فیلترینگ و اشتغال نیمبند نابینایان
ابوذر سمیعی: دانشآموخته سیاستگذاری فرهنگی
این روزها حال بیشتر آنهایی که اندکی اندیشه دارند، مثل حال کشورمان خوب نیست؛ بهویژه اگر معاشتان هم بهروز باشد و به اینترنت و فضای مجازی گره خورده باشد، دیگر نورعلینور شده. این یادداشت، تحلیلی فرهنگی-اجتماعی است و قصد ما ورود به مباحث سیاسی نیست؛ اما این حوزه سیاست است که خودش را نخود هر آش کرده و در همۀ حوزههای خصوصی و عمومی زندگی ما حضوری فعال دارد؛ از جملۀ آن، فضای مجازی و اینترنت است.
در سالهای اخیر، توسعه تکنولوژی و دسترسپذیری عمومی به فضای مجازی، فرصتهای فراوانی بهوجود آورده و زندگی همه را متحول کرده است؛ از افزایش ارتباطات میانفردی بگیرید تا فرصتهای شغلی جدید. بهطور خاص، اینترنت و فضای مجازی تأثیر قابلتوجهی در رونق کسب و کارهای خرد و دور از مرکز داشته و فرصتهای نوینی برای صاحبان آن بهوجود آورده است. در چنین فضایی، شما میتوانید بهعنوان یک تولیدکننده محصول یا خدمتی خاص، مستقیماً به معرفی محصولات و خدماتتان بپردازید و بیواسطه و با کمترین هزینه، آن را به دست مصرفکننده برسانید. بدینسان فرصت رقابت برای دورافتادهترین شهرها و روستاها با مرکز برابر بوده و این رقابت یکسان موجب افزایش کیفیت کالا و کاهش قیمت برای مصرفکننده میشود.
اما این موضوع برای ما که در کشوری با وضعیت نامعلوم و حکمرانی غیرقابل پیشبینی زندگی میکنیم، بیش از آنکه فرصت به شمار بیاید، تهدید است. حاکمیت، قوانین نوشته و نانوشته، در کنار تفسیرهای شخصی و متعارض از قانون، وضعیتی بهوجود آورده که اجازه هرگونه برنامهریزی میانمدت و بلندمدت را از ما گرفته است. شاهد این موضوع نیز وضعیت این روزهای کسب و کارهای اینترنتی است. تصور کنید با هزارویک خون دل خوردن کسب و کاری راه انداختهاید و دنبالکنندههایی نیز برای خود دستوپا کردهاید. در بازاری که نه قیمت دلارش مشخص باشد، نه قوانین صادرات و وارداتش و نه قوانین تجارتیاش ثابت باشد، تا همینجای کار، شما شاخ غول را شکستهاید که کسب و کاری نیمبند به راه انداختهاید. در چنین وضعیتی، یک روز صبح بیدار میشوید میبینید همه چیز سوتوکور است و خبری از مشتری نیست. پس از اندکی بررسی، متوجه میشوید که قصه همان قصۀ همیشگی است. افرادی بدون در نظر داشتن هیچچیز و بهمنظور تحت کنترل داشتن همهچیز، یک شبه و بدون استناد به هرگونه مادهواحده یا قانون مشخصی، اینترنت را قطع کردهاند و به هیچکس هم در این خصوص پاسخگو نیستند!
این داستان زندگی میلیونها انسان در کشور ماست. بر اساس آمار رسمی، بیش از 400 هزار کسب و کار اینترنتی که حدود سه میلیون شغل مستقیم و غیرمستقیم به آنها وابسته است، در اثر محدودیتهای اینترنتی چند ماه اخیر آسیبهای جبرانناپذیر دیدهاند. این بدان معنی است که چندین میلیون خانواده ایرانی، بهدلیل فیلترینگ دچار مشکلات اقتصادی شده و زندگی آنها تحت تأثیر این اتفاقات، متلاطم شده است.
