پیشخوان: مروری بر نشریات و پادکستهای انگلیسیزبان ویژه افراد با آسیب بینایی
امید هاشمی: سردبیر
این ماه ابتدا ماجرای اخراج دختر نابینای اهل فلاورجان از جلسه امتحان را مرور و یک اتفاق مشابه در آمریکا را بررسی خواهیم کرد. سپس درباره زندگی در خانه سالمندان و تجربه یک نابینا از حضور در این مراکز خواهیم خواند و در آخر هم با یک نابینای جودوکار و برنامهنویس آشنا خواهیم شد.
تبعیض علیه نابینایان از لسآنجلس تا فلاورجان
فرقی ندارد ساکن لسآنجلس باشی یا فلاورجان اصفهان؛ نابینا که باشی، زندگی انواع تبعیضها را نشانت خواهد داد، اما آنچه اهمیت دارد، چگونگی برخورد جامعه با تبعیضها علیه اقلیتهایی مثل افراد دارای معلولیت است.ن
همین چند روز پیش بود که یک دوربین، یکی از همین تبعیضهای هر روزه را شکار و در شبکههای اجتماعی منتشر کرده بود؛ ویدئویی که در آن دختری از فلاورجان اصفهان، بهخاطر اینکه در امتحان ورودی مدرسه نمونه دولتی از داشتن منشی محروم و از جلسه امتحان اخراج شده بود، زارزار اشک میریخت. از تبعات این ویدئو همه ما مطلعیم. باخبر هم نباشیم، بهسادگی میتوان سناریو را حدس زد؛ یک دیدار نمایشی با مسئولان آموزش و پرورش شهرستان ترتیب داده میشود و در آن دیدار به طور کاملاً اتفاقی وزیر مربوط روی خط میآید و بساط دلجویی و قول پیگیری مقابل دوربین چیده میشود تا نشان داده شود که ما چقدر انسانهای رئوف و رواداری هستیم. تفاوت تبعیضهای ما و آنها هم دقیق از همین نوع رفتار و شیوه پاسخگویی ناشی میشود. حکایتی که ازقضا نمونهاش را در آخرین شماره از بریل مانیتور[1] مشاهده کردیم.
قصه به سال ۲۰۱۷ برمیگردد؛ جایی که یک دختر و پسر نابینا در یکی از کالجهای منطقهای لسآنجلس مشغول تحصیل هستند. در کلاس ریاضی آنها لازم است از نرمافزارهای خاصی استفاده کنند که هیچکدام برای صفحهخوانها مناسبسازی نشدهاند. همین موضوع هم برخورد ناشایست معلم ریاضی را نسبت به دو دانشآموز نابینا به دنبال دارد. او از آنها میخواهد که از شرکت در آن کلاس صرفنظر کنند. همین موضوع دستمایهای برای طرح شکایت از سوی این دانشآموزان نابینا میشود؛ شکایتی مبنی بر اینکه کالج مذکور، امکانات لازم برای تحصیل دانشآموزان نابینا را فراهم نمیکند و در حق آنها تبعیض قایل میشود.
در این پرونده فدراسیون ملی نابینایان آمریکا بهخوبی نقش خود را ایفا کرد و با حمایت از این دو دانشآموز نابینا و کمکگرفتن از وکلای خبره، توانست در دادگاه اولیه که در سال ۲۰۱۹ برگزار شد، از قاضی علیه کالج منطقهای رأی بگیرد، اما آنها زیر بار حکم قاضی نرفتند و کار را به دادگاه تجدیدنظر کشاندند. آمد و شدهای نابینایان و مدیران کالج به جلسههای دادگاه دو سالی ادامه پیدا کرد و در این میان هم فدراسیون از نفوذ و محبوبیتش در میان نابینایان استفاده کرد و کارزارهایی را در حمایت از این دو نابینا به راه انداخت؛ تا اینکه بالاخره همین دو ماه پیش، ماجرا ختم به خیر شد و کالج قصور خودش را پذیرفت و دادگاه هم گردانندگان کالج را به پرداخت ۲۴۰ هزار دلار جریمه محکوم کرد.
