شنیدیم بیل گیتس و دوستانش یک چیزی اختراع کردهاند به نام هوش مصنوعی که بسیار به آدمها در همهجا کمک میکند؛ ازجمله مسائل مربوط به نابینایان. راستش کلی از این موضوع ناراحت شدیم و حالمان گرفته شد؛ آخر تا کجا میخواهند قدر ما را ندانند. ما با این هوش سرشار طبیعی، کنار گذاشته شدهایم و تلاشهای شبانهروزیمان نادیده گرفته شده؛ آن وقت میخواهند هوش مصنوعی برایشان کاری بکند. مگر گل مصنوعی چه دردی از ما دوا کرد که حالا هوشش بتواند کاری بکند! کاش کمی بیوجدان بودیم و این جامعه معلولیت را فقط یک روز به حال خودش رها میکردیم تا بدانند هوش طبیعی موشکاف چقدر با هوش مصنوعی بیل گیتس فرق دارد.
باری، از آنجا که ما بسیار انسان رقیقالقلبی هستیم و دلمان نمیآید فرزندانمان را به حال خودشان رها کنیم، گفتیم برویم یک سری به این هوش مصنوعی بزنیم ببینیم چه اطلاعاتی دارد تا اگر چیزی کم و کسری دارد، کمکش کنیم راه را اشتباه نرود. این شد که رفتیم و با جناب هوش مصنوعی گفتوگویی مفصل کردیم:
ما: آقا میگن شما خیلی چیزا حالیته. میشه بفرمایی الآن مشکلات این نابیناهای بدبخت رو چطور میشه حل کرد؟
هوش: اولاً، سلام یادت ندادن؟ ثانیاً، درست حرف بزن. تو خودتو کنشگر معلولان میدونی. این چه طرز حرف زدنه؟ ثالثاً، نابیناها که بدبخت نیستن؛ خیلی هم خوشبختن. خونه که مفتکی گرفتن، تحصیلشون که رایگانه، بلیط هواپیما و قطارم که نصف قیمته، معابر شهری هم براشون مناسبسازی شده، تازه فیلمهای تلویزیون و سینما هم براشون توصیف داره، کلی بازیگر و سلبریتی و اینا هم که پیگیر احقاق حقوقشون هستن، به اندازه حداقل دستمزدم که دارن مستمری میگیرن؛ خداوکیلی دیگه چی میخواید؟
ما در کمال تعجب: اینا رو از کجا میدونی تو؟ نکنه کارمند اداره فخیمه هستی؟
هوش: اداره فخیمه چه ربطی به نابینایان داره استاد! اون که کارش چیز دیگهایه. اینارم من از تو اینترنت درآوردم. چه قانون توپی دارید برای معلولها! آدم دلش میخواد معلول بشه بیاد تو کشور شما زندگی کنه. فقط خیلی گیج شدم؛ نمیدونم چرا تو سایتهای بیربط راجع به شماها مینویسن. البته اینو تو همۀ سایتای ایرانی میبینم هان. مثلاً دیروز رفتم راجع به کیفیت یه سری کالا از سایت سازمان استاندارد اطلاعات جمع کنم، دیدم تو سایتشون درباره خودفروختگی عربستان چیزمیز نوشتن! البته فکر کنم سایتشون هک شده بود؛ چون دو دقیقه بعد اونو برداشتن و کلی ازش تعریف کردن.
ما: نه هوشی جان. همینطوریه. اطلاعات ما رو هم بهتره از سایت سازمان فخیمه و انجمنهای نابینایان جستوجو کنی.
هوش: موشکاف، جان امواتت ما رو به سخره نگیر. مگه این سازمان فخیمه شرکت برگزاری ضیافت نیست؟ تا جایی که من میبینم، بالا تا پایین سایتشون راجع به برگزاری فلان ضیافت با کیفیت عالی در فلانجا نوشته. البته مثل اینکه یه شاخه اقتصادی هم داره که کارش مهار تورمه. فکر کنم فعالیت سیاسی هم داره. عه عه عه، صبر کن ببینم؛ ظاهراً شاخه مذهبی و نظامی هم داره. یا خدا! تو اینم راجع به عربستان نوشته! این دیگه چیه؟ داستان این عربستان چیه!
ما: میگفتن تو خیلی باهوشی و میری ته همه چیزو درمیاری. اینطوری باهوشی؟! فخیمه رو ولش کن؛ برو سراغ انجمنها. احتمالاً اونجا اطلاعات بهتری میتونی دربیاری.
