بریل در ایران و ضرورت گذار از دوگانهها: بهسوی کاربست راهبردی تجمیعی-تلفیقی (بخش سوم)
پژوهشگر: حسین عبدالملکی
در بخشهای پیشین این سلسله نوشتار که از نظر گذشت، سعی شد 1- در موازات بررسی شرایط کلی حاکم بر خط بریل فارسی و زیستبوم متصور برای آن، به شکلی گذرا و کلی مباحث نظری حول چگونگی شکلیابی دوگانهها، انواع و سازوکارهای مترتب بر آن، طرح و واکاوی شود.
2-بر این مبنا، نهتنها ایجاد و دامن زدن به برخی دوگانهها در دسترسی نابینایان به منابع اطلاعاتی و عدم گذار صحیح و کارشناسیشده از آنها، سهمی مهم در بهحاشیهرفتن تسریعی بریل در ایران را به خود اختصاص میدهد؛ بلکه با توجه به تقدم چنددههای ابداع و گسترش بریل فارسی نسبت به وجوه متناظر آن در شکلیابی تمام دوگانههای فوقالذکر، طبیعتاً نقصانها و آسیبهایی جدی در خود زیستبوم بریل فارسی وجود داشته است که در مواجهه با هر یک از وجوه متناظر، نتوانسته نقش و جایگاه خود را در تأمین نیازهای اطلاعاتی نابینایان حفظ و تثبیت نماید که این نقصانها و آسیبها ناشی از «خودبسندگی زیستبوم بریل فارسی» است.
3-از سوی دیگر، ضمن تلقی برههای کوتاه و مهم (1335-1345) بهمثابه «پیچ حساس حیات آموزشی نابینایان و ازجمله بریل فارسی» و تبیین و تشریح رخدادهای این بازه زمانی بسیار مهم، وجه مشترک تمامی این رخدادها و تحولات، تأثیرپذیری از «زیستبوم خودبسنده بریل فارسی» قلمداد گردید.
و اما:
جهت تبیین و واکاوی «زیستبوم خودبسنده بریل فارسی» که درواقع، مبنا و پایه ظهور برخی نقصانها و آسیبها در این زمینه گردید، لازم است خودِ صورتبندی نخستینِ زیستبوم بریل فارسی و ابعاد مترتب بر آن، با نگاهی تاریخی تشریح شود.
در سال 1304 (1925)، کشیش پنجاهساله آلمانی (ارنست جی کریستوفل) و همراهانش با نزدیک به یک دهه تجربه آموزش در حوزه نابینایان در خاورمیانه که عمدتاً نیز ناموفق بود، و البته در راه بشارت آیین مسیح، وارد تبریز شدند؛ سفری که سه دهۀ پایانی عمر «پدرکریستوفل» را به شکلی ناگسستنی به نابینایان ایران گره زد و البته آغازی شد برای ابداع «بریل فارسی» و پایهگذاری آموزش نوین نابینایان در ایران و توسعه آن. کریستوفل با ورود به تبریز در کنار «جستوجوی اطفال نابینا، ناشنوا و بیسرپرست در سطح شهر و سپس روستاها و شهرهای مجاور آن» و البته یافتن مکانی جهت سرپرستی و آموزش این افراد، «پیادهسازی علائم بریل جهت زبان فارسی و بهعبارتی ابداع بریل فارسی» را نیز در رأس برنامهها و فعالیتهای خود قرار داد. کریستوفل بهواسطه تجربه سالها کار با نابینایان، به خط بریل تسلط نسبی داشت؛ اما جهت آموزش نابینایان ایران چارهای نبود جز ابداع بریل فارسی. مضاف بر اینکه استفاده از خط و زبان فارسی جزو شرایط مقرر جهت تأسیس مدرسه به شمار میرفت. بهعنوانمثال، براساس سندی به تاریخ آبان 1305، وزارت معارف جهت اعطای اجازهنامه (مجوز) فعالیت رسمی مدرسه نابینایان به وی، علاوهبر «پایبندی کامل به قوانین و مقررات ایران»، «اصلاح پروگرام (برنامه درسی) مدرسه»، «در میان نبودن تبلیغات مذهبی و بهطبع، ممنوعیت بشارت آیین مسیحیت»، بر «تدریس دروس به زبان فارسی» تأکید نموده است و عیناً آورده: «…ثالثاً تمام دروس و ترجمه لغات و اصطلاحات لازمه و مذاکرات با متعلم و غیره باید به فارسی باشد». ازاینرو، جهت تطبیق علائم بریل با زبان فارسی و درنتیجه ابداع بریل فارسی و نیز تدریس برخی دروس، افرادی چون «محمدعلی خاموشی و علیقلی نوظهوریان»، به چهار نفر آلمانی (کریستوفل و سه همراهش) که بنابر مستندات موجود مؤسسان مدرسه هستند، ملحق شدند و درواقع حلقه اولیه کادر آموزشی و سرپرستی مدرسه را تشکیل دادند. بههرشکل با تلاشهای فراوان کریستوفل و خاموشی، بریل فارسی در اواخر 1304 ایجاد شد و پس از پیگیریهای متعدد، با فعالیت مدرسه به شکل رسمی نیز در آذر 1305 موافقت گردید. هرچند مخالفتهای فراوانی با تأسیس مدرسه کریستوفل و بهویژه جمعآوری اطفال صورت میپذیرفت؛ اما خبر تأسیس مدرسۀ او نیز بهعنوان اولین مدرسه نابینایان در کشور بازتاب یافت. در صفحه دوم از چهاردهمین شماره روزنامه آدمیت در سال 1305 آمده است:
