جامعه بزرگ معلولان از شدت رنج هنوز خود نمیدانند در چه رنج بزرگی هستند. آری، درد انسان را از خویش بیخبر میکند و این نکته را همه خائنان حوزه معلولان خوب دریافتهاند. آنها خوب فهمیدهاند با پایین نگهداشتن هشیاری معلولان چطور بر حقوقشان چنگ بیندازند و به نام دفاع از آنها به کسب و کارشان توسعه دهند. معلولان قربانیاند. این گروه حتی اگر از حق خود دفاع نکنند، حتی اگر از کمپین حمایت نکنند باز قربانیاند. چه کسی است که نخواهد خوشبخت و کامیاب باشد؟ اما فقر اطلاعاتی و آموزشی با انسان کاری میکند که قدرت تشخیص حق خود و دفاع از حقوق خودش را هم از دست بدهد و برای همین همواره برای تعطیلی کمپین افسوس خواهم خورد. چون همه سوءاستفادهکنندگان از معلولان را به آنچه میخواستند، رساند.
سهم شرایط اجتماعی
با وجود بدعهدی مسئولان، سمنها و عدم حمایت معلولان از کمپین، اما رکن اثرگذار دیگری هم در ناامیدی کمپین و تمایل کمپین به تعطیلی وجود دارد که قابل انکار نیست و آن شرایط جامعه در یک دهه گذشته است. شوربختانه شروع فعالیت کمپین با آغاز برهمخوردن معادلات اقتصادی و سیاسی کشور و تأثیر فزاینده سیاست خارجی بر شرایط داخلی مقارن شد. کمپین در شرایطی آغاز به فعالیت کرد که هر روز وضعیت اقتصادی دولتها بدتر از قبل میشد و دولتها که در شرایط عادی هم توجهی به حوزه معلولان نداشتند در شرایط نابسامان بیشازپیش توجه خود را از این حوزه کاستند و اعتبار ناچیز این حوزه را هم اگرچه تعهد کردند؛ اما محقق نکردند. شاید اگر فعالیت کمپین در برهه دیگری که شرایط کشور ثبات بیشتری داشت شکل میگرفت، توفیقات بهمراتب محسوستری کسب میشد و تحرکات مدنی مثالزدنی رخ میداد.
کمپین مبنایی فعالیت کرد
همه این موارد گواه فعالیت مبنایی و اساسی کمپین است. کمپین در ناگوارترین شرایط تاریخ سیاسی و اقتصادی کشور جریانسازی کرد، مسئولان زیادی را معترف به کمکاری کرد و درحالیکه دولت و مجلس حاضر به تأیید و اجرای حقوق معلولان نشدند، دیوان عدالت اداری با محکومکردن دولت به اجرای ماده ۲۷ قانون حمایت از معلولان مهر تأییدی بر تلاشهای چندین ساله کمپین زد. شاید اگر خبر، یک خبر معمولی بود میشد به رسم خبرهای عمومی تیتر زد: “خبر کوتاه بود و جانکاه، کمپین معلولان تعطیل شد! ” اما موضوع جانکاهتر از این است که بتوانی برایش یک تیتر معمولی انتخاب کنی.
تعطیلی کمپین یک اتفاق ساده نبود. گواه آواره خواستن تعمدی یک جامعه بود…