مرور برچسب

کوله گرد نابینا

شهر رؤیایی پینوکیو: بروجرد و زندگی خیام گونه

تازه وقتی جلوی یکی از سوهانی‌های نزدیک شهر قم از اتوبوس پیاده شدم و باد خنک جاده خورد به صورتم، باور کردم سفرم شروع شده. با اینکه نیروی قوی‌ای مانعم می‌شد، پا در ماجرایی نو گذاشته بودم. خیلی وقت بود من و دوستم همایون، دلمون می‌خواست تک…

نیمه دیگر زندگی

هومن اصفهانی رو خیلی تصادفی در واگن رستوران قطار دیدم. داشت می‌رفت کرمان تا با تعدادی از دوستانش به گندم بریان، یکی از گرم‌ترین نقاط ایران و جهان بره. مردی بود 49 ساله که لحن و گفتار دلنشینش جذبم کرد. کنارش نشستم و ازش خواستم در لا‌به‌لای…

همسفر با کوله‌گرد رها نامۀ دوم: زندگی‌نورد شوق‌مند

نشستن کنار دیگری شبه و پشت به چراغ‌های محوطۀ بام تهران، تنها روی یکی از صندلی‌های دنج و پرت نشستم. کمی هوا به خنکی می‌زنه و ریزه نسیمی می‌وزه. آدم‌های زیادی مثل من اومدن توچال. می‌شنوم بعضیا می‌خوان صعود شبانه داشته ‌باشند و باقی هم توی…

نامۀ اول: کوله‌گرد چطور کوله‌گرد شد: رهایی از تله اثبات

دل من یه روز به دریا زد سلام! نمی‌دونم کی هستی و چطور این نوشته به دستت رسیده! من که بعد سال‌ها اسارت و بندگی، الان تنها توی یه ساحل ماسه‌ای روی تخته‌سنگی لبِ دریا نشستم و این نامه رو با گوشی همراهم برای تو که نمی‌شناسم، می‌نویسم.…