«اخیراً یکعده آلمانی از مملکت آلمان وارد و مطابق اجازه اداره معارف، درصدد تأسیس مدرسه برای کوران برآمده و پروگرام مدرسه را در تحت ده ماده و مدون و به اداره معارف داده ضمناً تقاضا نمودهاند که یکعده از کوران را جمعآوری نموده و لباس و غذا و مخارج آنها را بدهند در ضمن نیز بآنها عملیات یدی از قبیل جوراببافی، طناببافی، ریسمانتابی و غیره بیاموزند و مدت تحصیل در این مدرسه از هشت الی ده سال خواهد بود. علاوهبر اینها برای معالجه چشم آنهائی که علاج ممکن باشد، یکنفر کحال ایرانی یا آلمانی در مدرسه مشغول معالجه خواهد شد. پس از انقضاء مدت تحصیل درصورتیکه حاضر باشند، ممکن است که در سایر نقاط در مدرسه کوران بسمت معلمی مشغول شوند. عجاله کمسیون منزلی در محله نوبران اجاره کرده و مشغول تهیه وسایل افتتاح مدرسه و جمعآوری کوران میباشد». با ابداع و تثبیت بریل فارسی، کریستوفل و همکارانش شروع به برگردان کتابهای درسی مصوب به بریل نمودند؛ بهنحویکه تمامی کتابها به شکل بریل در اختیار دانشآموزان نابینا قرار میگرفت و حتی پس از رفتن کریستوفل به اصفهان نیز این رویه تا سال 1319 (زمان تعطیلی مدرسه نابینایان تبریز) تداوم یافت. سندی متعلق به مهرماه 1315، استمرار این رویه را در مدرسه نابینایان تبریز تأیید میکند. در نامهای از طرف وزیر معارف و اوقاف به ریاست دفتر ریاست وزراء و در پاسخ به شکایت یکی از محصلین اخراجی مدرسه نابینایان تبریز، در شرح شرایط، فعالیتها و امکانات مرکز مزبور آمده است:
«…ضمناً توضیح میدهد که موسسه کوران تبریز نهایت مواظبت را از کوران بعمل آورده و کتابهای وزارت معارف را تا کتاب پنجم بخط کوران ترجمه و شاگردان از روی آن تحصیل میکنند و بشاگردان مزبور عملیات یدی نیز تعلیم میشود و سایر اوضاع آنجا از هر حیث مرتب و شایان تشویق میباشد…». ازسویدیگر، در زمینه آموزش بریل نیز در مدرسه کریستوفل، روشی پیاده میشد که به جرئت میتوان گفت نسبت به روشهای کنونی آموزش بریل در ایران بسیار نوین مینماید؛ بهنحویکه ضمن آموزش بریل و در اختیار قرار دادن تمام کتابهای درسی به این خط، امکان مواجهه با بریل و استفاده از آن در کلاسهای فوقبرنامه نیز مورد توجه قرار میگرفت. درواقع، برخلاف آموزشهای کنونی ارائهشده به نابینایان، علاوهبر تدریس و پوشش تمامی مواد درسی مدارس عادی، برخی کلاسهای اختصاصی چون آموزش موسیقی، آموزش زبان آلمانی، آشنایی با طبیعت و… در مدرسه کریستوفل وجود داشت و از امتیازات مهم آن به شمار میرفت. در این کلاسها سعی میشد که در قالب تفریح و بازی و نیز فعالیتهای فوقبرنامه، علاقه به بریل در دانشآموزان ایجاد شود و افزایش یابد و حتی استفاده از آن به انحاء مختلف مورد توجه قرار گیرد؛ بهنحویکه بریل در کنار توجه به «فعالیتهای یدی» و آموزش برخی حِرَف به نابینایان، بسیار مورد توجه قرار میگرفت. همچنین، قریب به اتفاق تجهیزات و وسایل موردنیاز و ازجمله تجهیزات و وسایل مربوط به بریل، مستقیماً از اروپا و بهویژه آلمان برای مدرسه ارسال میگردید و بهعبارتی، مدرسه کریستوفل از لحاظ امکانات و تجهیزات وقت در قیاس با سایر مدارس نابینایان در جهان بهروز بود. نکته حائز اهمیت دیگر در حوزه بریل آنکه در کنار برگردان کتب درسی، در زمینه کتابهای بریل غیردرسی نیز علاوهبر منابع بریلی ارسالی از سایر کشورها، کریستوفل و همکارانش سعی میکردند حتیالمقدور برخی کتابهای کوچک، اشعار و بهویژه برخی بخشهای انجیل را بهصورت بریل برگردان نمایند و در اختیار دانشآموزان قرار دهند و این خود در ارتباط بیشتر با بریل و استفاده بهینه از آن و آنچه که «بریلِ در معرض» نامیدم، بسیار مؤثر بود.
