
پاییز هزار رنگ نرمنرمک زیر پوست شهر میخزد و با نسیم خنک خود، گونههای طبیعت را نوازش میدهد، گیسوی تُنُک درختان را شانه میکند و برگهای زردشان را آرامآرام میکَنَد و بر زمین میریزد. اولین روز ماه مهر است و طبیعت آنچه در چنته داشته، در کیسه برزگران میگذارد. هوا کمکم نه خنک که سرد میشود و انسان، این موجود اجتماعی، را به محافل دوستانه و دورهمیهای گرم و صمیمانه میخواند.
به دعوت یکی از دوستان از اهالی روستای شالیشَل، به همراه دو سه دوست دیگر، راهی این روستای خوشآبوهوا و تقریباً باستانی میشویم. ابتدا به سمت دیواندره حرکت میکنیم و با صرف یک چای زغالی در هوای نسبتاً خنک غروبگاهی، ادامه مسیر داده و به سمت زرینه میرویم. در زرینه به سمت راست پیچیده و از جادهای که کمکم بر شیب و پیچهای آن افزوده میشود، به سمت روستای شالیشَل راه را کج میکنیم. روستای شالیشَل در منطقهای سردسیر و کوهستانی به نام زرینه و اوباتو قرار گرفته است و کمی آنطرفتر، وارد حوزه استحفاظی شهرستان تکاب از استان آذربایجان غربی میشود. این روستای نسبتاً بزرگ که متشکّل از دو بخش قدیم و جدید است، در روبروی روستای پاپاله و در دامنه یک کوه جا خوش کرده است. در جایجایِ روستا، چشمههای پرآبی از سینه زمین میجوشند و بر طراوت و صفای روستا میافزایند. مشاهده این چشمهها در سطح روستا، بیاختیار رهگذر را به این خیال میکشانَد که روستا چون مادری مهربان، سینههای پرشیر خود را سخاوتمندانه در اختیار ساکنانش قرار داده است و دقیقاً مانند همان مادر که کودکانش را از جوهر جان خویش تغذیه میکند، در ارتزاق و برکت سفره ساکنان روستا نقشی اساسی دارد.
به محض ورود به روستا، یکی دو تن از اهالی خونگرم و مهماننواز روستا به استقبالمان میآیند و به عادت مهماننوازی و غریبپرستی که صفت بارز مردمان اکثر نقاط کردستان است، با رویی گشاده از ما دعوت میکنند که مهمان سفره پر از مهر و صفایشان شویم. این لطف و خوشدلی نشان میدهد که میزبان ما نیز یکی از همین روستاییان باصفاست که لطف را در حق مهمان تمام میکند. طولی نمیکشد که مردی دواندوان خود را به ما میرساند و فرضیهمان تأیید میشود. سید جلیل که نزدیک به ۷۰ بهار از عمرش گذشته است، نفسنفسزنان به استقبال ما میشتابد و با راهنمایی او، به سمت خانهاش حرکت میکنیم که در بخش قدیم روستا واقع شده است؛ خانهای باصفا که میان دو چشمه جوشان و باصفا جا خوش کرده است.
در خانه، دو تن دیگر از دوستان منتظر ما هستند و به محض ورود، با یکی دو استکان چای داغ که لذت آن در این هوای نسبتاً سرد دوچندان میشود، از ما پذیرایی میکنند. اکنون جمع ششنفره ما تکمیل شده و بعد از صرف چای، جوجههای به سیخ کشیده را بر ذغال سرخفام گذاشته و در این جمع صمیمی، شامی لذیذ را صرف میکنیم که دوغ محلی و فلفلهای کبابی، لذت آن را بهیادماندنیتر ساختهاند. فضای گرم و صمیمی اولین شب پاییز با سخنان شیرین و موسیقی شورانگیز سپری میشود. موسیقی بخش جداییناپذیر فرهنگ ملّت کُرد است که از دیرباز با این قوم همراه بوده، تا آنجا که در خون، پوست و استخوان این قوم ریشه دوانیده و همراه شادیها و غمهایشان است. در جنگها به آنان انگیزه داده و در صلح و دوستی، عامل پیوند و اُلفَت آنان با دیگران بوده است. پس اینکه موسیقی در هر محفل کُردها حضوری پررنگ داشته باشد، چیز عجیبی نیست. این هنر دوستداشتنی محدود به جمع نبوده و در بسیاری از موارد، تسکیندهنده تنهاییهای افراد است و همچون رفیقی شفیق، با افراد تنها همدردی و رفاقت نموده است. شب را با این کیمیای جان سپری کرده و کمکم آماده خوابی میشویم که بدون روشن کردن بخاری میسّر نبود؛ چرا که گزند هوای سرد پاییزی بیش از آن بود که بتوان بدون پتو و بخاری آن را تحمل نمود و خواب در چنین هوایی، در مرز گرما و سرما، چه رؤیایی و شیرین است.
صبح روز بعد، با صدا و گفتوگوی دوستان از خواب شیرین بامداد برخاستیم. دوستان خوشسلیقه برای صبحانه املتی بسیار لذیذ آماده کرده بودند. کره محلی، طعم و بوی خاصی به املت بخشیده بود، طوری که هر لقمه، جرعهای از کیمیای جان بود که در نهاد وجود میخزید. پس از صرف چای، گفتوگوها درباره بازدید از دو غار نزدیک شکل گرفت که در نهایت، غار باستانی و مشهور کرفتو برنده این مسابقه شد و قرعه فال را به نام این دیوِ سنگنشین زدیم. ابتدا قرار بود به غاری تقریباً بکر و گمنام در همان حوالی برویم و از طبیعت بینظیر روستا محظوظ شویم، اما ازآنجاکه غار کرفتو از نام و آوازهای برخوردار بود و چند نفر از دوستان، از جمله خودم، شهد و شیرینی وصال این نماد طبیعی هزارانساله را تاکنون نچشیده بودیم، برنامه به بازدید از این غار شکوهمند تغییر یافت.
غار کرفتو در مسیر زرینه به تکاب قرار داشت که ناچار میبایست به زرینه برمیگشتیم و کمی به سمت سقز حرکت میکردیم و باز هم از سمت راست، وارد جاده زرینه – تکاب میشدیم. اما دانش جغرافیایی و تجربه سید جلیل به کمکمان آمد و ما را از طریق جادهای خاکی نسبتاً مناسب و باصفا، به شکل میانبر به نقطه ورودی غار کرفتو رساند.
غار کرفتو، یکی از شگفتانگیزترین آثار تاریخی و طبیعی ایران است که در فهرست میراث ملّی به ثبت رسیده است. این غار که بخشی از آن دستکند است، در دورههای مختلف، از پیش از تاریخ تا دوران اسلامی، مورد سکونت قرار گرفته است. ویژگی منحصربهفرد کرفتو، معماری صخرهای آن است که شامل چهار طبقه با دالانها، اتاقها و راهپلههای متعدد میشود. «کتیبه یونانی موجود در غار که نام هِراکلیوس در آن ذکر شده، نشان از اهمیت این مکان در دوران سلوکی دارد».
این غار علاوه بر ارزش باستانشناختی، از نظر زمینشناسی و زیستمحیطی نیز بسیار حائز اهمیت است.
ادامه دارد…