ـ سلام رفقا! من سم هستم و با یه برنامۀ دیگه از مجموعۀ «مشاغل نابینایان» با شما هستم. توی این مجموعه با آدمای بسیار جالبی همصحبت میشم و باهم ازشون یاد میگیریم نابینایان چه کارایی میشه انجام بدن و چه چالشایی پیش روی اونا بوده و است. امروزم یه آدم خیلی باحال با منه و قبل هر چیزی میخوام بپرسم اسمش چیه؟
ـ سلام به همه! اسم من بلیک استاینیکا است و خیلی خوشحالم که اینجام.
ـ مشکل بیناییت چیه بلیک؟
ـ من تا شونزدهسالگی بینایی کامل داشتم؛ تا اینکه یه بیماری گرفتم و تا یهسال بعد بینایی مرکزیم از بین رفت.
ـ انگار شرایط بیناییت خیلی شبیه به منه. خب بلیک! شغلت چیه؟
ـ الآن من بازاریاب شرکتی به نام «کوسیو» هستم که برای نابیناها کلاسای آموزشهای شغلی و مهارتی رو برگزار میکنه. من کارم رو بهصورت پارهوقت از ماه ژوئن شروع کردم و حدود یهماهونیمه که تماموقت کار میکنم. من باید چک کنم که همۀ مراحل کارهای آموزشی شرکت، کاملاً برای نابیناها دسترسپذیر باشه و همه بتونن از امکانات شرکت بهترین استفاده رو بکنن. من باید سعی کنم تمام موانعی رو که توی راه کار کردن هست ببینم و تا جایی که میشه از سر راه برشون دارم.
ـ از این نظرم کارت خیلی شبیه به کاریه که من انجام میدم؛ خب! تو به آموزش اشاره کردی، توی کار چه آموزشهایی رو باید داشته باشین؟
ـ راستش، من بعد از مدرسه رفتم کالج و مدارک بازاریابیم رو نشون دادم و سعی کردم توی دورههایی شرکت کنم که احساس میکردم میتونه به درد کار من بخوره. چیزی که اهمّیت داشت این بود که چه شکلی باید با نابینایی کنار بیام و چه ابزارهایی لازم دارم برای اینکه کارم رو به بهترین شکل انجام بدم؟ یکی از تجربههای خیلی خوبی که من توی دوران کالج داشتم، این بود که سایر افراد رو برای داشتن اطّلاعات درست در بارۀ کالج راهنمایی میکردم و راهنمای تور کالج بودم. بعد از اینکه کالج رو تموم کردم، شروع کردم به کارای مختلف و به دست آوردن تجربه. یه کم فروشندگی کردم و بعد فهمیدم که کار من فقط نمیتونه به این خلاصه بشه که یه فروشنده باشم. به همین دلیل تصمیم گرفتم در زمینۀ کاری خودم، یعنی بازاریابی، قرارداد ببندم. بعد دیدم کارهایی رو که حالت پروژهای داشته باشه، بیشتر دوست دارم. چون قبل از اینکه بیناییم رو از دست بدم، توی یه شرکت کار میکردم، تونستم همون جا یهسری قرارداد خوب ببندم و حالا فکر میکنم به اون چیزی که میخوام رسیدم. من حالا روی دسترسپذیری منابع و بازارها کار میکنم و تصوّرم اینه که توی این کار مهارت و تجربۀ کافی رو دارم و یهجورایی همون کاری هست که دوستش دارم.
ـ تو گفتی به یهسری وسیله برای کارت احتیاج داری تا بتونی مثل بقیّه کار کنی. میشه یهکم بیشتر بگی اونا چی هستن؟
ـ چیزی که من ازش استفاده میکنم، ترکیب یه درشتنما و یه صفحهنمایش، به همراه وُیساُوِر[1] و جاز[2] است که کمک میکنه من بتونم همۀ کارهام رو به بهترین شکل انجام بدم.
ـ چقدر نابینایی تو توی محلّ کارت پذیرفته میشه؟ یا بذار اینطوری بپرسم که همکارات چطور با نابینایی تو کنار میآن؟
ـ اوّل باید بگم که جایی که من کار میکنم هفت تا نیروی نابینا داره و خب! این تعداد باعث میشه سایر افراد بیشتر بدونن چطوری باید با ما و ندیدنمون برخورد کنن. امّا خب! اوایل کار وقتی تنها بودم مشکلاتی بود؛ همکارام دوست داشتن کمک کنن، ولی دقیقاً با مشکلات ما آشنا نبودن. چیزی که میخوام بگم اینه که این ماییم که باید با دیگران ارتباط درست برقرار کنیم و بهشون بگیم دقیقاً توی چه زمینههایی احتیاج به کمک داریم و چه کارایی رو خودمون بدون همیاری اونا میتونیم انجام بدیم.
ـ من نمیتونم از کارهایی که قبلاً میکردی راحت رد بشم. تو یه جای حرفات گفتی که راهنمای تور کالج بودی و این کار برای نابینا میتونه خیلی آسون نباشه. دختر من داره برای کالج اپلای میکنه و من راهنماهای تور زیادی دیدم. آیا اونایی که راهنماییشون میکردی میدونستن نابینایی؟ منظورم اینه که مثلاً تو از عصا استفاده میکردی یا حالت چشمات نشون میده که نمیبینی؟
ـ راستش رو بخواین، اونموقع خیلی از عصا استفاده نمیکردم و سعی میکردم کسی خیلی متوجّه نشه که نمیبینم. خیلی سؤالا رو با حدس جواب میدادم و البتّه معمولاً حدسام هم درست بودن، ولی الان میخوام بگم اوّلین چیز برای کنار اومدن درست با نابینایی اینه که اون رو بپذیری و یکی از علامتای پذیرش نابینایی اینه که لوازم اون رو به رسمیت بشناسی که خب! یکیش داشتن عصای سفیده.
ـ ممنون که کنارم بودی! توی این مصاحبه فقط قبل از تموم شدن کارمون یهکم برام از کانال یوتیوبت بگو که اونجا چه کارایی انجام میدی؟
ـ اسم کانال من آداپتینگ سایته[3] و اونجا تلاش میکنم بهعنوان یه نیمهبینا، از شیوۀ استفاده از دوربین برای نیمهبیناها حرف بزنم و تجربههام رو از مسائل فنّاوری که مربوط به نابیناها میشه، در اختیار همه بذارم.
ـ بازم ممنون که توی این قسمت از برنامۀ مشاغل با من بودی.
[1] Voice-over
[2] JAWS
[3] Adapting Sight