اما داستان برای افراد دارای معلولیت و بهویژه نابینایان بسیار پررنجتر است. اگرچه ایجاد اشتغال یکی از برجستهترین بخشهای سخنرانیهای متولیان سازمان بهزیستی است؛ اما به همان اندازه که دربارۀ آن داد سخن رانده میشود، پوشالی و خیالی بوده است. در سالهای اخیر اما جمعیت قابلتوجهی از افراد دارای معلولیت، از بستر فضای مجازی استفاده کرده و بهنوعی کسب و کاری در اینترنت به راه انداختهاند. در این میان، افراد دارای آسیب بینایی نیز از فرصتهای ممکن بهره گرفته و با وجود اینکه بسیاری از پلتفرمهای موجود کاملاً دسترسپذیر نیستند، از قافله جا نمانده و بخشی ولو اندک از بازار کسب و کار آنلاین را به خود اختصاص دادهاند. پر واضح است که ایجاد یک کسب و کار اینترنتی در فضایی که همهچیز مبتنی بر تصویر و علائم بصری است، برای یک فرد نابینا یا کمبینا امری دشوار بوده و در این راه با مشقتهای بیشتری نسبت به دیگران مواجه بودهاند. مسلماً موفقیت در چنین بازار رقابتی پرسرعت و مبتنی بر عکس و تصویر، برای یک فرد دارای آسیب بینایی، جز با تلاش و پیگیری فراوان حاصل نمیشود. در چنین وضعیتی، ناگهان همهچیز زیر و رو شده و هرآنچه در تلاش شبانهروزی چندساله به دست آمده، در شبی و به موجب حکمی نامشخص به باد میرود.
اگرچه فیلترینگ برای اشتغال و کسب و کار عموم جامعه آسیبهای فراوانی به دنبال داشته و مضرات اقتصادی غیرقابل جبران دارد؛ اما افراد دارای معلولیت و بهویژه نابینایان در این میان از متوسط جامعه آسیب بیشتری خواهند دید. ممکن است سایر افراد و حتی افرادی با معلولیتهای دیگر بتوانند با مهاجرت به پلتفرمهای داخلی، بخشی از کسب و کار پیشین خود را بازیابند؛ اما این گزینه برای افراد دارای آسیب بینایی چندان امکانپذیر نیست. عدم دسترسپذیری پلتفرمهای داخلی، مانع حضور نابینایان در این برنامهها و استفاده کاربردی آنان از نرمافزارهای داخلی شده است. ممکن است افراد دیگر بتوانند بهدنبال از دست دادن کسب و کار آنلاین، به کارهای دیگر از جمله کارهای یدی یا فیزیکی روی بیاورند و موقتاً احتیاجات خود را برآورده کنند؛ اما این راه نیز برای افراد نابینا و کمبینا بسیار نادر و دور از تصور است. علاوهبراین، معمولاً هزینههای زندگی یک فرد دارای معلولیت، به واسطه نیازهای خاص، از عموم جامعه بیشتر بوده و مشکلات اقتصادی صدمه بیشتری به آنها میزند.
خانهنشینی، افسردگی، از دست دادن اعتماد بهنفس و دهها آسیب جبرانناپذیر دیگر، صدماتی هستند که افراد دارای آسیب بینایی که اشتغال خود را در اثر محدودیتهای اینترنت از دست دادهاند، دچار آن خواهند شد. شغلی که با هزارویک خون جگر خوردن و بدون همکاری نهادهای متولی بهدست آمده، حال با همکاری یا دستکم غفلت همین نهادها از دست رفته است. این البته تنها تأثیر محدودیتهای اینترنتی در اشتغال افراد دارای معلولیت است. در خصوص تأثیر فیلترینگ بر سایر ابعاد زندگی معلولان، ازجمله استقلال فردی ایشان، در مجالی دیگر سخن باید راند که خود مثنوی هفتاد من است.
نیازی به توضیح نیست که فشارهای اقتصادی تا چه میزان میتواند موجب فروپاشی انسانها و خانوادهها شود؛ تا چه میزان میتواند روح و روان انسانها را دستخوش ناآرامی کند؛ تا چه میزان میتواند گرایشهای سیاسی و ایدئولوژیکی را تغییر دهد؛ تا چه میزان حتی میتواند به دین و ایمان ما آسیب وارد کند که علیابن ابیطالب (ع) به درستی در این خصوص گفت: «از دري كه فقر وارد شود از در ديگر ايمان بيرون ميرود.»
امید که آنانی که با فشردن یک دکمه درصدد کنترل همهچیز هستند، واقف شوند که انسان ماشین نیست که با یک اشاره خاموش و روشن شود؛ انسان پوست و استخوان و روح و روان است؛ انسان اندیشه و تعقل است؛ انسان اشرف مخلوقات است و آزاد و آزاده آفریده شده و لایق احترام است.