بهزعم مارک ریکوبونو[2]، رئیس فدراسیون ملی نابینایان آمریکا، اقداماتی ازایندست میتواند مراکز خدماترسان عمومی را نسبت به رعایت حقوق افراد دارای معلولیت حساستر کند. او همچنین در شماره ماه ژوئیه بریل مانیتور اعلام کرده فدراسیون حاضر است به هر یک از مراکز آموزشی که خواستار دسترسپذیر کردن محتوای آموزشی خود است، کمک کند تا بتواند بهدرستی این کار را صورت دهد. افزون بر این، این فدراسیون، بهطورجدی در کنار نابینایانی قرار خواهد گرفت که قصد دارند تبعیضاتی ازایندست را به شکل قانونی پیگیری کنند. تفاوت میان تبعات تبعیضهایی ازایندست در فلاورجان و لوسآنجلس، موضوع گفتگوی ما در نسخه صوتی پیشخوان خواهد بود. کسانی که بخواهند جزئیات بیشتری از پرونده نابینایان لسآنجلسی بدانند هم میتوانند با ما در نسخه صوتی پیشخوان همراه باشند.
نابینایی و کلیشهای به نام خانه سالمندان
حتماً شما هم قصههای فراوانی شنیدهاید از نفرین والدینی که فرزندانشان آنها را برای نگهداری در سنین کهنسالی به خانههای سالمندان میسپارند. تبلیغات ضد این قبیل مراکز، حتی از مراجع رسمی هم شنیده و دیده میشود. کم ندیدهایم سریالهایی را که برای تخریب وجهه خانههای سالمندان تولید میشوند، اما کسی به این نکته اشاره نمیکند که بهطورکلی اشکالی به خودِ ایده یا پدیده خانه سالمندان مترتب نیست. اشکال نقلشده، درواقع به شیوه اداره این قبیل مراکز برمیگردد. بهیقین واکاوی این موضوع، مستلزم بحث و گفتگویی دامنهدار و مفصل است، اما اینکه در این شماره از پیشخوان مطرح شد، به خاطر انتشار یکی از آخرین شمارههای پادکست هَدلی[3] است که تجربه یک نابینای سن و سال دار را از زندگی در خانه سالمندان بازگو میکند. در این گفتگو که با حضور خانم کریس میگِر[4] انجام شده، با شیوه تازهای از برنامهریزی برای زندگی در دوران پیری آشنا میشویم.
یکی از ایرادهایی که به زندگی در خانههای سالمندان گرفته میشود این است که افراد، بعد از سالها زندگی مستقل، امکان داشتن یک زندگی مستقل و حریم شخصی و استقلال فردی را از دست میدهند و باید دائم تحت کنترل مراکز نگهداری روزگار بگذرانند، اما مرکزی که کریس در آن زندگی میکند، حکایتی متفاوت دارد. «جامعهای با زندگی مستقل» نامی است که برای این مراکز زنجیرهای در آمریکا در نظر گرفته شده است. در این مراکز، هرکدام از افراد، یک آپارتمان یا بهتر بگوییم سوئیت کوچک شامل یک اتاق، آشپزخانه و سرویس بهداشتی در اختیار دارند و میتوانند زندگی مستقل خود را داشته باشند، اما تفاوت این سبک از زندگی با شرایط قبل در این است که این مرکز از اصل برای افراد مسن طراحی شده است. محیط شهرک کاملاً برای حرکت با عصا یا صندلی چرخدار مناسبسازی شده است و حتی مکانیابی شهرک هم بهگونهای انجام شده که ازنظر آب و هوا، ساکنانش بهترین کیفیت را تجربه کنند. همچنین تأکید بر اصطلاح جامعه در عنوان این شهرک به معنای این است که افراد همزمان با حفظ استقلال فردی، میتوانند زندگی اجتماعی را هم تجربه کنند؛ بهعنوانمثال هرکس توانایی آشپزی نداشته باشد یا اصلاً به هر دلیل نخواهد این کار را انجام دهد، میتواند از رستوران شهرک که بهترین سرآشپزها آن را اداره میکنند، برای تهیه غذا استفاده کند. افراد میتوانند در سالن غذاخوری گرد هم بنشینند و ضمن خوردن غذا، از معاشرت با یکدیگر هم بهرهمند شوند.