در سال 1308، کریستوفل مدرسه تبریز را به همکارانش سپرد و رهسپار اصفهان شد. در این سفر او در یک اقدام سنجیده، علیقلی نوظهوریان و چند تن از محصلین مدرسه تبریز را که به همراهی وی تمایل داشتند، با خود همراه ساخت؛ افرادی که بریل را آموخته بودند و در رشد و نمو مدرسه اصفهان و توسعه فعالیتهای آن در سالهای بعدی عصای دست کریستوفل شدند. توجه به استفاده از بریل و خواندن و نوشتن با این خط، در اصفهان نیز استمرار یافت و با توجه به حضور برخی نابینایان مسلط به بریل فارسی در کنار کریستوفل، به شکل ویژهای توسعه پیدا کرد. همچنان تمامی کتابهای درسی به بریل برگردان شد و کتابهای غیردرسی قابلتوجهی نیز در سالهای بعدی به این خط تبدیل شد؛ کتابهایی که صرفاً از طریق خواندن به وسیله یک فرد بینا و نوشته شدن آن به شکل بریل با همان وسایل ابتدایی وقت صورت میپذیرفت. یکی از سندهای مهمی که دال بر توجه ویژه به آموزش بریل در اصفهان در دسترس است، به سال 1312 بازمیگردد که ازقضا تعریف نسبتاً قابل فهم و جالبی را نیز از «خط کوران» (بریل) ارائه میدهد و بهعبارتی، اولین توصیف مکتوب و جامع از بریل است. در واپسین روزهای 1312، بازرس اداره معارف و اوقاف اصفهان در سرکشی از مدارس دولتی متوجه میشود که فردی آلمانی، «کریستوفلنام» مکانی را جهت آموزش و سرپرستی برخی اطفال اجاره نموده است. حاصل سرکشی وی به باغ عبدالمحمود افیونی، گزارشی است هجده بندی، که شرایط حاکم بر مدرسه کریستوفل را در ابعاد مختلف تشریح مینماید که در نوع خود جامعترین گزارش از این موسسه است. در بند یازده این گزارش در توصیف شیوه خواندن و نوشتن اطفال کور و بهعبارتی خط بریل، آمده است:
«…11- طرز تدریس الفبا باطفال کور بوسیله یک صفحه لوح فلزی که روی آن مشبک است بشکل مربع مستطیل، و هر یک شبکه دارای شش سوراخ ریز میباشد. طفل نویسنده قلمی بشکل سوزن در دست دارد که کاغذ را روی صفحه فلز می گذارد با نقطه حروف الفبا را از سوراخهای صفحه فلزی فوقالذکر روی کاغذ ترسیم مینماید. برای نمونه الفبایی که در حضور فرو مینوشت تلواً تقدیم میدارد…»
رویه تشریحشده در بالا، در چگونگی شکلیابی بریل و توجه به آموزش آن و خواندن و نوشتن به این خط چه در تبریز تا 1319و چه در اصفهان در سالهای بعدی استمرار و البته توسعه مییابد که سعی گردید بهصورتی اجمال و به شکلی مستند، بخشهایی از آن و در حوصله این مجال کوتاه عرضه گردد که خود درواقع «مبنای صورتبندی نخستین زیستبوم متصور بریل فارسی» را شکل داد. ازاینرو در شماره بعد براساس همین گزارههای مطروحه در بالا و برخی مستندات تکمیلی، چرایی خودبسندگی زیستبوم بریل فارسی تبیین خواهد گردید که درواقع، پایه برخی نقصانها و آسیبها را در زیستبوم متصور بریل فارسی ایجاد نمود و درنتیجه موجبات عدم توان حفظ حوزه مانور بریل در شکلیابی دوگانهها و مواجهه با سایر وجوه دسترسی به منابع اطلاعاتی را فراهم ساخت.