هوش: والا این انجمنهاتونم دستکمی از اون فخیمه ندارن. یه عدهشون نوشتن کار سیاسی مذهبی نمیکنیم؛ بالا تا پایین سایتشون سیاسی مذهبیه؛ اون یکی گفته ما ماهیگیری یاد میدیم؛ تنها کاری که کرده توزیع سبد غذایی بوده! ماشالا دو تا شبکه هم دارید یکی از یکی تعطیلتر. هیچ انجمنی هم انتخابات درستدرمون برگزار نکرده. انگار دموکراسی تو کشور شما فقط رو کاغذ قشنگ نوشته میشه. همهشونم سازمان فخیمه و اون یکی انجمنها رو فحش میدن و خودشونو منجی عالم بشریت میدونن. ماشالا شفافیت مالیشونم که مثل بِتُنآرمست. ما که سر در نیاوردیم!
ما: نه؛ خوشمان آمد. انگار یه چیزایی بلدی. اونا رو ولش کن. برو سراغ خود نابینایان. این روزا دیگه ماشالا هر نابینایی برای خودش یلی شده و یه صفحه مجازی زده و داره کار فرهنگی میکنه. ببین از اون تو چی میتونی دربیاری.
هوش: بذار یه چرخی بزنم ببینم چی میتونم پیدا کنم. یا ابوالهول! اینا چرا اینطوری هستن! چرا هیچ نابینایی خودشو نابینا نمیدونه! خیلی جالبه. نابینایان هم سازمان فخیمه رو فحش میدن، هم انجمنها رو و هم سایر نابیناها رو! چرا همه دارن بقیه رو متهم به مشکلات روانی اجتماعی سیاسی فرهنگی هنری مذهبی اخلاقی میکنن. خدا بخواد یه استاندارد واحد هم که ندارید. یکی میگه خط بریل خوبه، اون یکی میگه خط بریل رو بریزید سطل آشغال؛ یکی میگه مناسبسازی باید اینطوری باشه، اون یکی میگه نه اون غلطه باید اینطوری که من میگم باشه. اوه اینجا رو! یکی رفته یه نامه نوشته و از پانصد نفر امضا جمع کرده که اگه دولت فلان دستگاه رو برای ما نابینایان نخره همهمون بدبخت میشیم؛ یکی دیگه رفته از همون پانصد نفر امضا گرفته که اگه اون دستگاه رو بخرید ما خودمونو آتیش میزنیم. وای اینجا رو ببین! یکی گفته اگه خزانه رو واگذار کنید به بخش خصوصی، به جامعه نابینایان خیانت کردید، بعد خودش رفته درخواست داده خزانه رو به خودش بدن. به خدا دارم منفجر میشم از این همه اطلاعات ضد و نقیض. مگه خزانه مال بانک مرکزی نیست! چطور میشه واگذارش کنی به بخش خصوصی!
ما: والا چه عرض کنیم. اگرچه از فخیمه و انجمنها چیزی درنمیاد؛ ولی حُسنش اینه که مردم ما رو خیلی قبول دارن.
هوش: بذار یه چرخی بزنم ببینم راست میگی یا باز داری حرف مفت میزنی! به به، چه گل و بلبل. بابا شما خیلی کارتون درسته هان. چه چیزایی بلدید. چقدر ملت روتون حساب میکنن هان! چقدر حلوا حلواتون کردن. فقط نمیفهمم اینقدر قبولتون دارن، چرا کار بهتون نمیدن! ای بابا! زنم که بهتون نمیدن! خب ظاهراً تو هیچ جا هم راهتون نمیدن. تو هیچ برنامهای هم دخالتتون نمیدن. تو مجلس هم که حق ندارید برید. یعنی چی؟ اینا چیان؟ من نمیفهمم. خداوکیلی همه اینا تو یه کشور هستش یا دو تا کشور مجزاست؟
ما مسرور و شادمان: آره دیگه هوشی جان. کار تو این وضعیت الکی نیست که. هزارویک تا بالا و پایین داره. ما موهامونو تو آسیاب سفید نکردیم. خون دلها خوردهایم برای اینکه کار به اینجا برسه. کم الکیه مگه! فکر کردی با چهار تا جستوجو میشه کاری کرد؟ نه داداش، گاو نر میخواهد و مرد کهن. اگه من نباشم که جامعه نابینایی تو ایران به قهقرا رفته.
هوش: خداوکیلی تو یکی حرف نزن که نامه اعمالتو کامل دارم. جز حرف مفت زدن کار دیگهای هم کردی؟ البته قبول دارم گاو نر هستی ولی دیگه ندیده بودیم کسی به گاو بودنش افتخار کنه! تو نهتنها گاو تشریف داری؛ بلکه … هم هستی.
ما: خیلی خب حالا، مودب باش. کم کولی بازی دربیار. فعلاً بیا با هم دوست باشیم ببینیم چطور میتونیم به این نابیناهای بدبخت کمک کنیم.
هوش: بابا رو که رو نیست؛ سنگ پای قزوینه! راستی موشکاف جان یه سؤال. مگه قزوین پا داره؟