تدارک برنامههای ورزشی، از دیگر امکاناتی است که در این شهرک در نظر گرفته شده است. مربیهای کاربلد، این نیاز را برای ساکنان شهرک برطرف میکنند. همچنین امکانات حمل و نقل عمومی فراهم شده تا هر زمان که لازم شد، افراد بتوانند به مرکز شهر دسترسی داشته باشند. امکانات رفاهی نظیر فروشگاه، سینما و… هم در نظر گرفته شده تا چنانچه کسی بخواهد زندگی مستقلتری داشته باشد، بتواند نیازهایش را تأمین کند. افراد در این شهرک زندگی دوبارهای را آغاز میکنند، دوستان تازه پیدا میکنند و حتی با برنامهریزی گردانندگان شهرک، به مسافرتهای داخلی و خارجی میروند و از دوران بازنشستگیشان نهایت لذت را میبرند. کریس یکی از معدود نابینایانی است که در این شهرک زندگی میکند. او از وضعیت مناسبسازیها در این شهرک برای حضور نابینایان میگوید و درباره چگونگی برخورد با او بهعنوان یک نابینا توضیح میدهد. در نسخه صوتی پیشخوان، تجربیات کریس را یکبهیک مرور خواهیم کرد.
قهرمان در جودو و استاد در کدنویسی
برِت لویس[5] دو دوره در پارالمپیک برای تیم ملی آمریکا به روی تاتمی رفته و مدال نقره گرفته است. او همچنین در دانشگاه استنفورد در رشته ریاضیات تحصیل و مدرک کارشناسی ارشد را دریافت کرده است. برت چند سالی را بهعنوان برنامهنویس با فریدم سایِنتیفیک[6] همکاری کرده و حالا هم بهعنوان متخصص حوزه دسترسیپذیری، تنها برنامهنویس نابینایی است که با کمپانی توییتر همکاری میکند. مرور چالشهای کار در کمپانی بزرگی نظیر توییتر برای یک نابینا، مطمئناً برای سایر نابینایان نکات جالبتوجهی را به همراه خواهد داشت. برت این ماه مهمان پادکست اِفاِسکَست[7] بود و بهتفصیل درباره زندگی ورزشی و کاری خود توضیح داده است. او هماکنون علاوه بر کار در توییتر، بهعنوان مربی جودو نابینایان هم فعالیت میکند و تجربیاتش در این ورزش را در اختیار کودکان نابینای ساکن واشنگتن میگذارد. او در این گفتگو، جزئیاتی درباره جودوی نابینایان با ما به اشتراک میگذارد. همچنین راجعبه چگونگی درس خواندن و فراگیری کدنویسی در شرایطی که هیچ امکاناتی برای نابینایان در این زمینه وجود نداشته است، توضیحاتی را ارائه میکند.
او علاوه بر همه مشاغلی که داشته، دوره نسبتاً طولانی را هم بهعنوان متخصص در حوزه آمار، با نهادهای نظامی آمریکا همکاری کرده و به امنیتیترین لایههای ارتش این کشور دسترسی داشته است که خود ماجرایی شنیدنی و هیجانانگیز دارد. جزئیات قصه زندگی برت، بماند برای نسخه صوتی پیشخوان. علاوه بر همه مواردی که به نسخه صوتی ارجاع داده شد، این ماه در نسخه صوتی با یک تعمیرکار نابینای پیانو اهل کشور آفریقای جنوبی هم آشنا خواهیم شد و چند و چون ورود نابینایان به این شغل پولساز را از زبان او بررسی خواهیم کرد.
شما میتوانید با مراجعه به وبگاه نسل مانا، نسخه صوتی پیشخوان را ذیل همین نوشته پیدا کنید. این فایل صوتی همچنین از طریق کانالهای ما در شبکههای اجتماعی و پیامرسانها هم در دسترس خواهد بود.
[1] Braille Monitor
[2] Mark Riccobono
[3] Hadley
[4] Kris Meagher
[5] Brett Lewis
[6] Freedom Scientific
[7] FSCast